در مذمت ادبیات ساختارشکنانه
چندی پیش نظارهگر بودیم که پس از انتشار بخشی از صحبتهای دکتر حسن روحانی، رئیسجمهوری ادوار یازدهم و دوازدهم جمهوری اسلامی ایران، در جمع استانداران دولت وقت خود، سیل عظیمی از حملات رسانهای که متأسفانه با اهانت و توهین همراه بود، روانه پیشخوان خبرگزاریها و پایگاههای خبری جناح اصولگرا شد.
چندی پیش نظارهگر بودیم که پس از انتشار بخشی از صحبتهای دکتر حسن روحانی، رئیسجمهوری ادوار یازدهم و دوازدهم جمهوری اسلامی ایران، در جمع استانداران دولت وقت خود، سیل عظیمی از حملات رسانهای که متأسفانه با اهانت و توهین همراه بود، روانه پیشخوان خبرگزاریها و پایگاههای خبری جناح اصولگرا شد. مهمترین گزارشی که بیش از همه موضوعات مشابه به چشم اهالی سیاست و رسانه حائز اهمیت و قابل تأمل تلقی شد، گزارش منتشرشده در روزنامه رسمی دولت بود...
...با خواندن آن نکات بسیاری به اذهان افرادی که عملکرد کارگزار ارشد را با آمار و ارقام قیاس میکنند، متبادر میشود. مهمترین مطلب انتقادی منتشرشده که در رسانهها به خوبی اشاعه داشت، تیتر مطلب منتشرشده در روزنامه ایران به شرح «یک کلام از سلطان ناکارآمدی و ناامیدی» بود که باعث تعجب است. تعجب فراوان از آنرو که نظارهکردن بر اینکه روزنامه رسمی دولت، تشکیلشده از متفکران سیاسی-رسانهای منتخب دولت سیزدهم، با اندیشههای فکری خاص خود از چنین واژههایی برای شرح ناراحتیهایشان استفاده کنند. چگونه میشود افرادی که دغدغه شرعیات و حدود دینی دارند، به خود مجوز میدهند بدون ارائه سند و مدرک از چنین واژههایی استفاده کنند؟ آیا در زمانه دولت قبل هم شاهد بیان چنین واژگانی در واکنش به صحبتهای پر از ابهام فعالان سیاسی و سران جناح اصولگرایی بودیم؟ اساسا توهین و اهانت به شکل امروز قابل لمس بود؟ خیر چون گفتمان و مرام رفتاری و اندیشهای اعتدال و اصلاحطلبی اینگونه نیست. اساسا این نوع ادبیات ساختارشکنانه شایسته رسانه و روزنامهنگاری نبوده و نیست. جای امید بسیاری هم نیست؛ زیرا استفاده از ادبیات خاص نامتعارف نظیر «آنقدر قطعنامه بدهید که قطعنامهدانتان پاره شود» یا «آب را بریزید همان جایی که میسوزد» و...! صرفا مخصوص فردی بود که امروز مدیران و فعالان همسو با تفکرش بر برخی مناصب اجرائی گمارده شدهاند و مصون از هرگونه پیامدی. بنابراین طبیعی است که ما این ادبیات را در برخی رسانهها ببینیم. با تأمل بر مطالب ارائهشده از سوی رئیس دولت سابق، شاهد بازتعریف مطالبی خواهیم بود که همگی راهبردهایی صحیح به منظور اصلاح مدیریت فعلی در راستای خواستههای جمهور و جملگی اصول قانون اساسی و آرمانهای انقلاب اسلامی سال 1357 است. چرا صحبت و اندیشههای فردی با کسوت حسن روحانی با این حجم از حملات روبهرو میشود، سؤال اصلی است. فردی که در برهه سالهای 1392 تا 1400 بالاترین مقام اجرائی کشور بوده و هماکنون نیز عضو مجلس خبرگان است. سایر سوابق مرتبط با گذشته نامبرده که همگی در سطوح بالا طبقهبندی میشود نیز بماند. البته در این نگارش، مقصود دفاع از عملکرد و هویت شخص، گروه و هیچ سازمانی نبوده و مبحث به صورت ملی و فراجناحی مورد تحلیل قرار میگیرد و این پرونده سوژه خوبی است برای پرداختن به این معضل رسانهای که در سالهای اخیر در موارد مختلف و برای اشخاص متفاوت دیده شده است. باید توجه واسع داشت که نتیجه عملکرد دولتها به واسطه آمارهای منتشرشده رسمی، بر هیچ فردی پوشیده نیست. مگر دولتی با مطلوبیت و راندمان صددرصدی در هیچ نقطهای از جهان یافت میشود؟ پاسخ یک کلمه است؛ خیر. همه دولتها در بازه زمانی استقرار خود خروجی کاری بسیار داشتهاند که از منظر استراتژیک برخی درست و بجا بوده و برخی محل سؤال. برخی با تطبیق اصل هزینه-فایده بهرهوری داشته و برخی تنها هزینه تحمیل کرده و خروجی آن مناسب نبوده است. با عنایت به موصوفات فوق، تحلیل و درک این مقدار حس تنفر سخت و دشوار نیست؛ ولی ضروری است حداقل در برهه حساس فعلی، در رفتار عمومی خود حلم و بردباری پیشه کنند و از این ادبیات نامتعارف استفاده نکنند. به آمار و ارقام رجوع کنند؛ آمار و ارقام بهترین منبع برای قیاس عملکرد است. آمار و ارقام سالهای مدیریت حسن روحانی و سایر افرادی را که با آنها شخصا مخالفاند، علمی و متقن بسنجند تا ببینیم این اتهامات صحیح است یا خیر. پژوهش خروجی به شکلی که شرح دادم میتواند سندی دال بر گفتههایشان باشد و هیچگونه انتقادی به تحلیل مستند و مستدل به دلیل اینکه ناطق حق است، وارد نخواهد بود. اینگونه برچسبزدن به افراد، زمانی که قصدشان کمک به بهبود سیستم اجرائی کشور است، خارج از چارچوب اخلاقی بوده و این تحلیلهای ناصحیح کوچکترین جایگاهی ندارد. بنابراین ظهور چنین ادبیاتی در عرصه رسانه، خلاف منافع و مصالح ملی بوده و بههیچوجه قابل پذیرش و تحمل نیست و استفاده از انواع ادبیات غیرمتعارف به دلیل فرهنگسازبودن دستگاه رسانهای مردود قلمداد میشود. رسانه فرهنگساز است و آن زمانی که این قسم از ادبیات باب شود و قُبح آن بشکند، در سطح عمومی و زندگی روزمره شاهد استفاده از این ادبیات و فرهنگ برچسبزنی و دستهبندی خواهیم بود که این آفتی بزرگ قلمداد میشود و گسترش آن بههیچوجه به صلاح منافع ملی نبوده و نیست.