ربوده شده اثر مارکو بلوکیو
شکوه و تاریکی
داستان بر اساس سرنوشت واقعی ادگاردو مورتارا، یک کودک یهودی جوان در بولونیا نوشته شده است که در سال ۱۸۵۸، زمانی که تنها شش ساله داشت، به دستور مقامات پاپ و با بیرحمی از خانوادهاش گرفته شد.
ربوده شده آخرین اثر مارکو بلوکیو به داستانی یهودیستیزانه میپردازد و بر واقعیت زندگی یک پسر جوان استوار است که در کودکی توسط مقامات پاپ ربوده شد، ملودرامی تمام عیار که استبداد، تعصب و سواستفاده از قدرت را در کلیسای کاتولیک نشان میدهد. فیلم در ایتالیا با استقبال زیادی روبهرو شد و در گیشه فروش خوبی داشت. برخی از منتقدان، ربودهشده را بهترین فیلم مارکو بلوکیو در سالهای اخیر دانستهاند.
مارکو بلوکیو، کارگردان ایتالیایی، در سن ۸۳ سالگی و تقریباً ۶۰ سال پس از اینکه با فیلم «مشت در جیب» به شهرت رسید، داستان دلخراشی را از میان صفحات تاریخ خلق کرد که بخش تاریکی از کلیسای کاتولیک اروپا را به نمایش میگذارد.
داستان بر اساس سرنوشت واقعی ادگاردو مورتارا، یک کودک یهودی جوان در بولونیا نوشته شده است که در سال ۱۸۵۸، زمانی که تنها شش ساله داشت، به دستور مقامات پاپ و با بیرحمی از خانوادهاش گرفته شد. توجیهی که مقامات برای رفتارشان آوردند، این بود که پرستار کاتولیک کودک وقتی او نوزاد و بیمار بوده با تصمیم خودسرانه برایش غسل تعمید انجام داده تا اگر ادگاردو از دنیا رفت به برزخ نرود. مقامات متعصب تفتیش عقاید، متوجه این موضوع میشوند و ادگاردو را مسیحی در نظر میگیرند. او را به زور و بیرحمی از خانواده جدا میکنند. ادگاردو شستشوی مغزی میشود تا کشیش و طرفدار سرسخت کلیسا باشد.
پاپ پیوس نهم ادگاردو را دستآموز خود میکند و سرنوشتش را به جنگ قدرت بین کلیسا و ملیگرایان ضد پاپ، روزنامه نگاران خارجی و البته یهودیان گره میزند. افکار یهودستیزی پاپ پیوس نهم با بیزاری پارانوئیدیاش از این قوم ترکیب میشود و درامی میسازد که موضوع فیلم بلوکیو است. ربوده شدن ادگاردو جوان، تصویری مینیاتوری از بیتفاوتی آشکار کلیسای کاتولیک در زمان جنگ به جنایات نازیها است.
اگرچه فیلم ربودهشده به لحاظ تاریخی دقیق است، اما بلوکیو در برخی موارد از آزادی عمل هنری هم استفاده کرده است. در فیلم، شاهد حضور شخصیتهایی هستیم که در واقعیت وجود نداشتهاند و برخی از رویدادها نیز به شکلی دراماتیکتر از آنچه که در واقعیت رخ داده، به تصویر کشیده شده است. با این حال، این تغییرات به کلیت فیلم لطمهای وارد نمیکنند و در خدمت روایت داستان است. فیلم مملو از مناظر شهری زیبا و فضای داخلی باروک است که بلوکیو شکوفایی عجیبی به آن اضافه میکند. به لحاظ شخصیتپردازی فیلم قصد فرو رفتن در ناخودآگاه کاراکترهایش را دارد اما در سطح گیر میکند. ادگاردوی همچنان یک معما باقی میماند. درگیری درونی او هرگز عمیقاً مورد بررسی قرار نمیگیرد. یکی از نقاط قوت فیلم ربودهشده، بازیهای درخشان آن است. پیترو دستانزی در نقش ادگاردو مورتارا، بازی فوقالعادهای را به نمایش میگذارد و به خوبی حس معصومیت، ترس و سردرگمی کودک ربوده شده را منتقل میکند. همچنین، موریتزیو مرونی در نقش پاپ پیوس نهم، اقتدار و قاطعیت توام با تعصب این شخصیت را به خوبی به تصویر میکشد. فیلمبرداری و موسیقی ربودهشده در خدمت روایت داستان و القای حس و حال آن هستند. تصاویر خیرهکننده فیلم، به خصوص نماهای مربوط به داخل کلیساها، به شکلی ماهرانه شکوه و عظمت کلیسا را به رخ میکشند و در عین حال، تاریکی و فسادی که در آن نهفته است را آشکار میکنند. موسیقی متن فیلم برونو سانزونی با لحن فیلم همخوانی دارد و حس غم، خشم و امید را در مخاطب برمیانگیزد.
این فیلم در جشنواره فیلم کن نمایش داده شد و با توجه ویژه منتقدان همراه شد و بار دیگر مهارت و جسارت بلوکیو در پرداختن به موضوعات حساس و بحثبرانگیز را به اثبات رساند. از بلوکیو انتظار میرفت به چنین داستانی بپردازد. سابقه زندگی و فیلمسازی او نشان داده که به چنین سوژه هایی توجه نشان میدهد. او در ایتالیا و با تربیت سخت کاتولیکی بزرگ شد و با این مقوله آشناست. فرهنگ و کالچری که در فیلم به تصویر در آمده از زیست بلوکیو تغذیه میکند. به همین دلیل چنین روایت بعید و عجیبی، ملموس از کار در آمده و او در بازنماییاش موفق است. بلوکیو پیش از این هم بارها در فیلمهایش منتقد به افکار رادیکال بود. فیلم زیبایی خفته که سال ۲۰۱۹ ساخت و در شصت و نهمین جشنواره بینالمللی فیلم ونیز هم مورد توجه قرار گرفت، به مداخله کلیسای کاتولیک در سیاست میپردازد و موضوع اتانازی و دشواری قوانین مربوط به پایان زندگی در ایتالیا را در نظر میگیرد که شهر واتیکان در محدودهاش است. فیلم در آن سالها سر و صدایی به پا کرد که به دنبالش هیات داوران جشنواره فیلم ونیز ناچار به حذفش شدند. زیبای خفته از شیر طلایی محروم شد، بلوکیو هم انتقاد شدیدی علیه رئیسجمهوری مایکل مان ابراز کرد.
بلوکیو در اواسط دهه ۱۹۶۰ تأثیر زیادی بر سینمای رادیکال ایتالیا گذاشت. از دوستان پازولینی بود. در سال ۱۹۶۸ به اتحادیه کمونیستهای ایتالیا و گروههای مائوئیستی پیوست. شروع به ساخت فیلمهایی با مضمون مبارزات سیاسی کرد. با این حال، در مصاحبهای در سال ۲۰۰۲ از اینکه تغییرات رادیکال دیگر برایش جذاب نیست، صحبت کرد. در مصاحبه دیگری که در جشنواره فیلم لندن سال ۲۰۰۶ انجام شد، همچنان اصرار داشت که چپگرا است، اما بر لزوم ابداع مجدد این اصطلاح تاکید داشت و گفت: «در ایتالیا سیاست بسیار متوسط و افسردهکننده است. وضعیت مشابه دهه ۶۰ نیست، ارزشهای قدیمی دیگر نامعتبر هستند و ما باید ارزشهای جدیدی پیدا کنیم.»