|

شمشیر داموکلس و تداوم مدیریت

همواره بازخوانی داستان «مدیریت و مدیر» به معنای عام آن در جوامع در حال گذار از‌جمله مقوله‌های چالش‌برانگیز و هزینه‌سازی بوده است که نه‌تنها اندیشمند و صاحب قلم ‌‌که بیشتر مخاطبان خود را نیز به بند خودسانسوری، کلی‌گویی و استعاره می‌کشاند. از این‌رو به تقلید از طاعون، اثر جاودان آلبر کامو نویسنده شهیر فرانسوی، نوشتار زیر نیز داستان مگوی مدیریت در ناکجاآبادی است که نویسنده را از آن آدرسی در دست نیست! در چرایی مانایی همیشگی دسته‌ای از مدیران بر کرسی قدرت، قانون پایستگی و بقای انرژی در خاطر نقش می‌بندد (انرژی هیچ‌گاه از بین نمی‌رود و فقط از حالتی به حالت دیگر تبدیل می‌شود)؛ به‌عبارتی گویا در جوامعی یک «مدیر» چه به‌صورت انفرادی و چه در قامت گروهی نیز با تنگی روزافزون حلقه معتمدین و شاخصه‌های مدیریتی مورد پذیرش در هر دوره و زمانه هیچ‌گاه به خط پایان نمی‌رسد و در گذر روزگاران فقط از میزی به میز دیگر منتقل می‌شود. از اسباب این ویژگی که از نشانه‌های راهبردی جایی است که در ادبیات ژئوپلیتیکی روز از آن به عنوان کشورهای جنوب، توسعه‌نیافته‌ یا جهان سوم نیز یاد می‌شود، ناکجاآباد ما در آن، جایی است که رد و نشان ارجحیت منافع شخصی و گروهی به فراخور فرد بر منافع ملی برتری داشته و سهم‌خواهی‌های رنگارنگ در تدقیق چرایی‌ها و بود و نبود چارچوب تصمیمات کم‌اثر نیستند. به‌کارگیری جمعی ثابت بر کرسی مسئولیت (بخوانید مدیریت)، افرادی همواره نگران و البته شیفته و واله قدرت که در کلام خود را بیشتر مأموران به وظیفه می‌دانند و نه مسئول بر نتیجه! کسانی که با توجه به سازوکار دستیابی به موقعیت، به‌ درست یا نادرست در هراس همیشگی از هویداشدن اسرار مگو و رسوایی‌های احتمالی از چگونگی برآمدن خود هستند؛ امری که چون گردابی بی‌انتها اندک ابزار احتمالی مدیریت را نیز از کف می‌رباید. عبارت «شمشیر داموکلس» از داستانی اساطیری مربوط به سده چهارم پیش از میلاد گرفته شده که در کاربری، مراد از آن در مباحث معمولی سیاسی و اجتماعی عبارت است از وجود یک خطر و تهدید دائمی که هر حرکت و واکنشی را دچار مخاطره می‌کند و در نتیجه رفتار و کنش فرد یا افرادی را نانوشته و در سایه به کنترل می‌کشد. روشی از مدیریت که در کتاب «شهریار» اثر ماندگار فیلسوف ایتالیایی نیکولو دی برناردو دِ ماکیاولی نیز در کنترل و استحاله کردار اطرافیان بر آن توصیه و تأکید بسیار شده است. به این ترتیب، جمع یاران همدل گرفتار و هراسان از برافتادن پرده و تغییرات احتمالی جایگاه، در ساختار سازمانی به مباشرانی فرمان‌بردار عاری از اراده و ایده تبدیل می‌شوند که چون لوکوموتیورانی که اگرچه به ظاهر هادی و راهبر زنجیره واگن‌هایی با انبوه کالا و مسافر است، ولی در انتخاب راه نشانی از اختیار در خود نمی‌بیند.

این‌گونه مدیران با هزار ترفند مدافع حفظ وضع موجود بوده و همیشه با شایعه‌پراکنی، سخن‌چینی و حتی ارعاب بر طبل نبود فرد مناسب و درخور یا انگیزشی برای جایگزینی و احراز پست خود می‌کوبند. گویی که لباس جایگاه کنونی ازابتدا بر قامت آنها پرو و دوخته شده است و چه خام‌پنداری که اگر نبودند کسانی که خواسته و ناخواسته جای خالی نمی‌کردند و جایگاه وانمی‌نهادند، امروز هرگز نوبت به «ما» نرسیده بود. اگرچه در ناکجاآباد نیز هرازگاهی در پرهیز از تکرار بی‌برنامگی‌ها و روزمرگی‌های اداری برآمده از لابی‌های ریز و درشت قدرت گاه با تن‌دادن به تغییرات بنیادین می‌توان دست‌کم پاسخ‌گوی بخشی از خواست و نیاز ناگزیر در تغییر سمت‌و‌سوی نظام فکری، تمرکززدایی و فعال‌سازی ساختار اجرائی بر پایه نیازهای فردا در نقشه راه و معادلات نوین بین‌المللی بود، ولی چه‌بسا که به‌ سبب نبود درک و شناخت درست و بهنگام محیطی، به‌ دور از اندیشه و خرد سازمان‌یافته، گاه فرادستان خود را بیشتر در قامت یک ولی‌نعمت و نه امانتدار و مأمور به خدمت بر مجموعه فرودست می‌بینند. کسانی آنچنان دلبسته موقعیت و جایگاه اداری و قدرت برآمده از آن‌ که برخلاف واماندگی و روزمرگی مجموعه تحت مدیریتشان، حتی با برافتادن و برآمدن دولت‌ها و تغییر در مدیریت کلان و فرادستی، متناسب با سلیقه روز آنچنان در رفتار و کردار رنگ می‌بازند که گویی هرگز از منش، کردار و عملکرد آنها در خاطره کوتاه‌مدت کسی از اطرافیان نقش و زخمی به تلخ‌کامی به یادگار باقی نمانده است! چه خوش گفتند که: ای تهیدست رفته در بازار/ ترسمت پر نیاوری دستار! کهن‌آرزوی ماندگاری که به‌واسطه حقی که از مردم به فراخور جایگاه بر عهده مسئولین و تصمیم‌سازان در لباس فاخر وزارت در دولت و وکالت در مجلس نهاده است، به جبر زمانه، ناگزیر روزی در برابر مطالبه و خواست عمومی بر تغییرات مدیریتی درون و برون‌ سازمانی دیر یا زود، رنگ می‌بازد. حقی که بازپرداخت آن افزون‌بازی هزاردستان، تخته‌بند و در گرو محدودیت کوتاهی زمان مسئولیت و توانایی زورمندان است.