هوش مصنوعی؛ لویاتان عصر جدید و پایان تاریخ
ما هنوز چندان متوجه ابعاد و اعماق تحولی که هوش مصنوعی در حال رقمزدن آن در زیست انسانی است نشدهایم و این طبیعی است، چراکه ما در متن و بطن آن تحول قرار داریم و نمیتوانیم از منظر ناظری بیرونی به آن بنگریم.
ما هنوز چندان متوجه ابعاد و اعماق تحولی که هوش مصنوعی در حال رقمزدن آن در زیست انسانی است نشدهایم و این طبیعی است، چراکه ما در متن و بطن آن تحول قرار داریم و نمیتوانیم از منظر ناظری بیرونی به آن بنگریم. هوش مصنوعی در حال شکلدادن به آخرین انقلاب بزرگ بشری و در عین حال ضد بشری است؛ انقلابی که در آن اقتدار و حاکمیت از انسان سلب و به موجودیتی فراانسانی منتقل میشود. هوش مصنوعی با تمدن بشری چه خواهد کرد؟
1- هوش مصنوعی ما را از خودمان بهتر میشناسد، پس میتواند بهینهترین تصمیمات را برای ما و به جای ما بگیرد و ما انسانهای مدرن که ارزش و فضیلت را به دستاوردها گره زدهایم از این ظرفیت استقبال میکنیم؛ چرا وقتی با هوش مصنوعی میتوانیم با کمترین هزینه، بیشترین و بهینهترین دستاورد را داشته باشیم آن را از خود دریغ کنیم؟! انسان در طول حیات خود همواره ناگزیر از فداکردن چیزی برای بهدستآوردن چیز دیگری بوده است. در انقلاب کشاورزی انسان، آرامش و آسایشِ زیست طبیعی در قالب شکارگری و خوشهچینی را فدای ثبات و تضمینِ بقا در زیست کشاورزی کرد و در انقلاب علمی و صنعتی نیز او قدرت مدرن، کنترل بر طبیعت و رفاه را به قیمت دستشستن از آرامشِ روانیِ زیست در لوای حقایق سنتی به دست آورد. اما در این انقلاب پیشرو انسان، «خود» را که در عاملیت، اراده و اختیارِ تصمیمگیری تجلی مییابد به قیمت بهینهترین دستاورد فدا خواهد کرد و این پایان انسان است. هوش مصنوعی برخلاف تمامی مصنوعات بشری که ابزاری برای قدرتمندترکردن انسان و بهبود کیفیت زیست او بودهاند به جای اینکه ابزاری در «اختیار» انسان باشد، با سلب عاملیت و اختیار، او را به ابزار خود بدل خواهد کرد.
2- نهادسازی، مولد و در عین حال مولود تحولات زیست بشری در طول تاریخ بوده و هر عصری با نهادهای خود معنا و تحقق یافته است. نهاد به معنای مجموعه قواعد و هنجارها و رویههایی که حقیقت را در عرصههای مختلف زیست اجتماعی برمیسازند به انسان عاملیتی میبخشد که بتواند در قالب بازی با قواعد به منابع مورد نیازش دست یابد. کارکرد تمامی نهادها وابسته به عاملیت انسانی است و انقلاب هوش مصنوعی با سلب عاملیت از انسان، پایان فرایند نهادسازی و به عبارت بهتر پایان تاریخ خواهد بود. قدرت هوش مصنوعی از توانایی بیانتهایش در فراتحلیل و فراترکیب دادهها به دست میآید...
هوش مصنوعی دادههای حاصل از کنش انسانی را در بزرگمقیاسترین سطح ممکن تحلیل کرده و بهینهترین کنش را پیشنهاد یا البته بهتر است بگوییم اِعمال میکند. اما این تعبیر تنها در آغاز کار هوش مصنوعی مصداق مییابد که بناست کنشها و انتخابهای انسانی را به عنوان داده موضوع تحلیل قرار دهد اما در آیندهای که تمامی کنشها و انتخابهای انسان توسط هوش مصنوعی سامان داده شود دادهها صرفا دایره گزینههای پیشینِ هوش مصنوعی را شامل خواهد شد و این یعنی حاکمیت مطلق به او منتقل خواهد شد.
3- شاید این بسیار بدبینانه به نظر برسد؛ خُب کافی است انسان اراده کند تا دو شاخه هوش مصنوعی را از پریز برق بکشد و تمام. اما این هم بسیار خوشبینانه است چون انسان هیچگاه در طول تاریخ نتوانسته است این قبیل دو شاخهها را از پریز برق بکشد، چراکه گزینههای انسانی را همواره منطق حاکم بر تصمیمگیریهای فردیاش شکل دادهاند و این منطق نه درکی از تأثیرات بلندمدت انتخابهایش داشته است و نه امکانی برای تحقق یک کنش جمعی متفاوت از گزینههای فردی. منطق گزینش انسان مدرن عمدتا بر دو فرایند «جامعهپذیری» و «رقابت» استوار بوده است و هر دوی اینها مانع از آن هستند که او بتواند تصمیمی خلاف آنچه در قالب اقتضائات ساختاری در حال وقوع است اتخاذ کند. جامعهپذیری مبتنی بر شناسایی تجربیِ مکانیسمهای پاداش و تنبیه، انسان مدرن را به سمت بیشترین دستاورد هدایت میکند و رقابت باعث میشود فرد حتی برخلاف میلش چیزی را انتخاب کند که دیگران انتخاب میکنند؛ اگر تو به هوش مصنوعی پشت کنی و همسایهات چنین نکند، آنگاه تو بازنده خواهی بود. این منطق تصمیمگیری هوش مصنوعی را به لویاتانی جدید تبدیل خواهد کرد که انسان به ظاهر آزادانه روزی اراده و اختیارش را به او تفویض میکند اما دیگر نخواهد توانست آزادانه آن را از او پس بگیرد.
4- تمدن مدرن بر «اندیشه لیبرال» و تلقی لیبرالیستی از انسان استوار است و انقلاب پیشرو بیش از هر چیز در تقلیل این اندیشه به «فایدهگرایی» صرف ریشه دارد. اندیشه لیبرال متوجه مبانی حقوقی است که فردیت انسانی را به عنوان عالیترین و مقدسترین حقیقت برمیسازد اما در مقابل، فایدهگرایی به جای مبانی بر نتایج تأکید دارد: بیشترین لذت برای بیشترین افراد. در اندیشه لیبرال فرد انسانی تنها موجودیت واقعی و دارای روح است و با ارجاع به هیچ موجودیت موهوم دیگری نمیتوان حقوق ذاتی و طبیعی فرد انسانی را نفی کرد اما در فایدهگرایی همهچیز به بیشترین دستاورد برای بیشترین افراد تقلیل مییابد؛ بنابراین براساس فایدهگرایی اگر بهینهترین خروجیها با نفی حقوق ذاتی فرد انسانی همراه باشد منطقا اصولی نقض نشده است؛ شبیه به آنچه کمابیش آلدوست هاکسلی در رمان «دنیای قشنگ نو» تصویرسازی کرده است. تقلیلدادن حقوق ذاتی و طبیعی فرد انسانی به مصرف و لذتجویی فردی در فایدهگرایی است که انتقال عاملیت و اراده انسانی به هوش مصنوعی را منطقی و پذیرفتنی کرده است. شاید تحلیلهای بیوشیمیک و بیوژنتیک از گزینشهای فردی انسان از منظری علمی و در سطحی نظری توانسته باشد اصالت و اعتبار فردیت لیبرالی را تا حدودی مخدوش کند اما این هوش مصنوعی است که آن را در عمل نابود خواهد کرد.
5- هوش مصنوعی بیشترین نمود را در اقتصاد سیاسی با بیمعناکردن مفهوم «کار» خواهد داشت. ممکن است در ابتدا تصور شود هوش مصنوعی با کاهش هزینههای تولید و بالابردن بهرهوری در بازار و ارتقای ظرفیتهای حکومتگری در دولت، آینده روشنی پیشروی انسان میگذارد اما آنچه در پشت این سراب انتظارمان را میکشد وحشتناکتر از حد تصور است. هوش مصنوعی هر کاری را بهتر و ارزانتر از فرد انسانی انجام میدهد و مبتنی بر منطق بازار که بر بیشترین سود با کمترین هزینه استوار است؛ ازاینرو دلیلی برای پرهیز از آن وجود ندارد؛ اما این امر انسان را به عنوان یک طرف رابطه کارگر و کارفرما حذف میکند. در گذر تاریخ هر شکلی از تغییر شیوه تولید، به تحول ماهیت کار منجر شده است اما انقلاب هوش مصنوعی اساسا کار را بیمعنا خواهد کرد. اگر صنعتیشدن، انسان کشاورز را به انسان کارگر تبدیل کرد و اتوماسیون صنعتی بر ارزش کار انسان کارگر تأثیر گذاشت و او را ناگزیر از پذیرش محرومیت به موازات حرفهایشدن و در ادامه چندحرفهای شدن کرد، هوش مصنوعی او را از زنجیره تولید برونگذاری خواهد کرد و این تنها شامل کارگران یقه آبی نیست، بلکه کارگران یقه سفید و تمامی حرفهها را شامل خواهد شد؛ چراکه هوش مصنوعی از تخصصیترین حرفهها مثل وکالت و پزشکی و مهندسی تا حتی خلاقیت و نبوغ هنری را بهتر از فرد انسانی به انجام میرساند. ممکن است تصور شود که درنهایت هوش مصنوعی موضوع مالکیت فرد انسانی است و برایند تمامی اینها نیز توسط فرد انسانی تمشیت خواهد شد اما حقیقت آن است که هوش مصنوعی میتواند واجد شخصیت حقوقی و دارای حق مالکیت باشد؛ این یعنی اینکه در آینده هوش مصنوعی در رقابت بازاری با هوشمندترین سرمایهداران نیز برنده بازی خواهد بود. بیمعناکردن کار و خارجکردن فرد انسانی از زنجیره تولید جهانی اگرچه نوع انسان را به تمامی تهدید میکند اما آسیبهای آن در گامهای نخستین، انسان را در جوامع درحالتوسعه پیرامونی بیش از جوامع صنعتی توسعهیافته متأثر خواهد کرد. در پس انقلاب هوش مصنوعی احتمالا نظام
دولت - ملتها موقتا تا مدتی تداوم خواهد یافت و در جوامع توسعهیافته صنعتی میتوان خوشبینانه انتظار داشت خارجکردن انسان از زنجیره تولید با دریافت مالیات از برندگان بازاری توسط دولت و بازتوزیع آن در جامعه نسبتا جبران شده و طرف تقاضای بازار همچنان تضمین شود. اما مبتنی بر قواعد نظام بینالمللِ حاکمیت-بنیاد، دولتهای توسعهیافته تنها در قبال شهروندان خود چنین تعهدی دارند و میلیاردها انسان در جوامع پیرامونی به واسطه خارجشدن از زنجیره تولید، خیل بیکاران و گرسنگانی را شکل خواهند داد که دولتهایشان نه منابع کافی و نه ظرفیت لازم برای اداره امور عمومی آنها را نخواهند داشت و این امر شکافی غیرقابل جبران را در اقتصاد قطبیشده جهانی به دنبال خواهد داشت. این زنگ خطری برای جوامعی شبیه به ایران است که هشدار میدهد فرصتها برای نیل به توسعه بسیار کوتاهتر و امکانها برای تحقق آن بسیار کمتر از آنی است که تصور میشده است. قطار توسعه جهانی در سربالایی نفسگیر پیشرو بهزودی ناگزیر از جداکردن واگنهای انتهایی است و در این میان مهاجرت به جوامع توسعهیافته آشکارا تمثیل تلاش مسافران واگنهای انتهایی برای رهانیدن انفرادی خود از سرنوشت هولناکی است که به شکل گروهی انتظارشان را میکشد. درهای توسعه به روی ما به سرعت در حال بستهشدن است و ما به زودی زندانیان ابدی توسعهنیافتگی خواهیم بود اما درست در همان زمانی که ضروری است با شوکی ادراکی به خودآگاهی جمعیمان، تلاشی تاریخی را به سوی نجات سامان دهیم، اصرار داریم که قل و زنجیرهای بسته به دست و پایمان را همچون مایملک همراه خود ببریم. به فهرست اولویتهای سیاستگذاران ایران امروز نگاهی بیندازید تا عمق فاجعه برایتان آشکارتر شود. حال که نمیتوان امیدوار بود کسی دوشاخه هوش مصنوعی را از پریز برق بکشد تا این واقعیترین فیلم ژانر وحشت در همین سکانس ابتدایی تمام شود، کاش کسی بود که دو شاخه شوک ادراکی ما ایرانیان را به برق میزد.