المپیک و مسئله نابرابری کشورها
والرشتاین، جامعهشناس معروف قرن بیستم و نظریهپرداز حوزه توسعه، از مدل سهوجهی برای بیان سطح پیشرفت کشورها استفاده میکند. او در مقابل دیدگاه دوگانه توسهیافتگی و توسعهنیافتگی که مدعی است کشورها از نظر سطح توسعه در گروه توسعهیافته و توسعهنیافته قرار دارند و همچنین نظریه وابستگی که بر دوگانه متروپل-قمر تأکید میکند، نظریه مرکز، پیرامون و نیمهپیرامون را مطرح کرد تا نشان دهد که توسعهیافتگی و پیشرفت فقط صعودی نیست گاهی هم نزولی میشود.
والرشتاین، جامعهشناس معروف قرن بیستم و نظریهپرداز حوزه توسعه، از مدل سهوجهی برای بیان سطح پیشرفت کشورها استفاده میکند. او در مقابل دیدگاه دوگانه توسهیافتگی و توسعهنیافتگی که مدعی است کشورها از نظر سطح توسعه در گروه توسعهیافته و توسعهنیافته قرار دارند و همچنین نظریه وابستگی که بر دوگانه متروپل-قمر تأکید میکند، نظریه مرکز، پیرامون و نیمهپیرامون را مطرح کرد تا نشان دهد که توسعهیافتگی و پیشرفت فقط صعودی نیست گاهی هم نزولی میشود. یعنی کشورهایی که زمانی جزء کشورهای مرکز بودند، با سیاستهای نادرست به کشورهای نیمهپیرامون تبدیل شدهاند. نظریه والرشتاین نشان میدهد که کشورهای پیرامون با اتخاذ سیاستهای مناسب ابتدا نیمهپیرامون میشوند و سپس با تثبیت راهبردهای مفید میتوانند جزء کشورهای مرکز شوند. برایناساس، نمیتوان کشورها را دوقطبی کرد. میتوان جایگاه و وضعیت کشورها در المپیک را نیز تا حد زیادی بر همین مبنا تحلیل کرد. چنین دیدگاهی میتواند ما را از سطحینگری و دوقطبیسازی کشورها شبیه ادعای مجری برنامه ویژه المپیک صداوسیما رها کند. مجری با شور و شوق پس از کسب مدال یکی از ورزشکاران ایرانی اینگونه سخن گفت که موفقیت کشورها در المپیک نشانه توسعهیافتگی است و چون ما بیشتر از عربستان و برخی دیگر از کشورها مدال طلا کسب کردهایم پس ما توسعهیافتهایم.
اگر نگاهی به جدول توزیع مدالهای المیپک در روز پایانی بیندازیم، متوجه میشویم کشورهایی که بیش از ۱۰ مدال طلا کسب کردهاند یا در رتبه ۱۰ تا ۱۵ قرار دارند، همگی جزء کشورهای مرکز بر اساس شاخصهای پیشرفت هستند. کشورهایی که کمتر از پنج مدال طلا یا در مجموع چیزی در حدود 10 تا ۱۵ مدال کسب کردهاند در فهرست کشورهای نیمهپیرامون تقسیمبندی میشوند و بقیه کشورها پیرامون هستند (البته موارد استثنائی وجود دارد). تفاوت آشکار ورزشکاران کشورهای مرکز با نیمهپیرامون و پیرامون در سخنی است که یکی از مربیان تیم ایران پس از کسب مدال بر زبان آورد و آن هم این بود که ورزشکاران ما از جان و زندگیشان میگذرند تا موفق شوند و رؤسای فدراسیونها باید برای بودجه، اعزام ورزشکاران به مسابقات و فراهمکردن امکانات بجنگند. در کشورهای پیرامون گاه ستارههایی ظهور میکنند و برای کشورشان مدال المپیک کسب میکنند اما آنها نیز اغلب در کشورهای مرکز تمرین میکنند یا از دارایی شخصی برای آمادگی در مسابقات استفاده میکنند. مدالآوری در کشورهای نیمهپیرامون وابسته به سنت دیرینه ورزشی است که در این کشورها پا گرفته است. کشتی مهمترین رشته مدالآور ایران در المیپک جزئی از فرهنگ دیرین ایران است. اما سؤال مهم این است که آیا کشورهای نیمهپیرامون و پیرامون میتوانند وضعیت خود را در مدالآوری بهبود ببخشند؟ جواب، با وضعیت فعلی خیر. سالهاست که جایگاه و رتبه کشورها در المپیک با تغییرات اندک همین گونه است. رقابت در المیپک برای ورزشکاران کشورهای پیرامون و نیمهپیرامون نابرابر است و این نابرابری در حال افزایش است. اما آیا راهی هست که نابرابری در المپیک کاهش پیدا کند؟ یک راه، سرمایهگذاری مستقیم کمیته بینالمللی المپیک و فدراسیونهای جهانی در کشورهای نیمهپیرامون و به ویژه پیرامون است. بخشی از درآمدهای برگزاری مسابقات بهعنوان مثال، بلیتفروشی یا تبلیغات، صرف حمایت از ورزشکاران و زیرساختها در کشورهای پیرامون شود. دولتها در کشورهای پیرامون قدرت و ثروت کافی برای سرمایهگذاری بزرگ در ورزش ندارند. یک راه دیگر دعوت است. کشورهای مرکز با دعوت از ورزشکاران سایر کشورها برای تمرین و مسابقه با قبول هزینههای دعوت و حضور میتوانند نابرابری را کاهش دهند. راه دیگر این است که کشورهای نیمهپیرامون با اتخاذ سیاستهایی مانند مبارزه با فساد در ورزش در همه سطوح، بهرهگیری از فناوری در ورزش و از همه مهمتر از طریق در پیش گرفتن راهبرد اغتنام فرصت جایگاه و رتبهشان را در المپیک بهتر کنند و نابرابری را کاهش دهند. منظور از اغتنام فرصت پیگیری یک سیاست دقیق و مرحله به مرحله است. توجه جدی و دقیق به ورزش مدارس و دانشگاهها، حرکت به سمت ورزشهایی که ورزشکاران با همه سایزهای بدنی میتوانند در آنها به رقابت بپردازند مانند دوومیدانی که شامل دوهای سرعت، نیمهاستقامت، استقامت، پرتابها و پرشهاست و تقریبا همه استایلهای بدنی میتوانند شانس خود را انتخاب کنند. این بحث را میتوان مفصلتر ادامه داد.