|

«مردم»؛ مصادره به مطلوب‌شده‌ترین مفهوم تاریخ!

بی‌شک «مردم» مهم‌ترین و تعیین‌کننده‌ترین عنصر تاریخ سیاسی کشور در دوران معاصر بوده است: از نقش پررنگ در به پیروزی رسیدن نهضت مشروطیت در سال 1286 تا مطالبه‌گری ملی‌شدن صنعت نفت در سال 1329، از کودتای 28 مرداد 1332 تا انقلاب شاه و مردم در اواسط دهه 1340 و از سقوط شاه در بهمن 1357 تا خرداد 1376 و تیر 1384 و... .

بی‌شک «مردم» مهم‌ترین و تعیین‌کننده‌ترین عنصر تاریخ سیاسی کشور در دوران معاصر بوده است: از نقش پررنگ در به پیروزی رسیدن نهضت مشروطیت در سال 1286 تا مطالبه‌گری ملی‌شدن صنعت نفت در سال 1329، از کودتای 28 مرداد 1332 تا انقلاب شاه و مردم در اواسط دهه 1340 و از سقوط شاه در بهمن 1357 تا خرداد 1376 و تیر 1384 و... . در این اتفاقات هرچند گاه مردم محور اصلی خیزش و تحول بوده‌اند و گاه بازیچه و فریفته‌شده اصحاب قدرت، ولی اغلب همه چیز اسما «به کام مردم» بوده‌اند و رسما «به نام مردم!»، بنابراین پربیراه نیست اگر «مردم» را اصلی‌ترین «مغالطه حکمرانی» در دوران معاصر بدانیم؛ مغالطه‌ای که فرصت سوءاستفاده از «مردم» برای اصحاب قدرت و اربابان رسانه و نیز لاپوشانی خطاها و اشتباهات جبران‌ناپذیر با شعار «مردم» را به وجود آورده است، مغالطه‌ای که منجر به بدفهمی و کژفهمی خواسته‌ها، ترجیحات یا مصالح عموم «مردم» و در پی آن ایجاد زمینه بی‌اعتنایی، به حاشیه رفتن یا سرکوب صداها و دیدگاه‌های متفاوت شده و باعث بروز وضعیت «استبداد اکثریت» و در برخی موارد حتی «استبداد اقلیت» شده است.

این روزها با داغ‌شدن تنور جنگ روایت‌ها و هشتگ‌ها میان دوقطبی «من سمت مردم هستم» و «مردم صف خود را از اغتشاشگران جدا کنند»، بار دیگر «مردم» به اصلی‌ترین محل منازعه اصحاب قدرت و اربابان رسانه (سلبریتی‌ها، بنگاه‌های خبری و...) تبدیل شده است. این روزها همه از «مردم» حرف می‌زنند اما معلوم نیست کدام مردم؟ چه کس یا کسانی در زمره مردم هستند و چه کسانی نیستند؟ آیا مردم جمعیت متشکل از «خودی‌ها» است یا مشمول دیگران هم می‌شود؟ دو طرف غائله این روزها مانند سیاق پیشین، هر‌یک بازهم در پی مصادره «مردم» به نفع خویش هستند.

در این کشمکش و دوقطبی ایجادشده به نظر می‌رسد درنهایت آنچه ذبح می‌شود، باز همان «مردم» هستند؛ چه اقلیت معترض و چه اکثریت ساکت. مردم معترضی که صدای آنها در هیاهوی اغتشاش وندالیستی و شعارهای ساختارشکنانه «مرگ بر این و آن» به حاشیه رانده شده و دیگر شنیده نمی‌شود و مردم ساکتی که مآلا از امنیتی‌ترشدن فضا و بگیروببندها متضرر می‌شوند. ‌واقعیت غیرقابل کتمان این است که بسیار ساده‌انگارانه است که تصور کنیم برای مردم معترض مسئله و دغدغه اصلی بی‌شک تنها محدود به مخالفت با حجاب اجباری یا تظلم‌خواهی برای درگذشت مهسا امینی بوده بلکه باید پذیرفت «مهسا امینی» اسم رمزی بود (یا شد) برای برون‌ریزی خشم خود و اعتراض به ناکارآمدی مدیریتی، نابرابری‌ها، تبعیض‌ها و کم‌شدن کورسوی امید به عبور از مشکلات؛ ماجرایی که در دی‌ماه 1396 و آبان 1398 نیز قبلا تکرار شده بود. بی‌شک هرچند نمی‌توان منکر طراحی‌ و آتش‌افروزی‌های بیگانگان و دشمنان انقلاب و ایران در شعله‌ورشدن اغتشاشات شد ولی فروکاستن این اعتراض‌ها فقط به توطئه خارجی نیز دقیق نیست؛ اشتباهی که برون‌داد آن بازهم فهم نادرست «مردم» است.

باید باور کنیم آنهایی که این روزها در خیابان صدای اعتراض‌شان بلند شده نیز «مردم» هستند؛ مردمی که یا 

به اقتضای تنگناهای اقتصادی یا تحولات نسلی و تغییر در نظام ارزش‌ها و باورها، دیگر مانند سایرین فکر نمی‌کنند. از همین رو یکی از مهم‌ترین چالش‌های فراروی جمهوری اسلامی، به شناخت و تحلیل درست و غیرجانبدارانه از مفهوم «مردم» بازمی‌گردد. نشنیدن صدای «مردمی» که موردپسند سیستم نیستند ولی جمعیت و کثرت آنها به طور فزاینده‌ای در دو دهه اخیر افزایش یافته و با شیب بسیار تندی نیز درحال افزایش است، یک خطر بزرگ برای آینده نزدیک به شمار می‌رود. مردمی که مطابق با ارزش‌ها و تمایلات مسئولان و متولیان کشور نه فکر می‌کنند و نه زندگی می‌کنند و ناکارآمدی حکمرانی، تبعیض‌ها، نابرابری‌ها و ناامیدی آنها را دیگر در طیف طرفداران نظام جای نمی‌دهد؛ خطری که امروز سبب شده تا سرمایه اجتماعی نظام که مبتنی بر اعتماد گسترده عمومی بود تا حدی افول پیدا کرده و کشور را مستعد جولان معاندین قرار دهد.

واقعیت این است هرچند در بیان «سیاسیون» عظمت و شایستگی‌های ملت ایران و در بیان «سلبریتی‌ها» وام‌داری همیشگی آنها به مردم، بارها تکرار می‌شود ولی هر دو گروه در عمل و واقعیت کمترین چسبندگی و احساس تعلق را به تأمین منافع مردم دارند و هر دو گروه «مردم» گفتن را صرفا برای کسب جایگاه، مقبولیت‌بخشی به آن و استتار نیات و اهداف خود به کار می‌گیرند. اگر نظام «مردم» را جامع و کامل بفهمد و صدای همه آحاد جامعه را شنیده و برای خواست‌ها و مطالبات آنها تدبیر کند، می‌تواند وجه آسیب‌دیده «مردمی‌بودن» نظام را احیا کرده و زمینه را برای یک پوست‌اندازی به نفع مردم و مصالح نظام در گام دوم انقلاب فراهم سازد.