|

در ثنای استاد پیرمحمد ملازهی

از وقتی که برای اولین‌بار در قاب تلویزیون دیدمش تا چند روز قبل که در بیمارستان توس، دست بر پیشانی‌اش گذاشتم تا حس دوستی و احترامم را به ایشان منتقل کنم و از امیدم برای درمانش سخن بگویم، مسیرهای فکری و کنشگری طولانی را با او رفتم. او یکی از الهام‌بخش‌ترین متفکران بلوچ برای من بود و خواهد ماند.

عبدالوهاب شهلی‌بر

۱. از وقتی که برای اولین‌بار در قاب تلویزیون دیدمش تا چند روز قبل که در بیمارستان توس، دست بر پیشانی‌اش گذاشتم تا حس دوستی و احترامم را به ایشان منتقل کنم و از امیدم برای درمانش سخن بگویم، مسیرهای فکری و کنشگری طولانی را با او رفتم. او یکی از الهام‌بخش‌ترین متفکران بلوچ برای من بود و خواهد ماند. پیرمحمد برای نسل ما نمونه‌ای امیدآفرین و موفق از روشنفکری بود که توانسته بود با بینش و تخیلی عمیق، برای خود و مردمش جایگاهی معتبر در فضای تحلیلی و فکری کلیت جامعه ایرانی بسازد. نوشته‌های او که منتج از تجارب زیسته و نیز سبک تحلیلی خاص خودش بودند، مخاطبانی گسترده و پیگیر در درون استان سیستان‌و‌بلوچستان و نیز حوزه روشنفکری و سیاست‌گذاری مرکز پیدا کردند. ملازهی با ایستادن در جایگاه روشنفکری حاشیه‌ای و بیرون از مناسبات قدرت رسمی، بیان‌کننده صریح و شفاف نبض جامعه و رؤیاهایش از نگاه خودش بود و تلاش می‌کرد به دولتمردان بگوید حتی اگر نگاهی دوراندیشانه به حفظ منافعش دارد، بدون مشارکت مردم و توجه به درد و رنج آنها مقدور نیست. چنین نگاهی به من هم نیرو می‌داد.

۲. از مهر ۱۳۸۱ که برای شروع تحصیلات تکمیلی وارد دانشگاه تهران شدم، ملازهی را پیدا کردم و اولین دیدارم در صدا‌و‌سیما بود و دیدم همکارانش «استاد» صدایش می‌زدند. این امر به آدمی اعتماد‌به‌نفس می‌داد که با قدرت فکر و تحلیل می‌توان بر خیلی از محدودیت‌ها فائق آمد و راهی برای بهبود شرایط گشود. در این ۲۲ سال دوستی‌مان هم‌صحبتی و هم‌اندیشی -گاهی چالشی- با ایشان فرصتی بود که از تجربه و دانش او بهره بگیرم. چه جلسات مشترکی که با هم می‌رفتیم و چون در مدت ۱۲ سال اخیر تقریبا هم‌محله بودیم، در مسیرهای برگشت گفت‌وگو می‌کردیم. برخی از یادداشت‌هایی هم که درباره تحولات بلوچستان می‌نوشتم، این شانس را داشتند که نقد ایشان را برانگیزانند و خیلی شفاف و البته مهربانانه، که مشخصه اخلاقی‌اش بود، دیدگاه تحلیلی‌اش را بیان کند که برایم موهبتی بود.

۳. درباره پروژه فکری پیرمحمد ملازهی که برای خودش تعریف کرده بود، باید کلی نوشت، ولی مختصرش، جست‌وجوی روزنه‌ای فکری و تحلیلی حتی باریک برای تحقق صلح و دوستی و زندگی مسالمت‌آمیز در خاورمیانه‌ای بود که آن را به دلیل انواع و اقسام شکاف‌های قومی و مذهبی و طبقاتی مساعد فوران خشونت‌های مهارناپذیر می‌دانست. درباره شکاف اخیری که بعد از حوادث زاهدان در استان سیستان‌وبلوچستان شکل گرفته است، او صادقانه و صریح ریشه‌های مسئله را می‌شکافت و آن را در زمینه‌ای اجتماعی، منطقه‌ای و نیز جهانی تحلیل می‌کرد و راه‌حل‌های خودش را هم بدون اینکه خوشایند یا ناخوشایند فردی یا جریانی باشد، بیان می‌کرد. او صدای خستگی‌ناپذیر گفت‌وگو به‌ویژه در دوره فاصله‌ها و گسل‌ها بود.

۴. ممکن است پرسیده شود که جایگاه پیرمحمد در نقشه فکری ایران و بلوچستان کجا بود؟ او در گونه‌شناسی معروفش نیروهای فکری بلوچستان را به سه دسته قوم‌گرا، مذهب‌گرا و ایران‌گرا تقسیم می‌کرد که خود را ایران‌گرا می‌دانست؛ ایرانی که برای همه ایرانیان و بدون تبعیض و نابرابری سیاسی و توسعه‌ای باشد. چنین مرامی ملازهی را در کنار نیروهای دموکراسی‌خواه ایرانی قرار می‌داد که در بیش از یک دهه آخر عمرش منجر به ایجاد محدودیت‌هایی برای حضورشان در برخی رسانه‌های رسمی شد. ملازهی در استان سیستان‌وبلوچستان از رشد قوم‌گرایی و فرقه‌گرایی مذهبی به‌شدت نگران بود و از گسترش فعالیت‌های مدنی دموکراتیک فراقومی و فرامذهبی دفاع می‌کرد. او از عواقب سیاست‌های انحصارگرایانه برخی جریان‌های استانی و نیز مرکزی به‌شدت نگران بود و مرتب هشدار می‌داد که چنین امری ممکن است زمینه را برای تهدید تمامیت ارضی و نیز امنیت سرزمینی ایران به وجود بیاورد و هشدار می‌داد که تاریخ پایانی ندارد و هر چیزی، به‌ویژه در شرق کشور ممکن است به وجود آید! او از مخاطرات حرکت‌های بنیادگرایی مذهبی برای مدنیت و تکثرگرایی زندگی مدرن به‌شدت نگران بود و مرتب در این زمینه می‌نوشت.

۵. تعامل سازنده و البته با حفظ موضع مستقل، رویکرد ملازهی در جامعه و سیاست بلوچستان بود. او رؤیای ریشه‌دواندن جریان روشنفکری بلوچ را داشت، در عین اینکه به‌جد معتقد بود که نباید وارد چالش با جریان‌های مذهبی میانه‌رو- به‌ویژه مسجد مکی شد. او در موقعیت‌های حساس با مولوی عبدالحمید می‌نشست و نظرات خودش را شفاف بیان می‌کرد و جریان مکی را جریانی میانه‌رو و فرصتی برای کنشگری سیاسی بلوچ و اهل سنت در کشور می‌دانست، اما بارها به من می‌گفت «جریان روشنفکری نباید در جریان مذهبی هضم شود و استقلال عمل خودش را از دست بدهد».

۶. بیش از شش دهه زندگی و اندیشه‌ورزی در تهران از او انسانی مدرن و نوگرا ساخته بود. او به همراه همسر و همسفر زندگی‌اش، از رشد تحصیلات در میان زنان و دختران بلوچ به‌شدت خشنود بود و از برخی سنت‌های غلط مذهبی و قومی ضد زن ناراحت. ملازهی دل در گرو مدرنیته و اندیشه‌های مدرن داشت و البته معتقد بود که گذار از سنت فرایندی طولانی است که نباید تصور کرد همه چیز سریع تغییر می‌کند.

۷. از آخرین سفرش به فرانسه که برگشته بود، شبی در منزل دکتر رحمت‌الله حسین‌بر دیدمش. تازه متوجه بیماری‌اش شده بود و بسیار نحیف شده بود. دلم گرفت از ناخوشی این مرد خوشفکر و بسیار متواضع و مهربان. آن شب کلی درباره جریان‌های فکری و تاریخ بلوچستان حرف زده شد. دکتر هما ابطحی، همسر دکتر رحمت، هم بود. خاطرات گذشته را مرور می‌کردند. رفقای فکری و سیاسی دوران دانشجویی و جوانی‌شان را که چه آرمان‌هایی که نداشتند، ولی زود رفتند! رحمت از سازمان دموکراتیک مردم بلوچستان ایران گفت و سرانجام ناخوشایندی که بر اثر دگم‌اندیشی‌های سال‌های اول پس از انقلاب آن سازمان پیدا کرد که در نهایت برای همیشه سلامتی خودش را از دست داد و جامعه از توان فکری‌اش تا حدود زیادی محروم شد.

۸. به قول دوستی، مرگ مانند زاده‌شدن، بخشی از قانون طبیعت است، نمی‌شود جلویش را گرفت. این قانون ملازهی را از ما گرفت، ولی او کار خودش را کرد و تأثیر خودش را به‌خوبی بر جای گذاشت. او به مقام صدای تحلیلی و فکری مردم بلوچ ارتقا یافته بود و بدون هیچ‌گونه سانسوری می‌نوشت. شبکه‌های اجتماعی به او فرصتی جدید داده بودند که بدون هیچ‌گونه ممیزی و محدودیت رسانه‌های رسمی بنویسد و ذهنش را با جامعه به اشتراک بگذارد. اگر جامعه بلوچ و جامعه ایرانی به آگاهی رسیده باشد، انبوه یادداشت‌ها و نوشته‌هایش را در مجموعه‌ای گرد می‌آورند و منتشر می‌کنند تا برای آیندگان بمانند. دیگر پیرمحمد ملازهی جریانی فکری در بلوچستان است و کسی نمی‌تواند آن را نادیده بگیرد. او سنتی نوشتاری برای روشنفکر حوزه عمومی در بلوچستان از خود بر جای گذاشت.

۹. بخش پایانی این نوشتار نسبتا طولانی، که از قضا ویژگی ملازهی هم بلندنویسی بود، عرض تسلیت به همسر گرامی‌اش حوا رحمانی و دخترش نورس ملازهی است. به خانواده و خویشاوندانش، به مردم بلوچستان که چنین شخصیت بی‌بدیلی را از دست دادند، به مخاطبانش که نوشته‌هایش را با شوق می‌خواندند و بازنشر می‌دادند. امید دارم ‌مسیر ملازهی؛ که مسیر با منطق و شجاعت گفتن درد انسان حاشیه‌ای در مرکز کشور است، در میان اندیشه‌ورزان این سرزمین و به‌ویژه بلوچستان ادامه یابد و در ساختن آینده‌ای بهتر برای مردم ایفای نقش کند. روحش شاد و یادش گرامی باد.