|

رود زندگانی بر عرصه‌ای خشکیده

از هنگامی که آقا‌محمدخان قاجار، تهران را به عنوان پایتخت خود برگزید، دامنه‌های جنوب البرز مورد تهاجم صاحبان مال و منال و قدرت قرار گرفت. دامنه‌هایی که نقاش چیره‌دست هستی‌بخش طی میلیون سال با قلم صنعش بر این بوم کشیده بود.

عبدالحسین طوطیایی پژوهشگر کشاورزی

از هنگامی که آقا‌محمدخان قاجار، تهران را به عنوان پایتخت خود برگزید، دامنه‌های جنوب البرز مورد تهاجم صاحبان مال و منال و قدرت قرار گرفت. دامنه‌هایی که نقاش چیره‌دست هستی‌بخش طی میلیون سال با قلم صنعش بر این بوم کشیده بود. اکنون به هر سو بنگری جز انبوه ساختمان‌ها و برج‌های سر به فلک کشیده به‌خصوص در این محدوده نمی‌بینیم. برج‌هایی که پای نامحرمانه و گل‌آلود خود را به مدد خلاف‌سازی‌ها، تا اندرونی آن برده‌اند. اما در این طبیعت فرسوده سال‌هاست مجتمعی سر برون‌کرده که به شیوه‌ای متفاوت خون زندگی را به جریان انداخته است.

برای عمل جراحی دریچه قلب، چند روزی میهمان بیمارستان قلب جماران شدم. مجالی که دریچه تازه‌ای نیز بر نگاه به پیرامونم گشود. جمعی از فرشتگان برگرفته از جراحان زبردست و کم‌نظیر کشورمان تا کارگران ساده آن در یک هارمونی منسجم، ناایستا و عاشقانه در تلاش شبانه‌روزی رساندن خون حیات به قلب‌های کم‌رمق هم‌وطنان‌شان هستند. تلاشی که یادآور ترنم جویبارانی بود که میلیون‌ها سال بر این بوم زیبا، با مرغان عشق همخوانی داشتند. جویبارانی که برابرانه به تمامی تنوع در این دامنه، خود را ارزانی می‌داشتند. در این دریچه گشوده پرستاران در ماراتنی خستگی‌ناپذیر در بخش‌های فوریتی و دور از کانون خانواده، همچون آن جویباران بر گرد تن رنجور بیماران حلقه زده‌اند.

با مروری گذرا و آن هم در انبوه ناکارآمدی‌های ساختار اجرائی کشور، این پرسش متبادر می‌شود که چنین کانون‌هایی چگونه هنوز می‌توانند تداوم طنینی از زندگانی بر عرصه‌ای آسیب‌دیده باشند؟ به‌طور قطع وجود مدیریتی توانمند و برابری‌سالارانه، نیروی انسانی مردمی و شایسته و درک فوریت در دستیابی به کارکردها، از تمایزات برجسته این کانون‌های زایاست. فوریت‌هایی که در کمتر از ثانیه‌ای می‌تواند بر سرنوشت زندگی انسان‌ها خود را نمایان کند. اگر می‌بینیم بخش‌های اجرائی مانند کشاورزی و منابع طبیعی، حفظ محیط زیست و‌... در چند دهه اخیر به مسیری منفعل و با آسیب‌های فاجعه‌بار رسیده و در گره کوری تنیده شده‌اند، بیش از همه وجود فاصله زمانی اجرا تا نمود کارنامه‌هایشان بوده است. در این فرایند، تصمیم‌گیرندگان از نظر طول زمانی هرگز امکان پاسخ‌گویی نیافته و چه‌بسا در کرسی‌های متفاوتی جابه‌جا شوند. مدیریت چنین دستگاه‌های اجرائی و در مقایسه با درک جراح و پرستاران وظیفه‌شناس، نگران فوریت کارنامه خود نیستند. آنان که برای ده‌ها سد بی‌محاسبه بر سر شاخه‌های منتهی به دریاچه ارومیه اقدام‌ یا مشاوره کرده‌اند، چه‌بسا خود را در سلک مرثیه‌خوانان خشکیدگی آن هم قرار دهند.

گر‌‌چه در این مدت جناب پزشکیان و در رویکردی امیدوارکننده برای اصلاح ساختار اجرائی، مجال اندکی داشته‌اند، اما امیدواریم به تدریج و به کارگزاران عاشق این مرز و بوم که به کار خواهند گرفت باور فوریت‌هایی چه‌بسا پرشتاب‌تر از کار یک جراح را در عرصه وظایف‌شان نهادینه کنند. کارگزاران آینده باید باور کنند که اگر یک جراح‌ یا پرستاری قدری درنگی کند، تنها جان انسانی به خطر می‌افتد. اما خطای راهبردی سازمان‌هایی از قبیل محیط زیست و کشاورزی و‌...‌ پیامدهایی فاجعه‌بار و جبران‌ناپذیر برای نسل‌های پر‌شمار آینده خواهد داشت. نسل‌هایی که اگر با شکم‌های گرسنه هم بیایند از فاجعه‌آفرینان اثری نخواهند بود.