|

مسدودسازی توسعه با شعار‌دادن!

تورم، بی‌کاری و تحریم بین‌المللی شده‌اند ویژگی چند دهه اخیر ایران امروز. صرف‌نظر از دولت‌ها، افراد یا سیاست‌های اعلامی، باید پذیرفت که ایران امروز درگیر این بیماری‌های سخت‌درمان است. کافی است به این بیماری‌های زمینه‌ای، هرازگاهی آتش‌گرفتن یا فروریختن ساختمانی هم افزوده شود تا بحران کارآمدی را تبدیل به اصلی‌ترین بحران مدیریتی در ایران کند.

تورم، بی‌کاری و تحریم بین‌المللی شده‌اند ویژگی چند دهه اخیر ایران امروز. صرف‌نظر از دولت‌ها، افراد یا سیاست‌های اعلامی، باید پذیرفت که ایران امروز درگیر این بیماری‌های سخت‌درمان است. کافی است به این بیماری‌های زمینه‌ای، هرازگاهی آتش‌گرفتن یا فروریختن ساختمانی هم افزوده شود تا بحران کارآمدی را تبدیل به اصلی‌ترین بحران مدیریتی در ایران کند. دولت آقای رئیسی اما همچنان باور نکرده که انتخابات یک سال است تمام شده است. هنوز وزرای این کابینه فکر می‌کنند در یک نمایش تلویزیونی نشسته‌اند و باید حرف‌های مهیج بزنند و وعده‌های عجیب مانند ایجاد شغل با یک میلیون تومان یا درج قیمت تولیدکننده روی کالاها را بدهند یا هزار ایده‌ای که مشخص نیست از کدام نظریه برآمده، در کجا آزمون عملی شده است یا... .

راه فراری که فرار  را سخت خواهد کرد!

ساده‌ترین راه فرار برای دولت امروز، انداختن تقصیرها گردن دولت قبل است. دولتی که فکر می‌کند با پشتیبانی لشکری فجازی می‌تواند اقتصاد، سیاست و اجتماع را مدیریت و حکمرانی کند. همان‌گونه که حداد‌عادل چند روز پیش گفت: «ما اول انقلاب فکر می‌کردیم اگر رادیو و تلویزیون دست ما باشد، تمام است»، حالا هم دنباله‌روهای انقلابیون کهنسال، گروهی از جوانان نواصوگرایی هستند که فکر می‌کنند با یک لشکر فجازی می‌توانند «کارآمدی» را جایگزین بیماری‌های سخت‌درمان کنند. اصطلاح‌هایی مانند «بانیان وضع موجود» یا «محاکمه روحانی»، برآمده از همین نگاه‌های ساده‌اندیشانه‌ای است که تصور می‌کند با گفتن اینکه مشکل مربوط به دولت قبل (و نه دولت‌های قبل) است، می‌تواند برای خودش «سرمایه اجتماعی» یا «کارآمدی» بخرد. آنها فراموش کرده‌اند که یک سال از انتخابات گذشته و تورم همین دوره کوتاه دولت جدید، به اندازه چند سال در گذشته بوده است. آنها فراموش کرده‌اند که این شعارها در نهایت آنها را در دو موقعیت سخت قرار خواهد داد:

1- انتقال مشکل امروز به مشکل بزرگ‌تر فردا: شرکت ناکارآمدی را تصور کنید که برای هزینه‌هایش مدام از بانک یا افراد وام می‌گیرد؛ او تنها با وام‌گرفتن مشکل امروز را به تعویق می‌اندازد. اگر این شرکت نتواند کارآمد شود، تنها توانسته «مشکل بزرگ امروز» خود را به «مشکل خیلی بزرگ فردا» تبدیل کند. به این ترتیب این شعارها به سرعت تبدیل به محور تمسخر و ناکارآمدی خواهد شد. اصلا فرض کنید یکی، دو سالی هم گفتید مشکلات از پیشینیان بوده است، پس از آن چه؟

2- مسدودسازی توسعه: اما مشکل اصلی در پیش‌فرض‌هایی است که این دولت در حال عمومی‌سازی آن است. پیش‌فرض کلیدی که در پس تمام این شعارها در حال تولید است، این گزاره است: «در یک محیط ناکارآمد، امکان فعالیت‌های کارآمد امکان‌ناپذیر است». آنها در تلاش هستند تا ابتدا با حمله به شخص حسن روحانی و ارائه تصویری اغراق‌شده از او و برچسب‌زنی به او، از روحانی مشروعیت‌زدایی کنند. در قدم دوم، این مشروعیت‌زدایی را در قالب برچسب ناکارآمدی به کل دولت او تسری دهند. به این ترتیب، به این گزاره کلیدی دست یابند که «در دولت واداده روحانی، هیچ کار درستی انجام نشده است و هیچ داستان موفقیتی وجود ندارد». همه مشکل آن است که این راهبرد حزبی‌شان، راهبردی غیرملی است. این گزاره تقویت همان گزاره براندازانه است که «هیچ‌گونه کارآمدی در یک نظام حکمرانی ناکارآمد امکان‌پذیر نیست!». همدستی آشکار راهبردهای نو‌اصولگرایان و اصولگرایان تندرو با راهبردهای براندازانه، برآمده از یک برآورد اشتباه در میان اصولگرایان است؛ راهبرد اشتباهی که می‌تواند زیست شهروندان را در آینده‌ای نزدیک با چالش روبه‌رو کند. این راهبرد اشتباه، روی دیگر اشتباه اصلاح‌طلبان بود که با شعار «فشار از پایین، چانه‌زنی از بالا» دوگانه‌سازی را عمق بخشیدند.

راستی‌آزمایی یک ادعا

راهبرد «اینجا کسی موفق نیست»‌، محور گفتمان نواصولگرایان شده است. آنان که هشت سال با پمپاژ ناامیدی به جامعه تلاش کردند هر موفقیتی را با برچسب‌هایی مانند اشتباه، غرب‌زدگی، وادادگی، خیانت به انقلاب یا هزاران واژه دیگر تخریب کنند، فراموش کرده‌ بودند که فردا خود قربانی این راهبرد اشتباه خواهند شد. اما آیا دانش بشری تأییدکننده این ادعاست که «هیچ‌گونه کارآمدی در یک نظام حکمرانی ناکارآمد امکان‌پذیر نیست»؟ این گزاره‌ای است که هم براندازان و هم نواصولگرایان هشت سال به طرز مستقیم و غیرمستقیم در جامعه گسترانده‌اند. اما مطالعات توسعه به ما نشان می‌دهد این گزاره نه‌تنها اشتباه است، بلکه یک پیش‌فرض ضدتوسعه است. پژوهش‌هایی که ابتدا در آمریکای لاتین و سپس در آفریقا انجام شد، منجر به شکل‌گیری مفهوم «کانون‌های اثربخشی‌(Pockets of Effectiveness یا PoE)» شده است. 

«کانون‌های اثربخش» نام دیگر سازمان‌ها یا سیاست‌های کارآمد در یک محیط ناکارآمد است. برای مثال، سازمان آب‌رسانی کامبوج در برخی از مطالعات توسعه به‌عنوان یک «کانون اثربخشی» شناخته می‌شود؛ یعنی سازمانی که خدمات یا کالای عمومی را به صورتی کارآمد و یا وجود محیط کلان اقتصادی-سیاسی ناکارآمد پیرامونش، ارائه می‌دهد. آنچه منافع کوتاه‌مدت نواصولگرایان را با منافع بلندمدت براندازان هم‌راستا کرده‌، چشم‌پوشی و نادیده‌انگاری همین مفهوم «کانون اثربخشی» است. نادیده‌گرفتن این واقعیت در توسعه، پیامدهای زیر را به دنبال دارد:

1- ناامیدسازی: انکار «کانون‌های اثربخشی» تکه‌ای از «کلان‌روایت بن‌بست توسعه» است. یک‌کاسه‌کردن همه سازمان‌ها و سیاست‌های دولت روحانی در ناکارآمدی، یعنی مشروعیت‌دادن به «کلان‌روایت بن‌بست توسعه» برای بخش عمده‌ای از مردم که دل به دولت او بسته بودند. آنها اصولگرایان را جایگزین آرزوهای خود نمی‌کنند، آنها تنها به این باور می‌رسند که همه چیز در بن‌بست است، آنها مهاجرت و ناامیدی از توسعه را برمی‌گزینند‌ نه شما را!

2- الگوگیری: موفقیت یک نهاد کارآمد در یک محیط ناکارآمد، بیش از هر چیزی آشکارکننده یک نسخه قابل تصحیح، تکرار و استفاده است. به این ترتیب هر داستان موفقیت، نتیجه یک آزمون حکمرانی است؛ آزمونی که بر اساس آن می‌توان شناسایی کرد چه عواملی و کدام ویژگی‌ها می‌تواند به کارآمد‌‌شدن نهادها کمک کند. در حقیقت با حمله رسانه‌ای به موفقیت‌هایی که مردم باور دارند، نه‌‌تنها شما موفقیت نمی‌یابید و ناامیدی را پمپاژ می‌کنید، بلکه امکان درس‌آموزی از موفقیت‌ها را نیز از خود و یک جامعه دریغ می‌کنید. پژوهش لئونارد در‌خصوص «کانون‌های اثربخش» مجموعه‌ای گران‌قدر از دانش توسعه را فراهم کرده است؛ همان دانشی که در ایران به جنگ آن رفته‌ایم.

سخن آخر: بدیهی است که نه این یادداشت و نه هیچ هشدار دیگری آنان را از این راه نادرست برنمی‌گرداند. بااین‌حال، سخن اصلی با «جامعه مدنی» است. عصبانیت جامعه مدنی از ناکارآمدی‌ها قابل فهم است، اما تفاوت جامعه مدنی با لشکر فجازی در همین نقطه است. آنهایی که به توسعه باور دارند، باید به دانش توسعه و توسعه‌یافتگی نیز باور داشته باشند. فراگیر‌کردن یک گزاره نادرست می‌تواند به‌سادگی آینده را از دست ما برباید. جامعه مدنی باید به مسیر توسعه احترام بگذارد؛ اگر واقعا دوستدار توسعه است. به این ترتیب رسیدن به اتفاق نظر در‌خصوص «کانون‌های اثربخشی» در میان این جامعه و سپس پژوهش و درس‌آموزی از آن بخش‌های کلیدی فرایند توسعه است. جامعه مدنی نباید تحت تأثیر اشتباهات و لشکرهای فجازی قرار بگیرد و ناخواسته در زمین بازی آنها بازی کند. به هر حال، همیشه برای توسعه باید از جایی آغاز کرد که ناکارآمدی ویژگی کلیدی آن نقطه آغازین است. اگر قرار بود همه نظام حکمرانی کارآمد باشد که اساسا توسعه‌یافته بودیم و نیازی به توسعه‌یافتن نبود!