سیاست، اقتصاد و...
همواره اقتصاد از موضوعات بسیار مهم بحثهای سیاسی بوده است. در هنگام انتخابات، بیشترین تمرکز بر متغیرهایی مانند رشد اقتصادی، بیکاری، تورم، فقر، نابرابری و مانند آن است.
همواره اقتصاد از موضوعات بسیار مهم بحثهای سیاسی بوده است. در هنگام انتخابات، بیشترین تمرکز بر متغیرهایی مانند رشد اقتصادی، بیکاری، تورم، فقر، نابرابری و مانند آن است. دولت مستقر تلاش میکند تا از عملکرد خویش دفاع کند و دیگر کاندیداها تلاش زیادی میکنند تا عملکرد دولت را ناموفق جلوه دهند؛ ازاینرو اهمیت عملکرد اقتصادی برای بقای سیاسی دولتها بهخوبی شناخته شده است. دولتهایی که بهتازگی قدرت را به دست میگیرند، با یک چالش مواجه میشوند. از سویی به تخطئه دولت پیشین پرداختهاند و از سویی دیگر با وعدههای خود، انتظارات زیادی در مردم ایجاد کردهاند. آنان بهزودی متوجه میشوند که تحقق این وعدهها ممکن نیست یا در برهه زمانی مورد انتظار شدنی نیست؛ ازاینرو دولتها با توجه به امکانات تبلیغی و رسانهای خود، انگیزه زیادی برای اغراق در بیان عملکرد اقتصادی خود دارند. یکی از روشهای مرسوم در گزارشهای خلاف واقع، ارائه آمارهای گزینششده است که دلالتی گمراهکننده دارند. این امر با توجه به دولتیبودن منابع آماری مانند مرکز آمار ایران یا بانک مرکزی امکانپذیر است.
ارائه آمار با کیفیت یادشده از جهات مختلف بسیار زیانبار است؛ زیرا همیشه به دلیل احساس عمومی در جامعه و امکان انعکاس دیدگاههای تحلیلگران و فعالیت رسانهها در دنیای امروز، آمارها در انظار عمومی زیر سؤال میروند.
گاه تناقضگویی مقامات به کشف حقیقت کمک میکند. رئیسجمهور میگوید کسری بودجه در سال جاری صفر است، مقامی دیگر کسری بودجه را 20 همت، دیگری 70 همت و براساس پیشبینی ریاست سازمان مدیریت مبنی بر تحققنیافتن 40 درصد درآمد نفتی تا پایان سال جاری، کسری بودجه حدود 250 همت برآورد میشود. این داستان درباره میزان فروش نفت، قیمت نفت و مانند آن نیز جاری است. نتیجه اطلاعات غلط و متناقض، کاهش اعتبار دولت در نزد مردم و نخبگان خواهد بود.
ازآنجاکه اطلاعات درست آماری، ابزار بسیار مهمی برای اقتصاددانان و فعالان است، گزارش درست و بهنگام دادههای آماری موجب میشود تا تحلیلگران درک درستی از اقتصاد ایران داشته و با اتکا بر این اطلاعات، به سیاستگذار کمک کنند. همچنین کارگزاران اقتصادی نیز در صورت شفافیت اطلاعات، برنامهریزی دقیقتری از فعالیتهای خود خواهند داشت. ایجاد فضای بیاعتمادی بهویژه درباره متغیرهای پیشنگر موجب سردرگمی فعالان اقتصادی شده و به تصمیمات غلط یا محتاطانه منجر میشود که درنهایت اقتصاد از آن زیان میبیند.
یکی از زیانهای آمارهای نادرست، وزندهیهایی است که میتواند منجر به سیاستگذاریهای غلط شود؛ زیرا علم اقتصاد، علمی دادهمحور بوده و در نتیجه، دادههای آلوده موجب میشوند تا اقتصاددان در ریشهیابی و درک علل معضلات اقتصادی دچار اشتباه شده و مشاورههای هزینهزایی به سیاستگذار دهد.
یکی دیگر از موارد مهم، جعل مفاهیم از طرف مقامات است. با وجودی که همه شواهد نشان از مشکلات متعدد برای کشور دارند، مقامات از طریق ارائه معیارهایی خاص، شاخصهایی معرفی میکنند که در ادبیات علمی نه توجیهپذیرند و نه صحت آنها را میتوان بررسی کرد. بهعنوان مثال، کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی، میگوید اکنون ما تبدیل به یک ابرقدرت جهانی شدهایم؛ درحالیکه مردم این کشور از امکانات ابتدایی دنیای معاصر محروم هستند، یک مفهوم جدید از ابرقدرت ارائه شده است و عدهای نیز سعی در آمارسازی و ایجاد شاخصهایی برای اثبات این ادعا دارند. دراینصورت جعل یک مفهوم همراه با شاخصهای گمراهکننده رخ داده است. هرچند برخی نخبگان متوجه نادرستی این ادعا میشوند؛ اما در چنان فضایی امکان بیان حقایق بسیار محدود است و البته در فضای پروپاگاندایی، این ادعا بر گروههایی از مردم اثرگذار خواهد بود و ممکن است آنان به چنین پیشرفتهایی که هرگز با واقعیت همخوانی ندارد، ببالند؛ اما بدتر از آن هنگامی است که این مفاهیم و معیارهای آن به باور مقامات تبدیل شوند. دراینصورت جهتگیری سیاستگذاری تغییر کرده، هدفگذاری رفاه جامعه از اولویتها خارج میشود و رابطه دولت بسته، با مردم و دغدغههای آنان محدود شده و درک متقابل از بین میرود.