|

ترجیح بدویت بر جهان مدرن

سفر با قطار از همان ایام کودکی برایم یک سفر خاطره‌انگیز و شیرین بوده و هنوز هم ترجیحم برای مسافرت، استفاده از همین وسیله نقلیه است. یادم هست اولین بار که حدود 55 سال پیش سفر با قطار را تجربه کردم، با پدیده عجیبی روبه‌رو شدم که تا سال‌ها و حتی تا 30، 40 سال پیش هم دیده می‌شد.

سفر با قطار از همان ایام کودکی برایم یک سفر خاطره‌انگیز و شیرین بوده و هنوز هم ترجیحم برای مسافرت، استفاده از همین وسیله نقلیه است. یادم هست اولین بار که حدود 55 سال پیش سفر با قطار را تجربه کردم، با پدیده عجیبی روبه‌رو شدم که تا سال‌ها و حتی تا 30، 40 سال پیش هم دیده می‌شد. به خاطر دارم وقتی قطار از مناطق جلگه‌ای خوزستان بالاتر می‌آمد و به مناطق کوهستانی می‌رسید، متصدیان قطار به مسافران هشدار می‌دادند که از پنجره‌ها دوری کنند و در وسط کوپه بمانند. قطار هم تا جایی که می‌توانست و امکان داشت، سرعت خود را زیاد می‌کرد و مدتی نمی‌گذشت که باران سنگ به سوی قطار باریدن می‌گرفت و این ماجرا تا مدتی و حتی پس از گذشت از ایستگاه‌های بسیاری ادامه پیدا می‌کرد و فقط پس از عبور از مناطق کوهستانی تمام می‌شد. در‌این‌بین، تعدادی از شیشه پنجره‌های قطار هم شکسته و چشم بعضی مسافران هم آسیب جدی می‌دید. همان‌طور که اشاره کردم، این وضعیت تا همین 30، 40 سال پیش هم ادامه داشت و به‌مرور و در سال‌های طولانی از شدت آن کاسته شد. این تغییر هم صورت نگرفت، جز با مستهلک‌شدن جوامع قبایلی با فرهنگی بدوی در کلیت جامعه و نفوذ فرهنگ مدرن شهری در آن فرهنگ خشن و بدوی. غیر از این هم امکان‌پذیر نبود. نمی‌شد از جوامعی با فرهنگی سخت و بدوی انتظار داشت که قطار را یک هدف تفریحی به حساب نیاورند و آن را مال خودشان بدانند، از سر تفریح به آن سنگ نیندازند. در این سفرها بسیار دیده بودم که وقتی سنگ و کلوخی به قطار بر خورد می‌کرد، سنگ‌انداز چه هلهله‌ای سر می‌داد و اگر شیشه‌ای را می‌شکست که دیگر جشنی به پا بود. گویی قطار یک مار بزرگ بود که از سر تفریح شکارش می‌کردند و توانایی خود را در این شکار به رخ می‌کشیدند.‌ مدتی است که موضوع آب هیرمند بین ایران و افغانستان بالا گرفته و این  بار سخن از این است که افغانستان به تعهدات خود پایبند نیست. موضوع این است که نام برای هر کشوری فقط یک اسم است و آن ‌که باید به تعهدات عمل کند، حاکمیت مستقر در آن کشور است. دو سال است آنکه قدرت را در افغانستان در اختیار دارد، یک گروه چریکی است که اصلا چیزی به نام تعهد برایش معنا ندارد.تعهد به مردم کشور خود که ندارد، چه برسد به تعهدات بین‌المللی. فرض کنید ایران بخواهد طالبان را به‌عنوان حاکمان افغانستان، ملزم به رعایت تعهداتش بکند، برای این کار چه ابزاری در اختیار کشورمان است؟ به طور طبیعی وقتی بین کشورها معاهداتی برقرار می‌شود، ضمانت اجرائی آن، مراجع داوری بین‌المللی هستند. الان ایران به کدام مرجع داوری می‌تواند شکایت ببرد که طالبان به تعهدش  عمل نمی‌کند؟‌ اصلا هیچ نهاد جهانی وجود دارد که بتواند طالبان را به کاری ملزم کند؟ این از مرجع جهانی، راه دیگر چه؟ مثلا ایران وارد درگیری با طالبان شود؟ آیا اصلا برای طالبان اهمیتی دارد که با ایران وارد درگیری نظامی شود یا حتی از آن استقبال هم می‌کند؟‌با استقرار طالبان در افغانستان، این کشور به دوران ماقبل مدرن بازگشته است؛ به یک دوران بدوی که سنگ‌پراندن به قطار، تفریح محسوب می‌شود و شیشه‌ای اگر بشکند، کلی جای شادمانی و تفریح دارد. موضوع این است که زمانی می‌شد جلوی بازگشت افغانستان به بدویت را گرفت؛ ولی برای خود ما، آنچه اولویت داشت، بیرون‌کردن دشمن از جوار خاک‌مان بود، بدون اینکه توجه کنیم که در عصر مدرن، با دشمن هم می‌توان در جنبه‌هایی به توافق رسید؛ در‌حالی‌که با نظامی بدوی هیچ توافقی امکان ندارد و تنها کاری که می‌شود کرد، دورماندن از پنجره قطار است که مبادا از شکست شیشه‌ها، چشم‌مان کور نشود. و البته هنوز گویی که متوجه نشده‌ایم، تلاش برای بیرون‌کردن یک دشمن قدیمی از کشور هم‌جوارمان، چه هزینه سنگینی برای کشور به ارمغان آورده که ماجرای آب هیرمند فقط یکی از آنهاست و این هزینه و بسیاری هرینه‌های دیگر که هیچ‌گونه نمی‌شود از آن رهایی یافت و تا روزی که طالبان در افغانستان بر سر کار است، همچنان ادامه دارد و کشورمان، بدون ‌هیچ فایده‌ای باید این هزینه‌ها را بپردازد و به هیچ نتیجه‌ای هم نرسد.

 

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها