چرا انسانها شورش میکنند؟*
پیش از این در یادداشتهایم از تحولات ارزشی بهعنوان عاملی برای تغییرخواهی و فقدان سیاستهای مناسب اجتماعی و فرهنگی متناسب با این تغییرات و زمینهسازشدن این تغییرخواهی در بحرانهای اجتماعی بهویژه ناآرامیهای خیابانهای پاییزی نوشته بودم.
پیش از این در یادداشتهایم از تحولات ارزشی بهعنوان عاملی برای تغییرخواهی و فقدان سیاستهای مناسب اجتماعی و فرهنگی متناسب با این تغییرات و زمینهسازشدن این تغییرخواهی در بحرانهای اجتماعی بهویژه ناآرامیهای خیابانهای پاییزی نوشته بودم. در صورت نبود پاسخ متناسب در قالب سیاستگذاریها، به تغییرخواهی فرهنگی و اجتماعی رخداده در جامعه، در اوایل نوعی تضاد و سپس ستیز بین جامعه و ساخت حکمرانی ایجاد میشود و به مرور از نارضایتی اجتماعی و جدال سبک زندگی و تغییرخواهی رفتاری به سمت تعارض سیاسی و شالودهشکنانه پیش خواهد رفت. بر همین اساس سیستمهای هوشمند از سیاسی و امنیتیشدن ساحت فرهنگ و حوزه اجتماعی بهشدت میپرهیزند. در خبرگزاری دولتی ایرنا مصاحبهای از آقای دکتر مهدی رفیعی مهابادی، مدیرعامل ایسپا خواندم. این مصاحبه که در نهم مهرماه ۱۴۰۱ منتشر شده، مبتنی بر یافتههای علمی و منتج از نظرسنجیها است. اتفاقا تاریخ این مصاحبه نشان میدهد برخلاف سیاستگذاران و دولتها که از رخدادن ناآرامیها غافلگیر میشوند، علوم اجتماعی وقوع چنین پدیدهای را پیشبینی کرده بود.
با هم قسمتهایی از این مصاحبه را بازخوانی کنیم: «...برخلاف نظر کسانی که معتقدند اگر جایی برای اعتراض امن وجود داشته باشد، اعتراض از اغتشاش جدا میشود؛ بنده هرچند در این کار ضرری نمیبینم اما علاج اصلی این درد را هم این مورد نمیدانم. گستره نارضایتی را نباید محدود به همین تعداد شرکتکننده در تجمعهای اعتراضی دانست. نکته بسیار مهمی که باید به آن توجه شود اینکه گستره نارضایتی و خشم را نباید محدود به همین تعدادی دانست که در تجمعهای اعتراضی شرکت میکنند. اینها درصد بسیار اندک از کل کسانی هستند که عصبانیاند. بسیاری اعتراض را به دلایل متعددی اثربخش نمیدانند که شرکت نمیکنند یا متغیر مهم دیگر که در پیمایش نیز جزء متغیرهای مهم تأثیرگذار بر پتانسیل اعتراض است، «ترس از هزینههای شرکت در اعتراض» است. این متغیرها اکنون عمل میکنند اما قابل پیشبینی نیستند و ممکن است روزی عمل نکنند و باعث اعتراضهای بسیار گستردهتر شوند. بیشتر پیمایشها نشان دادهاند نسل متولدان دهه 70 و اوایل دهه 80 که در پیمایشها مورد بررسی قرار میگیرند، بسیار متفاوت از نسلهای دیگر میاندیشند و بدیهی است حاکمیت نمیتواند آن مواجههای را که برای مثال با متولدان دهه ۵۰ و ۶۰ داشته با این نسل هم داشته باشد. یافتههای پیمایشهای چند سال اخیر هم نشان میدهد که پتانسیل اعتراض در زنان نزدیک به مردان شده است. به لحاظ طبقاتی نیز این اعتراضها را فقط طبقه متوسطی نمیدانم. همانگونه که در آبان ۹۸ هم طبقه پایین و متوسط همزمان حضور داشتند، در این اعتراضها هم همینگونه است؛ چون نه اعتراض آبان ۹۸ فقط اقتصادی بود و نه اعتراض کنونی فقط اجتماعی و فرهنگی و سیاسی است. از طرف دیگر طبقه پایین مانند گذشته مطالبه فقط اقتصادی ندارد زیرا بر اثر گسترش تحصیلات و آگاهیهای سیاسی و اجتماعی که پیدا کرده مطالباتی از جنس طبقه متوسط یافته و از طرف دیگر طبقه متوسط نیز فقط مطالبه سیاسی و اجتماعی ندارد و بر اثر فشار معیشتی که در طول دو دهه گذشته به مردم وارد شده است، طبقه متوسط هم فقیرتر شده و مطالبات اقتصادی دارد. به عبارت دیگر طبقه پایین و متوسط به هم نزدیک شدهاند...» (برای خواندن اصل مصاحبه میتوانید به این آدرس https://www.irna.ir/amp/84900170/ مراجعه کنید). همانگونه که ملاحظه میکنید در بخشی از مصاحبه بیان شده: «گستره نارضایتی را نباید محدود به همین تعداد شرکتکننده در تجمعات اعتراضی دانست». برخی با محاسبه نادرست، با شمارش افراد در خیابان سعی در اندکانگاری ناراضیان داشتند، البته از سوی رسانههای خارجی نیز تلاشهایی برای معناسازی خشن و افراطی از نارضایتیها بهوفور صورت میگیرد. غالب سنجشها از مدتها قبل نشان از نارضایتی در سطح وسیعی داشته است. اما سطوح این نارضایتیها متفاوت بوده و به مرور زمان، نارضایتیهای رفتاری در حال تبدیلشدن به نارضایتیهای نهادی و ساختاری بوده است. بروز ناآرامیها در سه سطح انجام گرفت: معترضان همراه با رفتار خشونتآمیز، معترضان خیابانی مسالمتآمیز و سطح سوم همدلان پشت پنجرهای. من معتقدم در پسابحران با اصلاح سیاستها باید به سمت معکوسکردن روند پیوستن به اعتراض و کاستن از معترضان خیابانی حرکت شود. در صورت فقدان اصلاحات، همدلان به همراهان اعتراضی تبدیل خواهند شد. در بخشی از این مصاحبه، بهدرستی به تفاوتهای نسلی دهههای 70 و 80 با نسلهای گذشته اشاره شده است. سالهاست که سنجشها به این تفاوتها اشاره کردهاند. مطالعات جهانی در بین 80 کشور از همه قارهها، توسط «رونالد اینگلهارت و همکاران» نشان داد که نسلهای جدید از همه جهان، با اندکی تأخیر زمانی شباهتهای رفتاری یافتهاند که از آن جمله میتوان به حرکت از ارزشهای بقا به سمت ارزشهای ابراز وجود، گسستن از ساختارهای سنتی گذشته و حرکت به سمت پیوستهای نامعلوم و همچنین پدیدآمدن بحران مرجعیت و اقتدار نسبت به هر نوع ساختار کنترلکننده از نهاد خانواده تا نهادهای اجتماعی و دولت و تغییر مفاهیم اعتقادی و بروز انواعی از معنویتگرایی جدید در نسلهای دو دهه گذشته اشاره کرد. ارزشهای نوپدید در مسائل جنسیتی، شکل خانواده و شیوه همسرگزینی تا نگاه به فرزندآوری را شامل شده است. مدیرعامل ایسپا در این مصاحبه، به پدیده سقوط طبقه متوسط اشاره کرده است. من معتقدم بخشی از مشارکتکنندگان در اعتراض که بیشتر جزء همدلان یا معترضان آرام هستند، از همین طبقه بوده و دلیل مشارکت آنها در اعتراض با نظریه «تد رابرت گار» در کتاب چرا انسانها شورش میکنند، قابل تبیین است. ما شاهد طبقه متوسطی که در این سالها، بهویژه پس از تحریمها، با حفظ منزلت اجتماعی به طبقه فرودستان سقوط کردهاند، هستیم. فاصله بین وضع موجود و وضع انتظاری، شکاف اعتراضساز است.
در این شرایط چه باید کرد ؟
به نظر میرسد ما همچنان نیازمند علتشناسی عمیق و همهجانبه از ناآرامی خیابانهای پاییزی هستیم. بدون درک علتها، قادر به ایجاد ثبات و بازگرداندن نشاط اجتماعی و اعتمادگستری نخواهیم بود.
سیاست پیشنهادی
اولین و مهمترین گام، کاستن از تضادهای محیط با سیاستهاست. بیتردید، هنوز ظرفیتهای زیادی برای اصلاحات و ایجاد آرامش پایدار با درک صحیح از مسائل وجود دارد. شناخت علتها با شناخت علمی از جامعه ممکن خواهد بود.
* عنوان یادداشت برگرفته از کتابی به همین نام نوشته «تد رابرت گر» است.