درباره سریال «فالاوت»
غرقشدگی
سریال «فالاوت» اقتباسی هیجانانگیز از سری بازیهای ویدیویی محبوبی است که قبلا نشان داده میتواند مخاطبان را در خود غوطهور کند. این غرقشدگی اما در نهایت محصولی از صنعت سرگرمی برای سرگرمی است. لوسی سعی میکند با دروغهایی که در مورد جهان به او گفته شده، دست و پنجه نرم کند در حالی که به سختی خود را زنده نگه میدارد. با این حال، حتی با وجود طولانی بودن خط داستانی در مکانهای کمتر هیجانانگیز، بینندگان مشتاق هستند تا ببینند چگونه اسرار متنوع هرزآباد و پناهگاهها آشکار میشوند. در این میان تنها چیزی که به دست میآید همان سرگرم کننده بودن این سریال است.
جهان سریالهای تلویزیونی چند سالی میشود با این نقد روبهرو بوده که دیگر آن دوران اوج را پشت سر گذاشته و حالا هر چه میبینیم بیشتر به تکرار شبیه است تا اتفاقی تازه. جهانی که روزگاری با مجموعههایش حتی توفانهای اجتماعی به پا میکرد، حالا و با تبدیل شدن به بخشی از زندگی و عادتهای مردم دنیا، دیگر از آن خاص بودن فاصله گرفته است. البته که اضافه شدن شبکههای آنلاین، ورود حجم بزرگی از سرمایهگذاری و چندین و چند دلیل دیگر باعث شده سریالهای تلویزیونی حالا نقشی متفاوت را رقم بزنند. در این میان گاهی پدیدههایی میآیند و توجهها را به خود جلب میکنند و مدت کوتاهی بعد از پخش جای خود را به مجموعه دیگری میدهند. گویی ثابت نشدن سریالها در ذهن ما همان کارکرد بزرگ صنعت سرگرمی در گرم نگه داشتن همیشگی تنوری است که قرار بوده ما را سرگرم کند. بر همین مدار است که یک سریال بیش از آنکه به جهت تاثیرگذاری دارای اهمیت باشد، هر چه سرگرم کنندهتر رفتار کند، بیشتر مورد اقبال قرار میگیرد. این همان داستانی است که بخشی از سریالهای تلویزیونی مورد توجه را در جهان امروز بالا و پایین میکند. گاهی نوع نگاه به سریالهای تلویزیونی به شکلی است که نمیتوان باور کرد چگونه ممکن است همه عناصر ساخت یک اثر تلویزیونی و معیارهای ابتدایی نادیده انگاشته شود و آن چیزی که تنها اهمیت کلیدی داشته باشد نفس کشیدن اثر در جو صنعت سرگرمی باشد. این اتفاقی است که فارغ از شکل تمایل مخاطب در جهان سریالهای تلویزیونی در حال وقوع است و نمونههای بسیاری از آن را نیز میتوان مثال زد. اما شاید اگر بخواهیم یک نمونه با کیفیت و متفاوت این ماجرا را معرفی کنیم باید به سراغ سریال «فالاوت» (Fallout) برویم.
«فالاوت» یک مجموعه تلویزیونی درام پسا-آخرالزمانی آمریکایی است که توسط گراهام واگنر و جنیوا رابرتسون دورت برای آمازون پرایم ویدئو ساخته شده است. این سریال با الهام از یک مجموعه بازی به همین نام اثر اینترپلی انترتینمنت ساخته شده است و لیزا جوی و جاناتان نولان به عنوان تهیهکنندگان اصلی آن حضور داشتند. «فالاوت» اولین بار در ۱۲ آوریل ۲۰۲۴ به نمایش درآمد و با واکنشهای مثبتی از سوی منتقدان همراه بود و بعدا در همان ماه برای فصل دوم تمدید شد.
داستان «فالاوت» درباره شروع یک جنگ هستهای است که باعث آخرالزمان بر روی سطح زمین میشود و مردم برای زندهماندن به زیر زمین و در پناهگاههای زیر زمینی ساکن میشوند. آنها در این پناهگاهها به پرورش گیاه و تأمین نیازهای زندگی میپردازند ولی بعد از گذشت چندین سال از بمباران هستهای، سطح زمین محلی برای درگیری تبدیل میشود.
همین خلاصه داستان از یک بازی بسیار پرطرفدار کافی بود تا دوباره شور و هیجان یک مجموعه تلویزیونی را پیش از پخش آن در بر بگیرد. بازی «فالاوت» یکی از بازیهای پرطرفدار در میان گیمرها بوده و خبر ساخته شدن سریالی بر اساس آن میتوانست یک اتفاق ویژه مانند آنچه «آخرین بازماندگان ما» (The Last of Us) رقم زد را به بار بیاورد. نکته مهم دیگر درباره این سریال حضور جاناتان نولان و لیزا جوی سازندگان سریال «وستورلد» به عنوان تهیهکنندگان اجرایی آن بود. همین اتفاقات باعث میشد که فکر کنیم «فالاوت» میتواند به یک سریال مورد توجه تبدیل شود. از قضا همین اتفاق هم افتاد و سریال «فالاوت» بیشتر از ۶۵ میلیون بار در آمازون پرایم ویدیو تماشا شد و حالا به رتبه دوم پربینندهترین آثار در تاریخ فعالیت این شبکه آنلاین رسیده است. منتقدان هم این سریال را به اندازه کافی تحویل گرفتند و حالا میتوانید با خیالی راحت سریالی را ببینید که همه از آن راضی بودهاند. کار حتی به جایی رسید که در وصف این درام پسا آخرالزمانی گفته شد: «بینقص ساخته شده و فوقالعاده شوخ.»
با همه این اوصاف اما ماجرای «فالاوت» پیچیدهتر از از هیجان طرفداران و نقدهای مثبت منتقدان است. «فالاوت» همچون «آخرین بازماندگان ما» - نمونه موفق دیگری از ساخت سریال با اقتباس از بازیها - نیازی ندارد که آن را بازی کرده باشید تا از فضای سریال سر در بیاورید. اگر قبلا «فالاوت» را بازی کردهاید احتمالا با لذت بسیار زیادی این سریال را تماشا خواهید کرد اما اگر در دسته کسانی که این بازی را انجام ندادهاند هم نیستید احتمالا از تماشای دنیای بسیار متفاوت، هوشمند، شوخ و بینقص آن کاملا سرگرم خواهید شد.
داستان در میانه دهه ۵۰ در آمریکا آغاز میشود. لحظهای که آمریکاییها در استرس آغاز جنگ هستهای با شوروی هستند و به ناگاه بمبهای هستهای روی آمریکا فرود میآید. بعد از این واقعه ما جهانی در ۲۱۹ سال بعد را میبینیم. همه کسانی که توانایی مالی داشتهاند در پناهگاههایی که همان دو قرن قبل در حال ساخت بودند رفتهاند و زندگی عجیب و با همه عادات و ویژگیهای آدمهای دهه ۱۹۵۰ را پشت سر میگذارند. سریال این بخش را با ظرافت خاصی به نمایش میکشد و گویا زندگی در پناهگاهها و ارتباط با پناهگاههای دیگر وضعیتی را شکل داده که میتوان آن را متوقف شدن در مکانی مشخص با وجود گذر زمان نامگذاری کرد. ما به پناهگاه ۳۳ میرویم و همه ساده لوحیهای آن سالها شامل ادب، ملاحظهکاری، همکاری، فروتنی و خویشتنداری آمریکایی را تماشا میکنیم. اما مانند همیشه این آرامش آغاز یک سلسله حوادثی است که باعث میشود لوسی مکلین (با بازی الا پورنل) قدم بر هرزآباد بگذارد. وقتی لوسی راهی بیرون پناهگاه میشود تا پدرش را پیدا کند، او مجبور است موانع مختلفی را پشت سر بگذارد و با خشونت عریان و بیپردهای روبهرو شود که قبلا هرگز ندیده بود. او در این مسیر با آدمهای مختلفی روبهرو میشود که هر یک از آنها بخشی از داستان را به جلو حرکت میدهند. در این بین برادر لوسی هم رازهایی از پناهگاهها را کشف میکند. ضمن اینکه روایت داستان در گذشته ما را به آشنایی با دنیای «فالاوت» و آدمهای آن راهنمایی میکند. در دنیای «فالاوت» شما همانند انجام یک بازی با سوسکهای غولپیکر، هیولاهای دریایی، مسمومیت با تشعشعات، بازماندگان طنابدار، افراد متعصب از انواع مختلف، تولهسوزخانهها و شیطانهای آدمخوار همراه میشوید و انجمن برادران فولاد را میبینید که تلاش دارند هرزآباد را کنترل کنند.
در هر صورت سریال «فالاوت» اقتباسی هیجانانگیز از سری بازیهای ویدیویی محبوبی است که قبلا نشان داده میتواند مخاطبان را در خود غوطهور کند. این غرقشدگی اما در نهایت محصولی از صنعت سرگرمی برای سرگرمی است. لوسی سعی میکند با دروغهایی که در مورد جهان به او گفته شده، دست و پنجه نرم کند در حالی که به سختی خود را زنده نگه میدارد. با این حال، حتی با وجود طولانی بودن خط داستانی در مکانهای کمتر هیجانانگیز، بینندگان مشتاق هستند تا ببینند چگونه اسرار متنوع هرزآباد و پناهگاهها آشکار میشوند. در این میان تنها چیزی که به دست میآید همان سرگرم کننده بودن این سریال است. نکتهای مهم و کلیدی که در نهایت تنها داشته سریال نیز همان است؛ غرق شدن در سرگرمی و دیگر هیچ.