گذر از «دالان باریک»
«وقتی میتوانیم مشکلات را حل کنیم که همه دست به دست هم دهیم... . اگر کسی تصور کند که عقل کل است، مشکل خواهیم داشت، عقل کل همه ما و شما و... هستیم». (مسعود پزشکیان- 20/11).
«وقتی میتوانیم مشکلات را حل کنیم که همه دست به دست هم دهیم... . اگر کسی تصور کند که عقل کل است، مشکل خواهیم داشت، عقل کل همه ما و شما و... هستیم». (مسعود پزشکیان- 20/11).
1- روزهای سختی در پیش است؛ روزهایی که جز با تأمین خواستهای مشروع مردم و ایجاد مشارکت اجتماعی در پرتو عقلانیت مدرن و «حکومت قانون»، گذر از آن ممکن نیست. گذر از دالان باریکی که در این سرزمین عمری یکونیم قرنه دارد. «راه باریکی که طی آن حکومت و جامعه یکدیگر را متوازن میسازند. توازنی که محصول مبارزهای دائمی است که طی آن فرادستان (قدرتمندان) زنجیر مهار جامعه بر خود را میپذیرند (مجبور میشوند) و جامعه نیز میپذیرد که با قدرت همکاری کند. جامعه برای مهار قدرتمندان بسیج میشود و قدرت نیز ظرفیتهای خود برای حلوفصل مناقشات، حاکمیت قانون و ارائه خدمات عمومی را افزایش میدهد» (راه باریک آزادی).
شاید گفتوگوی امینالضرب به عنوان نماینده تجار و ناصرالدین شاه، پادشاه قَدَرقدرت قاجار یکی از مهمترین لحظات آغاز این گذار تاریخی از «کلمه قبیحه آزادی» مخالفان مشروطه، به خواست «آزادی و حقوق ملت» مشروطهخواهان اصیل باشد. آنجا که امینالضرب خطاب به ناصرالدین شاه مینویسد: «این بندگان را به شخصی بسپارید که دولتخواه باشد، متدین بیطمع باشد، بیغرض باشد، مستغنی باشد، گرسنه نباشد، مقتدر باشد... . این مملکت یکی را میخواهد که دلش به احوال مال و جان مردم بسوزد... . یک عمارت عالی را که با خون جگر و زحمتهای زیاد ساخته شده، به طمع چوب و سنگ خراب نکند...» (نامه محمدحسن امینالضرب به ناصرالدین شاه). و شاه در پاسخ مینویسد: «... ما طالب ترقی امور تجارت و تجار هستیم، و طالب اعتبار تجار و طالب ترقی و آسودگی تجار و اینکه احدی نتواند کلاه آنها را بردارد یا مالشان را بخورد. خودشان بنشینند و مجلس مشورتی بزرگی منعقد کنند، هر طور ببینند این ارادههای ما به عمل میآید... . همانطور حکم شود» (نامه پاسخ ناصرالدین شاه به نامه امینالضرب و دیگر تجار - 14 مرداد 1263 خورشیدی).
2- توازن قدرت بین دولت و جامعه، اصل اساسی برای بقای حکومتها و توسعه و پیشرفت جوامع است و رابطه یکطرفه دوام چندانی ندارد. چنانکه به تعبیر جان لاک، اگر انسانها در زمان ورود به جامعه، برابری، آزادی و قدرت اجرائی را که در وضعیت طبیعی از آنها برخوردار بودهاند در اختیار جامعه قرار میدهند، در ازای آن انتظار دارند که حکومت جان و مال و آزادی آنان را با رفع نواقص وضعیت طبیعی از نظر دشواری و عدم قطعیت، تأمین کند. براساس این است که هر سیستمی که قدرت برتر و قانونگذاری یک جامعه را در دست دارد، موظف است براساس قوانینی حکومت کند که به آگاهی و تصویب مردم رسیده باشد و رضایت اجتماعی را به دنبال داشته باشد. آنچه امروز کار توسعه و پیشرفت این سرزمین را با سختی بسیار مواجه کرده، ضعف همین رابطه یا قرارداد اجتماعی است؛ به نحوی که نظام حکمرانی چنین میپندارد که خیر و صلاح جامعه را بهتر از آحاد آن تشخیص میدهد و بهجای مردم فکر میکند و تصمیم میگیرد. این درحالی است که گذر از وضع طبیعی و ایجاد جامعه سیاسی یا مدنی در گرو پذیرش اراده آزاد انسانها و قبول حق انتخاب آنهاست.
3- مردم ایران مانند تمام مردم جهان و مردم کشورهای اطرافشان، خواهان زندگی آرام و معمولیاند. زندگیای که در آن بتوانند با اتکا به فکر و توان خود و برخوردار از فرصتهای برابر با دیگر شهروندان، آینده مناسب فردی و خانوادگی خود را ترسیم کنند؛ خواستی که اکنون با چالشهای بسیار مواجه است. چنانکه دومین مقام کشور بارها و بارها در همین اندکزمان سکانداری امور اجرائی به این ناکامی اذعان کرده است («بهعنوان یک ایرانی وقتی میبینم خارجیها در چه نقطهای هستند، برای من افت است» – 21/07، «برازنده ما نیست ایران عقبماندهتر از دیگر کشورها باشد»- 01/09، «برازنده ایران نیست کشورهای همسایه به جایگاهی رسیدهاند که ما نرسیدیم»- 20/10 و...). در این میان، دشواریهای اقتصادی (که البته ریشه در کجکارکردهای سیاسی دارد) بیش از هر عامل دیگری عرصه را بر جامعه ایران تنگ کرده است. اقتصادی که حدود یک دهه و نیم است که رشد بسیار اندکی کرده و مردمی که هاج و واج هستند و نمیدانند صبح که از خواب بیدار میشوند، قیمت دلار و سکه و... چقدر است و قیمت خانه و اجارهخانه و ماشین چقدر بالا و پایین شده است و آب و نان و گوشت و مرغ و... با شب قبل از خواب چه درصد تفاوتهایی کرده است و... و تنها چیزی که پیشبینیپذیر است، ظاهرا درآمد اوست که اگرچه پس از گذر از هفتخان رستم، رنگ اندک افزایشی مییابد (20 درصدهای سالانه)، اما با شتاب تورم 30، 40درصدی باز هم بیشتر آب میرود و خط فقری که سقفها را میشکافد و حداقل حقوق را با سرعتی دو، سه برابر جا میگذارد و... .
4- به تعبیر سیدجواد طباطبایی: «از مهمترین سختیهای مردم این سرزمین، فقدان شالوده استواری است که بتوانند بر آن تکیه کنند» (ملت، دولت و حکومت قانون).بنابراین «ناامنی» یا بلاتکلیفی وجه غالب اقتصاد و کار و زندگی مردم این سرزمین بوده است. شالوده استواری که «حکومت قانون» نام دارد و ضعف آن «قدرت غیرمتوازن دولت و حاکمیت بر مردم و بازار» را سبب شده است. دوای این درد، ایجاد تعادل و توازن بین قدرت دولت و جامعه در پرتو گفتوگوی آزادانه شهروندان در عرصه اجتماعی و مشارکت آنان در تصمیماتی است که زندگیشان را متأثر میکند. همان مسیری که یکقرنو نیم پیش با نهضت «قانونخواهی» مشروطه آغاز شده و با وجود گذر از یک انقلاب و حرکتها و جنبشها و... هنوز پروژهای ناتمام است!