|

ماشین‌های سیاسی در راهند

حیات سیاست به تغییر وضعیت‌ها و رخدادهای پیش‌بینی‌نشده وابسته است. بروز برخی از این تغییرات از حیطه میدان عمل خود فراتر رفته و ماشین‌ها، سرهم‌بندی‌ها و اتصالات تازه‌ای به وجود خواهد آورد. یکی از مفاهیم اصلی دولوز مفهوم «ماشین» است. در اینجا ماشین استعاری نیست. دولوز و گوتاری حیات را عملا یک ماشین می‌دانند.

احمد غلامی نویسنده و روزنامه‌نگار

حیات سیاست به تغییر وضعیت‌ها و رخدادهای پیش‌بینی‌نشده وابسته است. بروز برخی از این تغییرات از حیطه میدان عمل خود فراتر رفته و ماشین‌ها، سرهم‌بندی‌ها و اتصالات تازه‌ای به وجود خواهد آورد. یکی از مفاهیم اصلی دولوز مفهوم «ماشین» است. در اینجا ماشین استعاری نیست. دولوز و گوتاری حیات را عملا یک ماشین می‌دانند. با این نگاه به حیات است که دولوز مکانیسم را در برابر ارگانیسم قرار می‌دهد. به باور او، ارگانیسم کلیتی مقید و بسته به یک هویت و غایت است، اما مکانیسم ماشینی محدود به کارکرد ویژه خود است. این اتصالات است که ماشین را به وجود می‌آورد. آدمی که سوار اسب می‌شود، بدنش در اتصال با بدن اسب اتصال تازه‌ای به وجود می‌آورد؛ آدم سوارکار شده و اسب وسیله‌ای برای حمل‌ونقل می‌شود. البته این ماشین‌ها با اتصالات دیگر به ماشین‌های دیگر تبدیل خواهند شد. اسب‌سواری که از اسب برای مسابقه استفاده می‌کند، اتصال دیگری به وجود می‌آورد. در نزد دولوز هیچ چشم‌اندازی از حیات نیست که ماشینی نباشد. حیات به معنای حیات زمانی کار می‌کند و وجود دارد که به ماشین‌های دیگر متصل شود. بدنِ انسان نیز با ماشین‌ها و اتصالات کار می‌کند. چشم به نور متصل است و مغز با یک مفهوم اتصال پیدا می‌کند. دهان به زبان وصل است و مغز، ماشینی پیشرفته در میان دیگر ماشین‌هاست. به باور دولوز، حیات با انشعاب‌ها و اتصالات ماشینی به وجود آمده است. میلیاردها میلیارد ماشین از اتصال به وجود آمده که با قطع اتصالات و وصل‌شدن آنها به اتصالات دیگر ادامه پیدا می‌کند. اگر بخواهیم «ماشینِ» دولوز را دقیق‌تر بفهمیم باید به معنای «مرگ» در اندیشه اسپینوزا رجوع کنیم. برای اسپینوزا مرگ چیزی نیست جز زمانی که اندام‌های بدن نسبت‌های خود را با یکدیگر از دست می‌دهند. با خاکسپاری جسم، بدن نسبت‌های تازه‌تری را با نسبت‌های دیگر ایجاد می‌کند که ارتباطی با اتصال‌های پیشین خود ندارد. هر اتصال، قلمرویی به وجود می‌آورد و هر انفصال، از قلمرو پیشین قلمروزدایی می‌کند و قلمرویی تازه می‌سازد. این‌گونه است که حیات همواره در حال «شُدن» است. اگر بخواهیم سیاست را با دستگاه فکری دولوز بفهمیم، سیاستی واجد حیات است که در حال صیرورت باشد و هرگز متوقف نشود. هرچند ماشین دولت، دولتی که با بی‌شمار ماشین‌ها شکل گرفته، درصدد است تا به قلمرویی تعین بخشد که به قلمرو‌های دیگر سلطه داشته باشد، اما چون سیاست با تغییر وضعیت‌ها و اتفاقات پیش‌بینی‌نشده همراه است، سلطه به معنای دائمی آن امکان‌پذیر نیست. آنچه سیاست را کنشگر می‌کند، ظرفیت آن برای شُدن است. مانع‌تراشی در برابر حیات سیاسی دامنه اتصالات را متغیر می‌کند، اتصالاتی که گاه از زیر چشم ماشین دولت پنهان و پوشیده می‌ماند. ماشین‌های میل را نمی‌توان متوقف کرد. در صورت انسداد این ماشین‌ها، میل آنان به ناگزیر با ماشین‌های دیگر اتصال پیدا خواهد کرد و سیاست تازه‌ای را شکل خواهد داد. پس سکوت و آرامش به‌‌وجودآمده از پس فشار به ماشین‌های سیاست‌ورز، موقتی است و بیشتر شبیه آب‌ زیر کاه یک انبار بزرگ می‌ماند. جامعه همواره در حال اتصالات تازه است. این اتصال‌ها، باورها و رفتارهای تازه‌ای را تولید می‌کند. اگرچه گاه این‌گونه به نظر می‌رسد که مردم در انقیاد به وضعیت روزمره خو گرفته‌اند، اما سیاست کنشگر در حال تولید معنا به‌مثابه قلمروزدایی است. قلمرویی که بدن‌ها در آن دگرگون شده و شُدن می‌پذیرد. در نزد دولوز حیات، توده‌ای پویا از تأثیرها، کنش‌های متقابل، مواجهات یا اتصالات و تولیدات ماشینی ناب است. در این حیاتِ پویا است که همواره باید منتظر نابهنگامی بود. سیاستی نابهنگام است که از اتصالات تازه‌ای پدیدار شده باشد. سیاست همواره در قید حیات باقی می‌ماند، همچون هنر و فلسفه که همواره در قید حیات‌اند. حتی در حداقلی‌ترین وضعیت‌ها آنان با اتصالات تازه دوباره متولد شده و قدرت خواهند گرفت و قدرت خود را بیشینه خواهند ساخت. اگر بخواهیم به اعتراضات اخیر بازگردیم، با این رویکرد باید گفت آدم‌های کف خیابان دود نشده و به هوا نرفته‌اند. آنها خواسته یا ناخواسته در پی اتصالات و انشعابات دیگری هستند که قدرتشان را بیشینه خواهد کرد و ماشین‌هایی با معنای دیگر به وجود خواهد آورد. ماشین‌هایی که از قلمرو ماشین‌های دولتی قلمروزدایی خواهد کرد، چرا‌که حیات همچنان وجود دارد، آن‌هم حیاتی که بر اساس اتصالات شکل گرفته است. چیزی که در این میان برای ماشین‌های دولت مبهم باقی مانده، این است که نمی‌دانند چه نوع ماشین‌های سیاستی در راهند.