|

برای گوهر ایران

آقای حقیقت‌پور، نماینده اصولگرای مجلس، گفته است: «متأسفانه این روزها شاهد مهاجرت کفاش‌ها هستیم، درواقع کفاش‌های ایرانی برای کار به ترکیه می‌روند. حال آنکه ما می‌توانیم قطب صادرات کفش در خاورمیانه باشیم. اگر همین روند ادامه پیدا کند فردا لحاف‌دوزها هم مهاجرت می‌کنند».

آقای حقیقت‌پور، نماینده اصولگرای مجلس، گفته است: «متأسفانه این روزها شاهد مهاجرت کفاش‌ها هستیم، درواقع کفاش‌های ایرانی برای کار به ترکیه می‌روند. حال آنکه ما می‌توانیم قطب صادرات کفش در خاورمیانه باشیم. اگر همین روند ادامه پیدا کند فردا لحاف‌دوزها هم مهاجرت می‌کنند». این هشدارها البته تازگی ندارد. سال‌هاست آمار مهاجرت نگران‌کننده شده است و بارها شاهد هشدارهایی در مورد تبعات خسارت‌خیز آن بوده‌ایم. یکی از معروف‌ترین آنها، شاید سخنان از سر درد و دلسوزی دکتر محسن رنانی، استاد اقتصاد، باشد که بغضش ترکید وقتی که می‌گفت گوهر ایران در خطر است. او هشدار داد که با این مهاجرت‌های گسترده، طبقه متوسط فرهنگی تضعیف می‌شود. او طبقه متوسط فرهنگی را میخ‌های ثبات جامعه توصیف کرد که می‌توانند در محله‌ها و شهرها تعادل‌بخشی ایجاد کنند. اعتراض‌ها را عقلانی کنند و گفت‌وگو و تفاهم و در نتیجه ثبات ایجاد کنند و با مهاجرت گسترده آنها به تعبیر وی، جامعه بی‌لنگر می‌شود، و میخ‌های ثبات اجتماعی ایران تضعیف می‌شود. او به صراحت گفت: «حجم خروج از کشور به گونه‌ای شده که گوهر ایران در خطر است و ما داریم دچار فرسایش تمدنی می‌شویم». درواقع، حالا سخن از معضلی مثل کمبود متخصص در رشته‌های مهندسی نیست، مسئله تضعیف کلیت ایران‌زمین است. سخن از مهاجرت توده‌وار و گسترده است و از جمله مهاجرت با سرمایه‌گذاری و مهاجرت نیروی کار ماهر و... .  مهاجرت دلایل مختلفی می‌تواند داشته باشد، اما وقتی سخن از مهاجرت گسترده به میان می‌رود هیچ عاملی مهم‌تر و روشن‌تر از ناامیدی نیست.

ناامیدی از بهبود وضعیت و ناامیدی از آینده. همین یک ماه پیش، بهرام صلواتی، رئیس رصدخانه مهاجرت ایران گفته بود: «تا دو سال پیش عوامل اقتصادی باعث مهاجرت بود. در این سال‌ها، این بی‌ثباتی اقتصادی به بی‌ثباتی اجتماعی منجر شد، هم‌اکنون بی‌ثباتی اجتماعی و یأس و ناامیدی، بیشتر از عوامل اقتصادی تأثیرگذار است». ناامیدی مادر بحران‌هاست و از همین رو، کشور رقیب منطقه که طبیعتاً به دنبال ایران ضعیف است تا در رقابت دست برتر داشته باشد، مأموریت کارکنان شبکه تلویزیونی خود را ناامید کردن مردم تعریف کرده‌ است. متأسفانه ناکارآمدی داخلی بستری برای کامیابی نسبی آنها شده است. به نظر می‌رسد امروز ریشه‌های یأس و راهکارهای امیدآفرینی و مسئله اساسی امید به آینده را باید به گفت‌وگوی جمعی جامعه‌شناسان، اقتصاددانان، ... و همه فعالان مدنی گذاشت. این گفت‌وگوی جمعی مدنی برای ایران آینده، جامعه را توانمند و یک ایران را امیدوار می‌کند.