|

بیهوده‌کردن سازوکارها و ابزارهای دموکراتیک آفت‌زاست

انسان یک موجود هوشمند است. کنش و واکنش‌های موجود هوشمند بر پایه پردازش داده‌ها (اطلاعات) و ربط‌دهی داده‌های نو به دانسته‌های قبلی رخ می‌دهند و بیهوده و بی‌هدف نیستند. مشارکت، یا به بیان دیگر درگیرشدن در کار و همکاری در پیشبرد کار هم اقدامی است که انسان با بهره‌گیری از توان هوشی خود، وضعیت هیجانی-عاطفی، رفتارهای آموخته‌شده و مهارت‌های تعاملی انجام می‌دهد.

بیهوده‌کردن سازوکارها و ابزارهای دموکراتیک آفت‌زاست

انسان یک موجود هوشمند است. کنش و واکنش‌های موجود هوشمند بر پایه پردازش داده‌ها (اطلاعات) و ربط‌دهی داده‌های نو به دانسته‌های قبلی رخ می‌دهند و بیهوده و بی‌هدف نیستند. مشارکت، یا به بیان دیگر درگیرشدن در کار و همکاری در پیشبرد کار هم اقدامی است که انسان با بهره‌گیری از توان هوشی خود، وضعیت هیجانی-عاطفی، رفتارهای آموخته‌شده و مهارت‌های تعاملی انجام می‌دهد. گاهی هم بر پایه همان توان هوشی ممکن است از انجام کاری یا درگیرشدن در موضوعی پرهیز کند. انسان و در مقیاس بزرگ‌تر جامعه‌ از کار، کنش و واکنش بیهوده گریزان است. حتی آنچه را تفریح و سرگرمی و هیچ کاری نکردن می‌شناسیم، بیهوده نیست، فرد یا جامعه از آن اقدام یا موضوع، دست‌کم خشنود می‌شود، لذت می‌برد و برایش خوشایند باید باشد. مقایسه کنید و ببینید آیا ما به‌عنوان افراد نسبتا سالم از نظر روانی و شناختی، حاضریم جایی کاری کنیم که هیچ حاصلی نداشته باشد و نتیجه هم با خواست و جان و مال و کار و زندگی‌مان در تضاد باشد؟ تعریف هوش توان سازگاری است و سازگاری با کنش‌پذیری و سازش‌پذیری بی‌حاصل فرق دارد. چه در مقیاس فرد، چه در مقیاس گروه و جامعه، اگر وضعیت و روند به جایی برسد که افراد به این تحلیل برسند که انجام کاری در راستای ارزش‌ها و باورهای‌شان، تأمین‌کننده خواسته‌ها و نیازهای‌شان و حل‌کننده مسائل‌شان نیست، خودشان را کنار می‌کشند.

دولتمردان نتوانسته‌اند مردم را قانع کنند و به این تحلیل برسانند که مشارکت‌شان نقش مؤثر مدنظر مردم در تنظیم روند امور کشور دارد و حتی توجه ترمیم‌کننده‌ای به آسیب‌های ناشی از تنش‌های سال گذشته هم به چشم نیامده است. در سال‌های گذشته در یادداشت‌ها، مصاحبه‌ها و معرفی کتاب‌ها، بارها درباره خطر بی‌تفاوت‌شدن و فرسودگی اجتماعی گفته و نوشته‌ایم، فکر می‌کنید با چه روبه‌رو شده‌ایم؟ ساختارهای بوروکراتیک متأسفانه نقاط کور تحلیل ایجاد می‌کنند، برای همین انجمن‌ها و نهادهای مشورتی سیاست‌گذار لازم هستند تا بتوانند اطلاعات درست‌تر و بیشتر و تحلیل‌های متناسب‌تر ارائه دهند، ولی اینجا چه روندی پیش رفته؟

من پیش‌تر درباره فرسودگی اجتماعی نوشته‌ام، ولی اتفاقا در بررسی وضعیت جامعه ایرانی به این تحلیل رسیده‌ام که جامعه هوشمندانه و فعال واکنش نشان داده است. آنچه را بیهوده تلقی کند، درگیرش نمی‌شود؛ چه کشمکش خیابانی باشد، چه یک روند اداری رسمی. همیشه که اجبار و زور و فشار منجر به نتیجه نمی‌شود. با اینکه وضعیت عمومی و فردی ما گویای خستگی روانی، تحریک‌پذیری، افسردگی و تنیدگی است؛ ولی من باور دارم برخلاف نظر برخی تحلیلگران جامعه ایران دچار درماندگی آموخته‌شده نیست، کنش و واکنش‌های ویژه خود را دارد، گرچه حال مردم خوب نیست.

ببینید مردم در یکی از شهرها با رأی درخورتوجه به نماینده فعلی و کاندیدای ردصلاحیت‌شده مجلس آینده، چه پیامی داده‌اند: در‌حالی‌که برگزارکننده او را از رقابت حذف کرده، ولی مردم او را قبول دارند، به بازی رقابت کاندیداهای موجود وارد نشده‌اند و انتخاب خود را گفته‌اند. مردم اتفاقا مشارکت داشته‌اند؛ در بیان خواسته‌شان و در بیان تحلیل‌شان. مردم بی‌توجه و بی‌تفاوت نیستند، نیامدن‌شان از سر سرگرمی یا بی‌اطلاعی یا خواب‌ماندن نبوده، بیدار بوده‌اند و خط به خط اخبار را هم دنبال می‌کنند. حتی این بار نامش را هم قهر نمی‌شود گذاشت، قهر یک کنارکشیدن انفعالی است. همین حالا در همین وضعیت که اتفاقا فشار اقتصادی توان‌فرساست، پویایی جامعه برای احیای محیط زیست یا رسیدگی به آسیب‌دیدگان سیل و... چشمگیر است، کاری را که بیهوده تلقی نکنند، انجام می‌دهند و زود هم فراگیر می‌شود. این آمارها وقتی تفسیر بشوند، باید پیشینه ماجراها هم مرور شوند. یک موجود، فرد یا جامعه، هوشمند برای انجام کارها باید پشتوانه انگیزشی، تحلیل و دلیل داشته باشد: به سودش باشد، برایش خوشایند و لذت‌بخش باشد، با ارزش‌ها و باورهایش همخوان باشد و فراهم‌کننده زندگی بهتر بشود.

باور دارم که جامعه ما با وجود همه فشارها و تنش‌ها پویا و هوشمندانه تحلیل و اقدام می‌کند، قهر نکرده و اتفاقا کنشگر است، از روی تعارف و رودربایستی و فضای کاریزماتیک و مانند اینها هم کمتر اقدام می‌کند. منتخب مردم یا منصوب و مستخدم دولتی باید به مردم خدمت کند. جامعه ایران هوشمند است، هم دستاوردهای تاریخی داشته، هم خطاهای چشمگیر ولی در کل روند رشد و بالندگی را طی کرده است.

جامعه ما نیامدن یا مشارکت‌نکردنش از سر بی‌تفاوتی یا درماندگی آموخته‌شده نیست؛ جامعه به‌روشنی می‌گوید اگر کاری، روشی یا روندی را برای اکنون و آینده خود سودمند نداند و حالش را خوب نکند، در آن کار و روش مشارکت نمی‌کند. البته متولیان امر باید بدانند خدمتگزار ملت هستند و روش‌ها و نهادهای دموکراتیک جای کشمکش و زورآزمایی و روکم‌کنی نیست، چون درگیر مناقشه ماندن موجب خطاهای شناختی-تحلیلی جدی‌تر و غفلت از رخدادهای پیش‌رو خواهد شد.

خطرناک‌ترین کار بیهوده‌کردن و از کار انداختن روش‌ها، سازوکارها و ابزارهای دموکراتیک مورد پذیرش و از معنا تهی‌کردن قانون است. کسانی آگاهانه یا ناآگاهانه نهادها و روش‌های قانونی و دموکراتیک و اجتماعی را چنان دچار مسئله می‌کنند و این خطر بزرگی فراروی یا حتی در حال رشد در زمینه ایران امروز است که مردم به این باور برسند که این روش‌ها و ابزارها بیهوده‌اند و در راستای عادلانه برآورده‌کردن خواسته‌ها و نیازهای‌شان کار نمی‌کنند. اگر باور به کارایی و معناداری قانون و نهادها و روش‌های قانونی و دموکراتیک از بین برود، هر رخدادی بر نگرانی‌ها خواهد افزود. مرور کنیم و ببینیم چه روندی در نهادهای علمی، دانشگاه، آموزش و پرورش، بازرگانی، تولید، بازار، انجمن‌ها و... طی شده، آیا نشانه‌ها روشن نیستند؟!.