|

انتخابات و غریزه تولید قدرت سیاسی

انتخابات همواره کارکردهای خود را دارد؛ از جامعه تک‌حزبی چین تا جامعه متکثر فرانسه؛ البته اگر در آن حداقل‌های امانت رعایت شود. انتخابات یک کارگاه تولید قدرت و یک فروشگاه از تولید به مصرف کالای قدرت است. در سطوح گوناگونی می‌تواند به تولید قدرت سیاسی در درون و بیرون از حاکمیت سیاسی منجر شود؛ چه مخالف و چه موافق. «تولید قدرت اجتماعی» زمینه‌ای برای «تولید قدرت سیاسی» است.

انتخابات همواره کارکردهای خود را دارد؛ از جامعه تک‌حزبی چین تا جامعه متکثر فرانسه؛ البته اگر در آن حداقل‌های امانت رعایت شود. انتخابات یک کارگاه تولید قدرت و یک فروشگاه از تولید به مصرف کالای قدرت است. در سطوح گوناگونی می‌تواند به تولید قدرت سیاسی در درون و بیرون از حاکمیت سیاسی منجر شود؛ چه مخالف و چه موافق. «تولید قدرت اجتماعی» زمینه‌ای برای «تولید قدرت سیاسی» است. با رویکرد «تولید قدرت اجتماعی-سیاسی» چشم‌انداز متفاوتی از حضور در انتخابات پدیدار می‌شود. پایین‌ترین سطح حضور در انتخابات هنگامی‌ است که کاندیدایی، به‌ویژه کاندیداهای حزبی، رد صلاحیت می‌شوند. رد صلاحیت موجب می‌شود که معترضان به وضع موجود نزد مردم شناسایی شوند. این شناسایی سبب می‌شود که قدرت تولید شود؛ قدرت معترضان. یک قدرت متشکل و البته تا حدودی نامرئی از سوی آنان و طرفداران‌شان پدید می‌آید. به همین شکل، آرای باطله و حتی مشارکت‌نکردن نشان‌دهنده سلیقه‌ها و نیروهای اجتماعی است؛ هرچند ماهیت این نیروها آن‌چنان که باید، شفاف نیست و قابلیت بهره‌برداری کمتری در منازعات سیاسی دارد. کشف سلیقه‌ها و نیروهای گوناگون سیاسی کارکرد مهم یک انتخابات است. این قدرت را می‌توان قدرت منفیِ مدنی نام نهاد. منفی از‌آن‌رو که مخالف وضع موجود هستند. سطحی بالاتر آن‌گاه است که به آنان اجازه حضور در انتخابات داده شود و شکست بخورند. قدرت تولیدشده در این سطح شفاف، قابل شمارش و قابل عرضه در مبارزات رسمی است. در نهایت، سطحی بالاتر آن‌گاه است که نامزدی، به‌ویژه نامزدهای حزبی، در انتخابات پیروز شوند. در چنین صورتی نه‌تنها نیروی اجتماعی تولید می‌شود؛ بلکه این نیرو می‌تواند در فرایندهای رسمی اعمال قدرت کند. نخستین گونه‌های تولید قدرتِ نامزدها از طریق ارتباط مستقیم با ساختارهای سنتی مانند خانواده، خویشان دور و نزدیک، قوم و قبیله، همشهریان و هم‌ولایتی‌ها پدید می‌آید. حداقل در ایران و در غیاب ارتباط مستقیم با توده، این یکی از ابزارهای اساسی برای تولید قدرت اجتماعی است. این یک ابزار مهم و منطبق با غریزه قدرت‌جویی است. نامزد انتخابات در پی کسب قدرت است و به نهاد سنتی-اجتماعی موجود متوسل می‌شود. رأی‌دهندگان نیز به نوبه خود برای کسب قدرت اجتماعی به نزدیک‌ترین کسی که می‌شناسند و نامزد شده است، دست می‌آویزند. این دو یکدیگر را به صورتی طبیعی و در شیارهای اجتماعی که به صورت تاریخی و خونی و قومی پدید آمده است، درمی‌یابند و به هم می‌پیوندند. بهره‌برداری نکردن از این شیارها و موقعیت‌های طبیعی یکی از ضعف‌های احزاب رسمی مانند حزب اتحاد، کارگزاران و امثال آن است. البته یک نکته اعوجاج وجود دارد و آن اینکه اگر احزاب به این موقعیت‌های سنتی دست بیاویزند، اقبال به بدویتِ غریزی و ادبار از مدنیتِ سیاسی را به جان می‌خرند؛ یعنی حزب، قومی و قبیله‌ای می‌شود و همان غرایز سنتی قدرت‌طلبی محض را احیا می‌کند. البته همه اینها مشروط به آن است که قدرت تولیدشده پیرامون مطالبات شفافی صورت‌بندی شده باشد. در غیر‌این‌صورت قدرت تولیدشده مبهم است؛ چه رد صلاحیت شوند و چه پیروز شوند. از‌این‌رو متغیر مهم در اینجا شفافیت مطالبات و شعارها و اهداف است؛ بنابراین پرسش اساسی در انتخابات این است که مطالبات نامزدها، اعم از حزبی و غیرحزبی، شفاف و معطوف به موضوعات عینی باشد و از شعارهای کلی بپرهیزند. هرچه شعارها و اهداف نامزدها شفاف‌تر باشد، تولید قدرت اجتماعی-سیاسی بیشتر است. از منظری اجتماعی، اساسا هرگونه حضور اجتماعی نوعی تولید قدرت است. کنش‌های اجتماعی ما نوعی نمایش قدرت است. مثلا مراسم ختم در ایران نمادی از نمایش قدرت می‌شود؛ چه برای صاحب عزا و چه برای تسلیت‌گویان. پی‌درپی در بلندگوی سالن اعلام می‌شود که «مقامات لشکری و کشوری، مدیران بخش خصوصی و دولتی، اشخاص نام و نشان‌دار و... در مراسم حضور یافته‌اند». این به طور کامل یک مانور قدرت، شهرت و خوشنامی است. در حاشیه مراسم هم مناسبات و ارتباطات سیاسی-اجتماعی احیا می‌شود. اساسا افرادی صرفا به این دلیل در این مراسم شرکت می‌کنند تا با هم‌مسلکان و هم‌قطاران و هم‌پالکی‌های خود تجدید دیدار کنند؛ اما این حضور اجتماعی هنگام حضور در انتخابات قدرت‌طلبی روشن‌تری دارد. آن‌گاه که رأی می‌دهید، خود را به شمار دیگری از انتخاب‌شوندگان و انتخاب‌کنندگان پیوند می‌زنید؛ پیوندی از جنس قدرت و قدرت‌طلبی. البته ممکن است به آن شکل و شمایلی از ارزش‌های مادی یا معنوی ببخشید. اشکال دیگری از تولید قدرت نیز در جامعه وجود دارد. من و شما با مقاله‌ای که در روزنامه می‌نویسیم، در سخنرانی‌ای که می‌کنیم و در مراسمی که شرکت می‌کنیم، برای خود تولید قدرت می‌کنیم؛ چه بخواهیم از آن بهره‌برداری کنیم و چه نخواهیم. به هر حال از راه نفوذ اجتماعیِ افکارتان تولید قدرت می‌کنید. آن‌گاه که روزنامه‌ای منتشر می‌کنید‌نیز به همین گونه است. اگر روزنامه‌ای مانند «شرق» باشد، قدرت غیرتشکیلاتی تولید می‌کند. ماهیت برخی روزنامه‌ها به گونه‌ای‌ است که خط سیاسی-تشکیلاتی ندارند؛ اگرچه گرایش سیاسی آنان کم‌و‌بیش روشن است، بیشتر به یک عرصه عمومی روشنفکری (intellectual forum) می‌مانند. 

 احزاب سیاسی و روزنامه‌های حزبی اگر بخواهند موفق شوند، نباید حالت «فوروم» داشته باشند. اگر روزنامه‌ای مانند «اعتماد» یا «هم‌میهن» حزبی باشد، قدرت تشکیلاتی تولید می‌کند. معمولا تولید تشکیلاتی قدرت پایدارتر است. همچنان‌ که حضور تشکیلاتی در قدرت پایدارتر است.

مسئله «تولید قدرت» در انتخابات یک چالش اساسی برای احزاب سیاسی ایران است؛ چون نه به دلیل محدودیت‌هایی که بر آنان اعمال می‌شود، می‌توانند با توده مردم ارتباط برقرار کنند و نه به شکلی حرفه‌ای به سیاست‌های عمومی می‌پردازند. حرفه‌ای‌گری در سیاست‌های عمومی می‌تواند پیوند آنها را با بخش مدنی جامعه به گونه‌ای معنادار کند که بتوانند قدرت تولید کنند؛ بنابراین صرفا از طریق روزنامه ارتباط عمومی با جامعه دارند که آن هم محدودیت‌های جدی دارد. البته انتخابات برای احزاب نام‌برده یک فرصت طلایی است؛ چرا‌که از تسامح پیش‌آمده در زمان انتخابات می‌توانند استفاده کنند و ارتباطات مستقیم و رودررویی را با مردم برقرار کنند؛ یعنی می‌توانند در ملاقات‌های مستقیم مردمی حزب، مواضع آن و فرهنگ حزبی را معرفی کنند و نه صرفا نامزد مد‌نظر خود را.

در مجموع رویکردها، گونه‌ها، استراتژی‌ها و قواعد حاکم بر «تولید قدرت اجتماعی» موضوعی مهم برای احزاب، گروه‌ها و پژوهشگران سیاسی در ایران است. این عرصه نیازمند بازنگری و نظریه‌پردازی است. یک دلیل اینکه انتخابات شورای شهر در سال 1381 با وجود فقدان نظارت استصوابی به انتخاب فهرست آبادگران منتهی شد، این بود که قدرت اجتماعی از طرف هیچ‌یک از احزاب تولید نشده بود که بتواند تبدیل به یک قدرت پایدار سیاسی شده باشد. آنان در لایه‌های رویی جامعه حضور داشتند. به‌ همین ‌دلیل تنها قدرت متشکل آن زمان که متکی به یک نیروی اجتماعی سنتی و در واقع یک اقلیت بود، توانست سرنوشت انتخابات و بلکه کشور را در دهه بعدی رقم بزند. ما از نظر تأمل فکری و تجربه سیاسی در مقوله تولید قدرت اجتماعی و سپس سیاسی، جامعه بسیار جوانی هستیم. انتخابات، در صورت امانت‌داری از آرا، هنوز می‌تواند ظرفیت‌های زیادی برای احزاب داشته باشد؛ چه با رد صلاحیت و چه بدون آن؛ یعنی ظرفیت تولید قدرت اجتماعی-سیاسی برای معترضان، مخالفان و موافقان. البته در‌صورتی‌که این احزاب واجد برنامه‌ای روشن و مطالباتی شفاف باشند و اعضایی اصلی (و نه دست چندم) به جامعه عرضه کنند. در چنین صورتی نه رد صلاحیت مهم است و نه نتیجه انتخابات؛ فقط «تولید قدرت» و «زمان» مهم است. در افق زمان، ظرفیت تولید قدرت در «بیرونِ درون انتخابات» بیشتر است.