دوگانگی امر سیاست و نیاز به درمان
انتخابات ریاستجمهوری ایران فارغ از نتیجهای که خواهد داشت، میتواند بهعنوان یک تجربه بزرگ برای بازسازی امر سیاست- مشارکت از سوی صاحبنظران، اندیشمندان و نهادهای پژوهشی (دولتی و غیردولتی) استفاده شود. واقعیت آن است که در کشورهایی نظیر ایران که مشارکت شهروندان در ساخت بنای مشروعیت بهعنوان یک مؤلفه تأثیرگذار بررسی میشود، قطعا باید مشارکتنکردن یا فقدان مشارکت مطلوب، آنالیز و واکاوی شود.
انتخابات ریاستجمهوری ایران فارغ از نتیجهای که خواهد داشت، میتواند بهعنوان یک تجربه بزرگ برای بازسازی امر سیاست- مشارکت از سوی صاحبنظران، اندیشمندان و نهادهای پژوهشی (دولتی و غیردولتی) استفاده شود. واقعیت آن است که در کشورهایی نظیر ایران که مشارکت شهروندان در ساخت بنای مشروعیت بهعنوان یک مؤلفه تأثیرگذار بررسی میشود، قطعا باید مشارکتنکردن یا فقدان مشارکت مطلوب، آنالیز و واکاوی شود. این یادداشت را میشد روز شنبه و بعد از اتمام انتخابات منتشر کرد اما ترجیح دادم یک روز قبل از برگزاری چهاردهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری آن را منتشر کنم تا میثاقی باشد از سوی یک رسانه عمومی با هر دو نامزدی که میخواهند فردا منتخب مردم باشند. چند سالی میشود نمودار مشارکت انتخاباتی در ایران از نقطه اشباع عبور کرده است و در سراشیبی حرکت میکند. به گمانم دلایل این اتفاق را نیز همه میدانیم. یا ستکم همه افرادی که بهعنوان کارشناس یا کنشگری سیاسی و اجتماعی در ایران زندگی میکنند، بهخوبی میدانند که چرا باید یک مرتبه 60 درصد در فرایند انتخاب ریاستجمهوری چهاردهم شرکت نکنند. عادیترین یا دورترین شهروندان از سادهترین تحلیلهای سیاسی و اجتماعی نیز دراینباره به نکتههایی اشاره میکنند که همه آنها میتوانند تا حد زیادی صحیح باشند. در اینجا قصد ندارم دوباره به آن دلایل اشاره کنم، بلکه میخواهم خیلی واضح از وجود عناصر نامتوازن سیاسی سخن بگویم. از سوی دیگر با این وضعیتی که وجود دارد، همزمان شاهد مشارکت 40درصدی و گاهی تجمعات مدنی برای حمایت از نامزدهای ریاستجمهوری هستیم که بشخصه اسم آن را میگذارم کورسوی امید که نمیگذارد حداقل در شکل، امر سیاست در ایران از مشارکت، فاصله معناداری را نشان دهد. به عبارتی ما با دو موقعیت سیاسی و شهروندی مواجه هستیم؛ جامعهای 60درصدی که رأی نمیدهند و یک جامعه 40درصدی که به مشارکت اهمیت میدهند و در میان آنان شور و شوق انتخاباتی نیز در حد ایونتهای مختصری شکل میگیرد. این ترازوی شاید نامتعادل هرچه هست، تصویر موجود امر سیاست در ایران و ارتباط آن با جامعه انسانی کشور (یا منابع انسانی کشور) است. رئیس کابینه چهاردهم هر چهرهای که باشد، با این نوع تعادل ایرانی چه خواهد کرد؟ چه پرسشهایی را برای شناخت ماهیت این اتفاق در امر سیاستورزی و مشارکت کشور طراحی کرده است؟ آیا دولتمردان بعد از دولتشدن به این امر واقف خواهند بود که بین مشارکت بهعنوان اصیلترین تعامل مردمی در امر سیاست با توسعه رابطه نزدیکی وجود دارد؟ اگر پذیرفتهاند، برای جبران این فقدان تعادل مطلوب چگونه میخواهند فعالیتهای عملیاتی را تعریف، تبیین و اجرا کنند؟ واقعیت آن است که قطعا برخورد با چنین عارضهای، به قصد اصلاح آن نیاز به اندیشهای دارد که قادر به بسط گفتوگو و گسترش همزیستی مولد بین شهروندان از همه طبقات مختلف باشد. در غیر اینصورت چگونه میشود این عارضه را به فرصتی برای بهبود مستمر امر مشارکت و سیاستورزی تبدیل کند. نامزدهای ریاستجمهوری هرکدام بهنوعی درباره شکست توازن سیاسی کشور سخن گفتهاند اما تمام این گفتوگوها در قالب رقابتهای انتخاباتی و برای اثبات تواناییهای فردی یا گروهی بوده است. کلام در معرکه رقابت با رفتار و اندیشه در معرکه اجرا تفاوت زیادی دارد. از روز شنبه یک رسالت بزرگ وجود دارد و آن هم کمکردن فاصله میان این امید مقطعی و ناامیدی غیرمقطعی در جامعه است. در ظاهر این توازن یک جامعه متحرک را به وجود آورده است اما در باطن این ناتعادلی دووجهی، دو حرکت متفاوت به دو سوی متفاوت را نشان میدهد که به توسعه آسیب میزند. سادهترین کار به گمانم میتواند گشایش در کار، صبر عملگرا و عقلانیت غیرجناحی باشد. تجربه سه سال گذشته در انتخاب مدیران و راهبران اجرائی کشور فقط از یک حداقل بسیار مختصر شهروندان گرههایی را به وجود آورده است که به نوع خود میتواند بزرگترین مانع برای بسط گفتوگو و همگرایی باشد. کابینه و پیکره اجرائی کشور ملک جناحی نیست، باید همه مجال گفتوگو و اندیشیدن را در آن داشته باشند، به گونهای که شایستگان امکان خدمت پیدا کنند. پیشرفت را نمیتوان عضو هیچ حزب و دستهای کرد. این گریز از محدوده کوچک عمل جناحی میتواند نخستین قدم و البته جدیترین آن برای رفع دوگانگی بزرگ سیاست در کشور باشد. برنده انتخابات چهاردهم از روز شنبه برای ایران لطفاً به گشایش در دید و اندیشه اجرا وفادار بماند.