معرفی فیلم «انشالله پسر باشد» ساخته «امجد الرشید»
عدالت کجایی؟
فیلم اردنی «انشالله یک پسر» اثر «امجد الرشید» ممکن است برای مخاطبان ایرانی سوژه چندان جدیدی مطرح نکند اما بخشی از فرهنگ مردم این کشور مسلمان را به نمایش میگذارد که بیشباهت به ایران نیست.
جشنواره کن در اغلب دورهها پذیرای فیلمسازان با نگاهی نو بوده که بازتاب دهنده فرهنگ متفاوت کشورشان هستند. همین رویکرد، به این رویداد سینمایی ارزشی مضاعف داده که منتقدان و مخاطبان را تشویق به یافتن نامهای جدید و داستانهای ناشنیده در بین پذیرفتهشدگان میکند. برای نخستین بار در جشنواره کن فیلمی از سینمای اردن به نمایش در آمد. خبر به اندازه کافی جالب و کنجکاوی برانگیز است. فیلم اردنی «انشالله یک پسر» اثر «امجد الرشید» ممکن است برای مخاطبان ایرانی سوژه چندان جدیدی مطرح نکند اما بخشی از فرهنگ مردم این کشور مسلمان را به نمایش میگذارد که بیشباهت به ایران نیست. حتی در معماری و شهرسازی. اردن سینما ندارد و تا کنون فقط در تیتر اخبار میشد ردپایی از نامش یافت. با ظهور فیلمسازی از این کشور در سطح جهانی میتوان امیدوار بود بعد از این بشود دریافت بهتری از فرهنگ مردم این کشور داشت. سینما دید ملموستری از زندگی مردم عادی میدهد. اینکه مردم در چه خانه هایی زندگی میکنند، چطور عزاداری میکنند، با چه وسیلهای سر کار میروند و مشکلات واقعیشان چیست، تنها از چنین کانالی قابل دریافت است. هرچند تصویر منتشر شده چندان دقیق نباشد و با نگاه کارگردان، مخلوط شده باشد اما لابلای خطوط قصهها همیشه چیزهایی هست که بیشتر از خبرها اطلاعات میدهند. «انشالله یک پسر» یا «انشالله پسر باشد» نخستین تجربه کارگردان اردنی امجد الرشید است. امجد الرشید کارگردانی بود که با تماشای فیلم تایتانیک به فیلمسازی علاقهمند شد و خودش را تحت تاثیر روی آندرسون، فیلمساز سوئدی، میداند اما منتقدان او را با الیا سلیمان فیلمساز فلسطینی مقایسه کردهاند. دیالا الرای که از تهیهکنندگان باتجربه جهان عرب، الرشید را به جامعه جهانی معرفی کرد و تاثیر زیادی در شناساندن او به جشنوارهها داشت. قصه فیلم الرشید درباره زنی جوانی است که پس از مرگ ناگهانی شوهرش با مشکلات مالی و قانونی زیادی مواجه میشود. قوانین اردن به برادر شوهر نوال اجازه میدهد، خانه و دخترش را از او بگیرد. این مشکلات با به دنیا آمدن یک پسر حل میشود. زن امیدوار است از شوهر مرحومش باردار باشد و فرزندش هم پسر باشد. اما این به معنی انفعال نوال نیست. نوال شخصیت اصلی فیلم که «مونا هوا» بازیگر فلسطینی نقشش را بازی میکند، برخلاف زنهای اطرافش شخصیت محکم و جنگجو دارد. قرار گرفتن در بحران او را ناچار به گرفتن تصمیمات عجولانه میکند که ایمان و قدرتش را به چالش میکشد. انشاالله یک پسر هر چند محتاطانه، مقطعی از اردن معاصر را نمایش میدهد. به واسطه شغل نوال به مشکلات زنان طبقه ثروتمند مسیحی هم سرک میکشد. بحرانهای شخصی زنانی از طبقه ثروتمند هم چندان از مشکلات نوال دور نیست. آنها هم ناچارند به قوانین مردسالارانه تن بدهند. رنج و محدودیت زنان سه نسل از آن طبقه توسط جامعه به رسمیت شناخته نمیشود و بیانصافی و ظلم مردان اردنی در حمایت قانون است. هزارتویی که نوال و بقیه زنان اطرافش میپیماید، نظام مردسالارانه طراحی شدهای است که به هر زنی که بخواهد از چنگال آن فرار کند، ضربه محکمی میزند.
امجد الرشید با فیلم کوتاه طوطی به دنیا معرفی شد. فیلمی که در جشنوارههای مختلف به نمایش در آمد و جایزه برد. داستان طوطی هم درباره زندگی یک خانواده یهودی مراکشی بود که به حیفا نقل مکان میکنند. آنها در خانهای مستقر میشوند که مالکان قبلیاش فلسطینیهایی بودهاند که پس از اشغال سرزمینشان توسط اسرائیلیها ناچار به ترک محل زندگیشان شدند. از ساکنان قبلی یک طوطی باقی مانده است. وقتی دختر کوچک خانواده تصمیم میگیرد گزارشی درباره این طوطی پرحرف بنویسد، کل خانواده به دردسر میافتند. فیلمنامه طوطی بر اساس داستان کوتاهی از الرشید است که سالها پیش آن را از مادربزرگ فلسطینیاش درباره منزل پدری در اورشلیم و طوطی خانگی او شنیده بود.
داستان فیلم انشالله پسر باشد هم از زندگی روزمره اطرافیان کارگردان، الهام گرفته شده. الرشید در مصاحبهای از شرایط یکی از اقوام که در وضعیتی مشابه نوال قرار داشت تعریف میکند و تصور میکند اگر شخصیت بخواهد در برابر چنین مشکلاتی طغیان کند و چه سرنوشتی در انتظارش است. فیلم الرشید واکنش به چنین طغیانهایی است. انشالله یک پسر پاسخ و راه حال واضحی برای قوانین مردسالارانه ندارد اما میتواند رنجهای پنهان را مطرح کند و به دنیا نشان دهد. فیلم الرشید به درستی نمایش میدهد که چطور شغل، خانه، فرزند، حیثیت و همه زندگی بیوهای که پسر به دنیا نیاورده تهدید میشود. مونا هوا بازیگر نقش نوال برگ برنده الرشید است. او کمک میکند تا سکوتهای عمیق نوال در دعوا با دادگاه و خانواده معنا پیدا کند و در عین حال خشم و قاطعیتش در چشمان درشت پیدا باشد. او به درستی میتواند از زنی که در صحنه ابتدایی فیلم در آینه میدید به زنی تبدیل شود که پایان فیلم در آینه شکسته دیده میشود. چیزی در نوال تغییر میکند که به او قدرت مقابله از خودش و دخترش در برابر قوانین ظالمانه، موشها و زمزمه همسایهها میدهد.