|

علی لاریجانی به روایت یک اصلاح‌طلب:

در تابستان شیر را فاسد کرد

لاریجانی مجلس را چگونه اداره می‌کرد؟ با اصلاح‌طلبان چقدر تعامل داشت؟ آیا همان‌طور که حامی دولت بود، حامی اصلاح‌طلبان نیز بود؟ کنش او در مجلس دهم تا چه اندازه در سرنوشت سیاسی او به‌ویژه در ماجرای رد‌صلاحیتش مهم و مؤثر بود؟ آیا اگر فضای بیشتری برای اصلاح‌طلبان قائل بود و دایره کنترل را به قول محمود صادقی، نماینده اصلاح‌طلب مجلس دهم، به سمت تعامل بیشتر پیش می‌برد، سرنوشت سیاسی او نیز به گونه دیگری رقم می‌خورد؟ روایت این نماینده از مدیریت لاریجانی بر مجلس و تأثیر بازی او با اصلاح‌طلبان و اصولگرایان بر سرنوشت سیاسی‌اش، به‌ویژه در ماجرای رأی اعتماد به حقوق‌دانان شورای نگهبان را در گفت‌وگو با «شرق» می‌خوانید.

در تابستان شیر را فاسد کرد

لاریجانی مجلس را چگونه اداره می‌کرد؟ با اصلاح‌طلبان چقدر تعامل داشت؟ آیا همان‌طور که حامی دولت بود، حامی اصلاح‌طلبان نیز بود؟ کنش او در مجلس دهم تا چه اندازه در سرنوشت سیاسی او به‌ویژه در ماجرای رد‌صلاحیتش مهم و مؤثر بود؟ آیا اگر فضای بیشتری برای اصلاح‌طلبان قائل بود و دایره کنترل را به قول محمود صادقی، نماینده اصلاح‌طلب مجلس دهم، به سمت تعامل بیشتر پیش می‌برد، سرنوشت سیاسی او نیز به گونه دیگری رقم می‌خورد؟ روایت این نماینده از مدیریت لاریجانی بر مجلس و تأثیر بازی او با اصلاح‌طلبان و اصولگرایان بر سرنوشت سیاسی‌اش، به‌ویژه در ماجرای رأی اعتماد به حقوق‌دانان شورای نگهبان را در گفت‌وگو با «شرق» می‌خوانید.

 

 آقای صادقی، علی لاریجانی که وارد مجلس شد، در کجای ساختار قدرت بود و وقتی خارج شد، کجا؟

درباره شخصیتی مانند لاریجانی حرف‌زدن کار آسانی نیست. من به لحاظ تجربه نمایندگی در مجلس دهم، تا حد زیادی می‌توانم برخی وجوه شخصیتی ایشان را از نگاه خودم تحلیل کنم. به هر حال ایشان از یک طرف از یک خانواده روحانی و مرجع برخاسته و از طرف دیگر رابطه‌اش با نظام سیاسی از همان ابتدای پیروزی انقلاب به شکلی است که در مناصب مختلف مسئولیت داشته و رابطه سببی‌اش با مرحوم مطهری نیز از جنبه‌ای دیگر مهم است. سمت‌هایی که از همان ابتدا داشته، از سپاه، معاونت‌های پارلمانی، وزارت ارشاد، ریاست صداوسیما و بعد هم دبیر شورای عالی امنیت ملی و بعد هم مجلس، شایان تأمل است. دو دور بر یک مجلس اصولگرا و یک دور هم بر مجلسی نیمه‌اصولگرا- نیمه‌اصلاح‌طلب ریاست کرده و همین شخصیت خاصی از ایشان ساخته است. علاوه بر این، رشته تحصیلی ایشان که قبل از انقلاب دانشجوی رشته کامپیوتر بوده که تازه راه‌اندازی شده بود و بعد ظاهرا به توصیه شهید مطهری فلسفه می‌خواند نیز درخور توجه است. ایشان شخصیت متمایزی دارد و تقریبا بین شخصیت‌های سیاسی شاید بتوان گفت کم‌نظیر است. از لحاظ سیاسی، تعلق به جناح اصولگرایی داشته و هنوز هم دارد. البته ظاهرا عضو رسمی هیچ حزبی نبوده، اما با مؤتلفه و برخی تشکل‌های دیگر نزدیکی داشته است. من وقتی وارد مجلس دهم شدم، دوره‌ای بود که ایشان داشت به اصلاح‌طلبان نزدیک می‌شد. در مجلس نهم که ایشان رئیس بود، با فرایند مربوط به توافق هسته‌ای در دولت روحانی همکاری نزدیکی می‌کند. البته در زمانی که در شورای عالی امنیت ملی بود نیز نوع کنش‌هایش در جهت حل این مناقشه بوده و رویکردش حل مسئله بود؛ برای همین هم با احمدی‌نژاد به اختلاف خورد و کنار رفت. همیشه اصولگرایی میانه بوده است؛ اگرچه در دوره صداوسیما که هم‌زمان با دولت اصلاحات بود، رفتار نامهربانانه‌ای با دولت وقت و مجلس ششم داشت و مناقشاتی که رخ داد، باعث شد به هیئت دولت هم دعوت نشود. از آن سو، مجلس و دولت هم در صداوسیما بایکوت بودند. البته صداوسیما نهادی است که کاملا در اختیار رئیسش نیست و کنترل آن از سوی نهادهایی خارج از صدا‌وسیما صورت می‌گیرد و رئیسش باید تابع باشد. گرچه ایشان در اظهاراتش، به‌ویژه درباره برنامه «هویت» آن را تأیید می‌کند و خودش را مبرا نمی‌کند، اما لاریجانی در دهه 80 و 90 از مواضعش فاصله می‌گیرد.

 ‌به نظر شما چرا این اتفاق می‌افتد؟

می‌شود گفت عمدتا به علت واقع‌گرایی و اینکه خود ایشان به‌عنوان تحصیل‌کرده اهل فلسفه دانشگاهی، شخصیت عاقلی است و از ابتدا هم ما از ایشان تندروی کمتر دیدیم. اختصاص به ایشان هم ندارد؛ مواضع روحانی را هم در نظر بگیرید، همین‌طور بوده است و شخصیت‌های قدیمی‌تر اصولگرایان مثل آقای ناطق‌نوری؛ تدریجا اینها از تندی گذشته و فاصله گرفته‌اند. حتی خود آقای هاشمی. شاید بخشی هم معمولا غیر از تماس با واقعیت، مرهون کناره‌گیری یا بی‌مهری ساختار سیاسی یا قدرت باشد. برخورد احمدی‌نژاد با او در شورای عالی امنیت ملی نیز شاید در این تغییر مؤثر بوده است.

  بازگردیم به مجلس؛ اینکه لاریجانی برای بار سوم موفق می‌شود در مجلسی که اصلاح‌طلبان نیمی از آن را دارند، رئیس شود، چقدر مرهون کاریزما و لابی‌گری خودش است و چقدر نتیجه برایند نیروها؟

در انتخابات مجلس دهم، آقای لاریجانی در حوزه انتخابیه قم نفر دوم می‌شود؛ یعنی جایگاه سنتی‌اش در قم به لحاظ اصولگرایی تضعیف شده و بخشی از رأی او مرهون اصلاح‌طلبان قم است. اما وقتی وارد مجلس شد، از همان ابتدا من به‌عنوان یک منتخب جدید شاهد بودم کاملا حرکت‌هایی را شروع کرد که نشان دهد عزمی جدی برای حفظ پایگاه اصولگرایی‌اش در مجلس دارد و بنا ندارد امتیازی به اصلاح‌طلبان بدهد. من یادم هست عید سال 95 برای دیدن برخی اقوام در خوزستان بودم که از دفتر آقای لاریجانی زنگ زدند. برای من جالب بود. گفتند آقای لاریجانی می‌خواهد با شما صحبت کند. خب هیجان‌زده هم شده بودم که رئیس مجلس می‌خواهد با یک نماینده تازه‌وارد صحبت کند. تبریک عید گفت و اظهار ملاطفت کرد. بعد متوجه شدم با سایر منتخبان هم چنین تماسی داشته است. بعد هم بلافاصله کارت نماینده‌ها قبل از افتتاح مجلس صادر شد؛ مسئول دفترش تماس می‌گرفت و هماهنگی‌ها به‌‌سرعت در یک برنامه‌ریزی فشرده رخ داد.

 می‌خواست بگوید همچنان من رئیس آتی مجلس هستم!

بله به‌راحتی به منتخبان وقت ملاقات می‌داد. اما آقای عارف در این کارها کم مایه می‌گذاشت؛ در تماس‌گرفتن و برقراری ارتباط و چیزی که به لابی‌گری معروف است؛ درحالی‌که حتی لابی نیاز نداشت، چون ما همه از همان لیست امید بودیم. از همان ابتدا رقابتی بین لاریجانی و عارف شکل گرفت. من تأسف می‌خورم چرا این رقابت به یک تعامل سازنده بدل نشد و تنشی از ابتدا ایجاد شد که هیچ‌کدام حاضر به بده‌بستان و تعامل نشدند. روزهای اول قبل از افتتاح مجلس، آقای لاریجانی در خود مجلس قدیم جلسه تشکیل داد؛ با هزینه بسیار و تدارکات زیاد و با تعامل زیاد فشرده با روحانی و حضور وزرا و... و آقای عارف و مجموعه اصلاح‌طلبان نیز در مسجد سلمان ریاست‌جمهوری به نوعی گردهمایی گذاشتند. روزهایی بود که هنوز وضعیت شفاف نبود که چه می‌شود، ولی پیدا بود لاریجانی سفت‌و‌سخت ایستاده برای گرفتن ریاست مجلس. ما در کتابخانه ملی همایشی تدارک دیده بودیم و از شخصیت‌های مختلف ازجمله محقق‌داماد برای سخنرانی دعوت کردیم؛ ایشان ابتدا پذیرفتند، اما بعد انصراف دادند که انصرافشان از نشانه‌ها و قرائن زیاد این‌گونه بود که بر اثر تماس لاریجانی بوده است. ایشان در همان ابتدای شروع به کار مجلس در یکی از راهروها به‌صراحت به من گفت آقای صادقی من اصلاح‌طلب نیستم‌. لابی‌من‌هایی خیلی حرفه‌ای داشت که در مجلس هشتم و نهم مؤثر بودند و در مجلس دهم هم به این ترتیب آقایان نعمتی و جلالی مهم‌ترین آنها بودند. شروع کرده بودند به تماس و با مدیریت نامشهود لاریجانی، بخشی از لیست امید را که به نوعی اصولگرایان میانه بودند، حدود 70 تا 80 نفر، به‌سرعت جدا کردند. فراکسیون مستقلین را شکل دادند که ضربه بزرگی بود به اصلاح‌طلبان. از همان ابتدا و بعد هم مذاکرات غیرمستقیمی بین آقای لاریجانی و عارف رخ داد که تقسیم کرسی هیئت‌رئیسه شود که نتیجه نداد. در نهایت با تعامل اصولگرایان سنتی و تندرو، ایشان رئیس مجلس شد. تسلط زیادی بر مدیریت مجلس و بر کمیسیون‌ها داشت. کاملا محسوس بود در چینش هیئت‌رئیسه کمیسیون‌ها اثرگذار است. خیلی حرفه‌ای شده بود در اداره مجلس.

 هیچ مخالفت مشخص و صریحی با طرح‌های اصلاح‌طلبان در مجلس از ایشان دیدید؟

من حداقل خیلی مشهود ندیدم. سعی او دائم بر تعامل بود و هیچ‌وقت تقابل مشهودی نداشت.

 با اصولگراهای تندرو تقابل داشت، اما با شما نه.

بله؛ نامحسوس در آرایش مدیریت کمیسیون‌ها یا هیئت‌رئیسه طبیعتا مرزبندی خودش را حفظ می‌کرد، اما چون دولتی سر کار بود که مورد حمایت دو طیف بود و باید با او کار می‌کردیم، خب محسوس نبود. نقاط همکاری دو طیف بیشتر سر لوایح دولت بود. نکته دیگری که می‌خواهم بگویم، این است که ایشان با اینکه تحصیل‌کرده حقوق نبود، تسلط خوبی بر قانون‌گذاری داشت و این کمک بسیاری به جایگاه ایشان می‌کرد. به آیین‌نامه‌های داخلی مجلس اشراف داشت و برای من جالب بود که در مباحث تکنیکی حقوقی نیز کم نمی‌آورد. از لحاظ روان‌شناختی نیز بسیار حرفه‌ای بود و روان‌شناسی مجلس کاملا در دستش بود؛ روان‌شناسی نماینده‌های هر دو طیف. مثلا در همان لوایح «اف‌ای‌تی‌اف»، فکر کنم لایحه پالرمو بود که قبل از انتخابات هیئت‌رئیسه مطرح شد؛ وقتی دید برخی اصولگرایان به این لوایح حساسیت نشان می‌دهند، به طرز محسوسی طرح را موکول کرد به بعد از انتخابات هیئت‌رئیسه و بعد از انتخابات لایحه آمد صحن و با مدیریت ایشان تصویب شد. ذکاوت بالایی در شناسایی درجه دمای مجلس داشت.

 بعد از مجلس گویا این ذکاوت دیگر به دردش نخورد.

تا دوره‌ای خوب جلو رفت، اما رفته‌رفته این جدایی‌ها با طیف اصولگرایی که غالب شده بود، تشدید شد؛ چه با طیف احمدی‌نژادی‌ها و چه پایداری‌ها در مجالس قبل و بعد هم همکاری زیادش با دولت روحانی، این جدایی را بیشتر کرد که در پاسخ شورای نگهبان هم به‌عنوان اتهام مطرح شد.

 شما گفتید و معروف هم شده که لاریجانی کاملا همسو و همراه با دولت روحانی عمل کرد، اما یکی از نزدیکانش گفته او به دولت روحانی نقد داشته که کم‌کار است.

ایشان در برخی موضوعات ابراز گله‌‌مندی نیز در نطق‌ها می‌کرد که تلقی به سیاسی‌کاری می‌شد؛ برای مثال، در طرح هدفمندی یارانه‌ها و اصلاح قیمت حامل‌های انرژی از دولت انتقاد می‌کرد. در مقاطعی که تنش‌هایی در سطح جامعه رخ می‌داد، نشان می‌داد زبان گله‌مندی از دولت را هم دارد که به کم‌کاری یا سهل‌انگاری تعبیر می‌شد. گاه‌وبی‌گاه نقد به دولت هم داشت.

 نکته آخر؟

عرب‌ها ضرب‌المثلی دارند که می‌گویند فی‌الصیف ضیعت اللبن؛ ترجمه‌اش یعنی در تابستان شیر را ضایع و فاسد کردی. یکی از مصداق‌هایش آقای لاریجانی است. آقای لاریجانی در زمانی که به هر حال در مصدر امور بود، کوتاهی‌هایی کرد که نتیجه آنها را بعدها دید؛ از‌جمله به‌طور مشخص در مجلس در بحث رأی‌گیری برای اعضای حقوق‌دان شورای نگهبان، من تلاش زیادی کردم که مهندسی‌ای که صورت گرفته از طرف شورای نگهبان برای چینش اعضای حقوق‌دان را به هم بزنم. واکنش نشان دادم و طرحی هم برای اصلاح آیین‌نامه داخلی مجلس ارائه دادم که الزام می‌کرد رئیس قوه قضائیه دو برابر تعداد مورد نیاز، حقوق‌دان به مجلس اعلام کند؛ چون گاهی تعداد کمی معرفی می‌شد و با انصراف لحظه آخری برخی‌ها، یک مهندسی صورت می‌گرفت که در سال‌های آخر این اتفاق افتاد. آقای لاریجانی به چشم می‌دید و منفعلانه عمل می‌کرد. در صحن من صحبت‌هایی کردم و پاسخ ایشان و نامه‌ای که نوشتم و شکایت آقای کدخدایی به اظهارات من موجود است. اگر همان زمان جلوی آن صحنه‌آرایی می‌ایستاد و آیین‌نامه به شکل درستی اجرا می‌شد و از حق قانونی نمایندگان به‌‌درستی مراقبت می‌کرد، چینش اعضای حقوق‌دان شورای نگهبان به این ترتیب که الان هست، نبود. موارد دیگر هم بود. نامهربانی او با اصلاح‌طلبان و اینکه در مدیریت مجلس تا جایی که می‌توانست و دستش باز بود، چه در کمیسیون‌ها و چه جاهایی که دست هیئت‌رئیسه است، نیروهای خودش را می‌گذاشت. هیئت نظارت بر رفتار نمایندگان به شکلی چینش شد که اکثریت با اصولگرایان بود یا در معرفی نمایندگان به نهادهای خارج از مجلس مثل شوراهای مختلف، قریب به اتفاق نمایندگان از طیف خودشان بودند. بسته عمل می‌کرد و وزرای دولت هم بیشتر با او کار می‌کردند تا اصلاح‌طلبان. همین باعث شد اصلاح‌طلبان با وجود اینکه از لحاظ عددی وزن بالایی داشتند، اثرگذاری‌شان در اداره مجلس به‌شدت کاهش یابد و این نامهربانی باعث شد جبهه اعتدال اصلاحات تضعیف و خنثی شود. در دولت هم آقای واعظی در خنثی‌سازی این جبهه نقش مهمی داشت. آقای لاریجانی در مجلس بیشتر اصلاح‌طلبان را کنترل می‌کرد تا اینکه با آنها تعامل کند. حرفه‌ای بود و تقابل‌ها را آشکار نمی‌کرد. به‌ظاهر خیلی احترام نگه می‌داشت. من شخصیت او را شایان تحسین می‌دانم که خوددار بود و در چالش‌ها بسیار بر اعصاب و واکنش‌هایش مسلط بود. من هر سال سر بودجه برای استفاده از منابع صندوق توسعه ملی به ایشان تذکر می‌دادم و یک شوخی تلخ می‌کردم که نمایندگان هیچ‌کاره هستند. ایشان یک بار بابت شوخی من از جا در‌رفت. این جمله معروف است که نمایندگان می‌گویند وقتی وارد مجلس شدیم، فکر می‌کردیم فاعل به اختیار هستیم، اما بعد فهمیدیم مفعول به اضطرار هستیم. ایشان روی ‌هیچ‌کاره‌کردن نمایندگان در تصمیم‌های کلیدی مؤثر بودند. دوره به دوره اختیار ریاست مجلس در زمان ایشان افزایش پیدا کرد و نمایندگان اعتراض می‌کردند که ما اسپیکر داریم، رئیس نداریم؛ بااین‌حال ایشان کاملا رئیس بود و ریاست می‌کرد. در هیئت‌رئیسه هم از برخی اعضا که از فراکسیون امید بودند، شنیدم که می‌گفتند در جلسات هیئت‌رئیسه هم ریاست می‌کند. مجلس با اراده لاریجانی اداره می‌شد. من سر صندوق توسعه مایل بودم بحث را در صحن باز کند، ولی ایشان می‌گفت من اذن گرفتم. من گفتم صندوق اساسنامه دارد و استفاده از منابع آن خلاف قانون است. ایشان می‌گفت دولت درخواست کرده و رهبری اذن داده است. در مجلس هم میکروفون دست خودشان بود. یک تذکر داده می‌شود، اما امکان ادامه چالش وجود ندارد. یک هژمونی روی مجلس داشت و اراده خودش کاملا غلبه می‌کرد. وقتی بنا نبود صدایی شنیده شود، اساسا شنیده نمی‌شد. اگر قرار بود یک لایحه یا طرح به‌سرعت تصویب شود، به‌سرعت این اتفاق می‌افتاد. با‌این‌حال، هرچه به پایان مجلس می‌رسید، حس می‌شد این فاصله او با اصولگرایان بیشتر می‌شود و شاید برای همین در انتخابات 98 عمدا نامزد نشد. ردصلاحیت ایشان نیز سرنوشت عبرت‌انگیزی دارد که آدم‌ها هرچه با همه وجود در خدمت باشند، وقتی مصالح جدیدی رخ بدهد که اقتضای به‌حاشیه‌راندن آنها را داشته باشد، این اتفاق رخ می دهد. من در پاسخ ایشان به شورای نگهبان یک استیصال دیدم. گفت و حرفش را زد، اما کمترین تأثیر را داشت و عبرت بزرگی بود.