بررسی رابطه آسیبهای اجتماعی و تفریح در گفتوگو با رئیس انجمن آسیبشناسی اجتماعی ایران
جامعه سختگیر ایرانی و بیسرپرستی تفریح
تقریبا دو دهه از پوستاندازی مدیریت شهری در وظایفی که بر عهده داشت میگذرد؛ درست از زمانی که از نگاه صرف به کالبد شهر فاصله گرفت و موضوعات اجتماعی و فرهنگی نیز اهمیت پیدا کرد. در این مدت کارنامه شاخصترین مدیریتهای شهری را که نگاه کنیم، پرداختن به نشاط اجتماعی که یکی از اضلاع آن تفریح است، صرفا به رویدادها و سازههای هیجانآفرین خلاصه شده است، اما آیا تاکنون به این پرسش پاسخ دادهایم که نقطه آغاز سیاستگذاری در حوزه فرهنگ کجاست؟ کوروش محمدی، رئیس انجمن آسیبشناسی اجتماعی ایران در گفتوگو با «اهالی» به این پرسش پاسخ داده است.
تقریبا دو دهه از پوستاندازی مدیریت شهری در وظایفی که بر عهده داشت میگذرد؛ درست از زمانی که از نگاه صرف به کالبد شهر فاصله گرفت و موضوعات اجتماعی و فرهنگی نیز اهمیت پیدا کرد. در این مدت کارنامه شاخصترین مدیریتهای شهری را که نگاه کنیم، پرداختن به نشاط اجتماعی که یکی از اضلاع آن تفریح است، صرفا به رویدادها و سازههای هیجانآفرین خلاصه شده است، اما آیا تاکنون به این پرسش پاسخ دادهایم که نقطه آغاز سیاستگذاری در حوزه فرهنگ کجاست؟ کوروش محمدی، رئیس انجمن آسیبشناسی اجتماعی ایران در گفتوگو با «اهالی» به این پرسش پاسخ داده است.
چرا مفهوم تفریح در زندگی شهری امروز اهمیت دارد؟
تفریح و شادی دو مؤلفة همراه یکدیگرند. تفریح برای آدمی که دائما در حال فشار روحی و روانی است میتواند عاملی برای تخلیه انرژیهای منفی و جایگزینی برای انرژیهای مثبت باشد و در او ظرفیتهای تازهای برای مواجهه با چالشها و استرسهای جدید ایجاد کند. این حقیقت قابل انکار نیست که زندگی بشر همواره همراه با استرس است و آنچه بشر را در مقابل این فشارها حفظ کرده، مدیریت و توانایی اوست که بخشی از آن ذاتی و بخش دیگری مبتنی بر برنامهریزی است. قسمتی از انرژیهای منفی در زندگی افراد ذخیره شده و قسمت دیگر آن خواه ناخواه با تعاملات، برخوردها و تصمیمات آنی مدیریت میشود، اما با فشارهایی که پاسخی دریافت نمیکنند چه باید کرد؟ این فشارها رفتهرفته با گذشت زمان در روح و روان فرد تجمیع شده و در قسمت ناهشیار یا واکنشی ذهن انسان جای میگیرند، سپس فشارها به حداکثر میرسد و ظرفیت تابآوری و مواجهه افراد دچار آسیب میشود. این فرایند منجر به بروندادها و تصمیمات نادرست و آسیبزا برای افراد میشود که نتیجه آن ناتوانیهایی مانند پرخاشگری، افسردگی و آسیب به خود است. با این مقدمه مشخص میشود که چرا باید به تفریح در زندگی شهروندی اهمیت دهیم. اهمیتی که البته ریشه کهنی دارد؛ تفریح واژهای است که با زندگی بشر به وجود آمده و از همان ابتدا لازم بوده که انسان خوشی را تجربه کرده و انرژیهای منفی را از خود دور کند.
چگونه باید در زندگی شهری امروز این مفهوم را ایجاد کنیم؟
مدیریت هیجانات باید در نهادهای اجتماعی جامعه نهادینه شده و آموزشهای اولیه را جدی بگیریم. لازم است در حوزه تعلیم و تربیت روی تفریح کار شده و به نهاد مهمی مانند خانواده سرایت پیدا کند تا افراد مهارت مواجهه با مشکلات را داشته باشند؛ بخشی از این اتفاقات در قالب تفریح میافتد. تفریح هیچوقت با غم و اندوه و ناراحتی و خشونت همراه نشده و همه ما برای کسب شادی سراغ تفریح میرویم. این مهم یکی از مؤلفههای نشاط اجتماعی و لازمه شکلگیری انسان سالم است؛ زیرا هر انسانی لازم دارد از الگوهای سالم بهره بگیرد که در جامعه ما این الگوها ضعیف هستند. نهتنها این الگو را در رسانهها نداریم بلکه بیشترین حجم ناامنی را از طریق رسانه به مردم منتقل میکنیم. سازوکار تفریح برای یک فرد نیاز به برنامهریزی دارد، درحالیکه ما حتی تعریفی از آن نداریم. فکر میکنیم اوقات فراغت یعنی ایام تعطیلی، درحالیکه در جریان زندگی فراغتهایی داریم که بدون برنامهریزی رها شده است. البته جای تعجب نیز ندارد چون تفریح و نشاط اجتماعی در کشور ما متولی ندارد و به جامعهای سختگیر تبدیل شدهایم. جامعهای که از چالشهای سخت عبور کرده و آثار ناامنی را حفظ میکند. توانایی نگهداشت لحظات شاد را نداریم و همواره دنبال تفریحات لحظهای هستیم و تفریح برایمان در سینما و پارک خلاصه شده است.
آیا مدیریت شهری میتواند نقش متولی را در این حوزه ایفا کند؟
این اشتباه است که فکر کنیم شهرداریها میتوانند بهتنهایی نشاط اجتماعی ایجاد کنند، اما شهرداریها با اصرار بر این موضوع نگاه رویدادی و هیجانی به تفریح داشتهاند که بیشتر شبیه رفع تکلیف است. آنها شهروندان را با ایجاد لحظات و رفتارهای نمادین و گاهی عوامفریبانه تحتتأثیر قرار میدهند. اگر آن لحظات تمام شود آیا دیگر تکلیفی نداریم؟ وقتی نگاه به تفریح به یک رویداد هیجانی خلاصه شود، نمیتواند شرایط مناسبی برای زندگی شهروندان ایجاد کند و برعکس، زمانی گرهگشاست که با برنامهریزی دقیق و مبتنی بر مسئلهشناسی باشد.
به مسئلهشناسی اشاره کردید، به نظر شما مسئله مهم جامعه شهری ما چیست؟
به نظرم ارتباط است؛ ارتباط سالم و مؤثر. ما در ارتباطات و تعاملات اجتماعی خود ضعیفیم که نمود آن در ارتباط بین اعضای خانواده و رابطه افراد با حاکمیت بهوضوح مشخص است. ما وارثان نوعی از تربیت هستیم که نمیتواند این رابطه را شکل دهد؛ بنابراین باید پیش از همه سبک زندگی شهری درست شده و نگرشهای بیمارگونه کنار گذاشته شود.
آیا میتوان میان فقر و نبود فرهنگ تفریح رابطهای پیدا کرد؟
به نظرم هرچه جوامع گستردهتر میشوند بیگانگی و ناامنی بیشتر شده و سرمایههای اجتماعی و همبستگی پایین میآید. ما در شهرهای کمبرخوردار میبینیم که همبستگی بیشتر و میزان آسیبها کمتر است. البته فقر، مشکلات زیادی به همراه دارد، اما آنچه در مورد نشاط اجتماعی اهمیت دارد، فقر فرهنگی است. با این تعریف آیا میتوان نتیجه گرفت که سیاستگذاران حوزه تفریح چه در معنای کلان چه در سطح محلی ابتدا باید سراغ فرهنگ بروند و سپس به سختافزارها و رویدادها توجه کنند؟ بهتر است بگوییم حاکمیت و متولیان باید از مداخله مستقیم در تعاملات مردم دست بردارند و روی افزایش مشارکت آنها تمرکز کنند. مردم میتوانند مسیر شادیآفرین خودشان را انتخاب کنند، اما وقتی قرار است برای تمام گروهها یک نسخه واحد بپیچیم و با یک رویکرد در چند نقطه شهر صرفا سازههایی ایجاد یا رویداد برگزار کنیم، نتیجهای بهدست نمیآید. سیاستگذاران شهری با این رویکرد مدعی تولید نشاط هستند، اما درواقع مسئله را دور میاندازند زیرا برنامهریزی ساختاری ندارند.
پس آیا نیاز نیست شهرداریها بهجای پرداختن به رویدادهای هیجانی در حوزه نمادسازیها ورود کنند؟
بهتر است به شهرهایی مانند تبریز و استانهای غربی کشور نگاه کنیم؛ در این نقاط کمترین مداخله حاکمیتی وجود دارد و نمادسازیها نیز موفقتر است، اما باید بدانیم همهچیز دست مدیریت شهری نیست و گاهی مسائل کلان مانع توسعه و پرورش نشاط اجتماعی میشود. در نقطه مقابل استانهای خوزستان، اصفهان و خراسان رضوی وجود دارد که مردم آن با نشاط اجتماعی بیگانهاند، مهاجرپذیری زیادی را تجربه کرده و دچار آسیب اجتماعی بیشتری شدهاند؛ بنابراین ناهمگنی جمعیتی، تصمیمگیری در این حوزه را سخت میکند.