از تئاتر تا سينما و تلويزيون
گروه هنر: محمود استادمحمد جدا از فعاليت در عرصه نمايش، نگارش و بازي در آثار سينمايي و تلويزيوني را هم در کارنامه داشت. نگارش فيلمنامه «جنگ اطهر» از جمله فعاليتهاي او در سينما بود. «جنگ اطهر»؛ فيلمي به کارگرداني محمدعلي نجفي و نويسندگي محمود استادمحمد، در سال ۱۳۵۸ توليد شد. اين فيلم قصه آموزگار جواني به نام اطهر را روايت ميکرد که وارد مدرسهاي ميشود و سعي ميکند روابط دوستانهاي با شاگردان خود برقرار کند. رابطه او با يکي از شاگردان به نام فتاح که وضع خانوادگي نامناسبي دارد بيشتر ميشود. در اين ميان اطهر تصميم به اجراي يک نمايش در مدرسه ميگيرد که با مخالفت مدير مدرسه مواجه ميشود. فرامرز قريبيان بازيگر نقش اصلي اين فيلم سينمايي بود. فيلم سينمايي «سياهراه»؛ فيلمي به کارگرداني کوپال مشکوت و نويسندگي محمود استادمحمد از ديگر آثاري است که استادمحمد آن را نوشت و در آن بازي کرد. «سياهراه» بر اساس نمايش مشهور استادمحمد؛ «آسيدکاظم» شکل گرفته بود.
عنايت بخشي، آهو خردمند و رضا ژيان از جمله همبازيهاي استادمحمد در اين فيلم سينمايي بودند.
نويسندگي سريال «سايه همسايه»، به کارگرداني اسماعيل خلج، ديگر کار ديدهشده استادمحمد در آن سالها بود.
فيلمنامه دو سريال «پژواک» و «گذر خليل دهمرده» را هم او به نگارش درآورد.
سريال «گذر خليل دهمرده» نيز با تکيه بر موفقيت استادمحمد در «آسيدکاظم» مضموني نزديک به آن نمايش داشت و توانست تماشاگران زيادي را با خود همراه کند. سريال «همشاگرديها» از ديگر آثار استادمحمد است که در آن ايفاي نقش کرد. «همشاگرديها» سال ۱۳۷۷ به نويسندگي و کارگرداني احمد نجيبزاده و مسعود شاهمحمدي ساخته و از شبکه يک پخش شد. همايون ارشادي، شبنم مقدمي، رضا فياضي، اسدالله يکتا و بسياري از چهرههاي تلويزيون و تئاتر در اين مجموعه تلويزيوني حضور داشتند. «بلوغ» و «هزاران زن مثل من» از ديگر فيلمهايي بودند که در آنها در مقام بازيگر حضور داشت و در «بادامهاي تلخ» نيز بهعنوان بازنويس فيلمنامه همکاري داشت.
اما بازي در سريال «در چشم باد» با کارگرداني مسعود جعفريجوزاني از ديگر فعاليتهاي او در عرصه بازيگري پيش از بيماري طولانيمدتش بود. سريال «در چشم باد»، وقايع سياسي و اجتماعي سه دوره از تاريخ در سالهاي ۱۳۰۰، ۱۳۲۰ و ۱۳۶۰ را بررسي ميکرد که دوره اول، پايان دوره قاجار و دوره پهلوي، دوره دوم، جنگ جهاني دوم و دوره سوم، يک دوره زماني خاص در بعد از انقلاب اسلامي ايران را که دوره فتح خرمشهر بود روايت ميکرد. استادمحمد در اين سريال در جمع پرشمار بازيگراني مانند پارسا پيروزفر، اکبر عبدي، کامبيز ديرباز، سعيد نيکپور، سحر جعفريجوزاني، فريبا متخصص، لاله اسکندري، ستاره صفرآوه، رضا شفيعيجم، فخرالدين صديقشريف، جهانگير الماسي، محمود پاکنيت، مصطفي زماني، محمدرضا هدايتي و هومن سيدي ايفاگر نقش کوتاهي بود.
علي رفيعي، کارگردان سينما و تئاتر، پس از درگذشت استادمحمد در روزنامه بهار مطلبي درباره دوست ديرينهاش نوشت. در بخشي از اين يادداشت آمده است: «محمود استادمحمد قطعا آثار مکتوب باارزشي خلق کرده است. اما درک و ارزش ويژگيهاي کار او براي من از اين آثار مکتوب نشئت نميگيرد، بلکه بازميگردد به خاطره خوش يک همکاري کوتاهمدت. 17 يا 18 سال پيش فرصتي پيش آمد تا همراه هم روي يک متن کار کنيم و هنوز خاطره آن کار مشترک براي من زنده و روشن است. آن روزها قصد داشتم از يک نمايشنامه ايتاليايي اقتباسي بکنم. متني بود از «کارلو گولدوني» نمايشنامهنويس ايتاليايي که نامش را گذاشته بوديم «غولتشنها». من ميخواستم از ويژگيهاي زباني استادمحمد در اين نمايش بهره بگيرم. نمايشنامه يک زمينه کمدي اجتماعي داشت و در ميان نمايشنامهنويسهاي ايراني شخصا محمود استادمحمد را موجهتر تشخيص ميدادم. پس با او تماس گرفتم و او هم دعوت من را خيلي زود پذيرفت. کار را شروع کرديم و خوب هم پيش ميرفتيم، اما به دليل همان سنگاندازيها و عدم همکاري مديريت تالارِ... اين اتفاق نيفتاد و نتوانستيم نمايش را روي صحنه ببريم. اما آن دعوت و همکاري خاطرهاي روشن
و ارزنده برايم باقي گذاشت. از نزديک، قدرت فوقالعاده او را در شناخت زبان عاميانه و مردم کوچه و بازار درک کردم. طنز او طنز درستي بود؛ نه آن طنز نازلي که امروز به خورد مخاطب ميدهند. نحوه بهکارگيري زبان و استفاده از زبان در خدمت شخصيتها به سياق استادمحمد کاملا ويژه بود. اما از همه اينها مهمتر اين بود که او بهخوبي ميدانست که بايد زبان در خدمت ميزانسن و کارگرداني باشد و اين نکتهاي است که ميتواند يک متن را بهشدت قابل اجرا کند. در اين سالها آدمهاي کمي را ديدهام که بهرغم تسلط و دانش زباني بتوانند اين رابطه را ميان متن و اجرائيبودن ايجاد کنند. از اولين مکالمه تلفني که براي اين نمايش با او کردم تا تمام مدتي که با او در زمينه متن کار ميکرديم تواناييهايي از محمود ديدم که بايد گفت ناب و نادر بودند. خاطره آن همکاري کوتاهمدت براي من هنوز هم روشن و زنده است. او استاد چيرهدست و مسلم زبان عاميانه در دنياي نمايش بود».
گروه هنر: محمود استادمحمد جدا از فعاليت در عرصه نمايش، نگارش و بازي در آثار سينمايي و تلويزيوني را هم در کارنامه داشت. نگارش فيلمنامه «جنگ اطهر» از جمله فعاليتهاي او در سينما بود. «جنگ اطهر»؛ فيلمي به کارگرداني محمدعلي نجفي و نويسندگي محمود استادمحمد، در سال ۱۳۵۸ توليد شد. اين فيلم قصه آموزگار جواني به نام اطهر را روايت ميکرد که وارد مدرسهاي ميشود و سعي ميکند روابط دوستانهاي با شاگردان خود برقرار کند. رابطه او با يکي از شاگردان به نام فتاح که وضع خانوادگي نامناسبي دارد بيشتر ميشود. در اين ميان اطهر تصميم به اجراي يک نمايش در مدرسه ميگيرد که با مخالفت مدير مدرسه مواجه ميشود. فرامرز قريبيان بازيگر نقش اصلي اين فيلم سينمايي بود. فيلم سينمايي «سياهراه»؛ فيلمي به کارگرداني کوپال مشکوت و نويسندگي محمود استادمحمد از ديگر آثاري است که استادمحمد آن را نوشت و در آن بازي کرد. «سياهراه» بر اساس نمايش مشهور استادمحمد؛ «آسيدکاظم» شکل گرفته بود.
عنايت بخشي، آهو خردمند و رضا ژيان از جمله همبازيهاي استادمحمد در اين فيلم سينمايي بودند.
نويسندگي سريال «سايه همسايه»، به کارگرداني اسماعيل خلج، ديگر کار ديدهشده استادمحمد در آن سالها بود.
فيلمنامه دو سريال «پژواک» و «گذر خليل دهمرده» را هم او به نگارش درآورد.
سريال «گذر خليل دهمرده» نيز با تکيه بر موفقيت استادمحمد در «آسيدکاظم» مضموني نزديک به آن نمايش داشت و توانست تماشاگران زيادي را با خود همراه کند. سريال «همشاگرديها» از ديگر آثار استادمحمد است که در آن ايفاي نقش کرد. «همشاگرديها» سال ۱۳۷۷ به نويسندگي و کارگرداني احمد نجيبزاده و مسعود شاهمحمدي ساخته و از شبکه يک پخش شد. همايون ارشادي، شبنم مقدمي، رضا فياضي، اسدالله يکتا و بسياري از چهرههاي تلويزيون و تئاتر در اين مجموعه تلويزيوني حضور داشتند. «بلوغ» و «هزاران زن مثل من» از ديگر فيلمهايي بودند که در آنها در مقام بازيگر حضور داشت و در «بادامهاي تلخ» نيز بهعنوان بازنويس فيلمنامه همکاري داشت.
اما بازي در سريال «در چشم باد» با کارگرداني مسعود جعفريجوزاني از ديگر فعاليتهاي او در عرصه بازيگري پيش از بيماري طولانيمدتش بود. سريال «در چشم باد»، وقايع سياسي و اجتماعي سه دوره از تاريخ در سالهاي ۱۳۰۰، ۱۳۲۰ و ۱۳۶۰ را بررسي ميکرد که دوره اول، پايان دوره قاجار و دوره پهلوي، دوره دوم، جنگ جهاني دوم و دوره سوم، يک دوره زماني خاص در بعد از انقلاب اسلامي ايران را که دوره فتح خرمشهر بود روايت ميکرد. استادمحمد در اين سريال در جمع پرشمار بازيگراني مانند پارسا پيروزفر، اکبر عبدي، کامبيز ديرباز، سعيد نيکپور، سحر جعفريجوزاني، فريبا متخصص، لاله اسکندري، ستاره صفرآوه، رضا شفيعيجم، فخرالدين صديقشريف، جهانگير الماسي، محمود پاکنيت، مصطفي زماني، محمدرضا هدايتي و هومن سيدي ايفاگر نقش کوتاهي بود.
علي رفيعي، کارگردان سينما و تئاتر، پس از درگذشت استادمحمد در روزنامه بهار مطلبي درباره دوست ديرينهاش نوشت. در بخشي از اين يادداشت آمده است: «محمود استادمحمد قطعا آثار مکتوب باارزشي خلق کرده است. اما درک و ارزش ويژگيهاي کار او براي من از اين آثار مکتوب نشئت نميگيرد، بلکه بازميگردد به خاطره خوش يک همکاري کوتاهمدت. 17 يا 18 سال پيش فرصتي پيش آمد تا همراه هم روي يک متن کار کنيم و هنوز خاطره آن کار مشترک براي من زنده و روشن است. آن روزها قصد داشتم از يک نمايشنامه ايتاليايي اقتباسي بکنم. متني بود از «کارلو گولدوني» نمايشنامهنويس ايتاليايي که نامش را گذاشته بوديم «غولتشنها». من ميخواستم از ويژگيهاي زباني استادمحمد در اين نمايش بهره بگيرم. نمايشنامه يک زمينه کمدي اجتماعي داشت و در ميان نمايشنامهنويسهاي ايراني شخصا محمود استادمحمد را موجهتر تشخيص ميدادم. پس با او تماس گرفتم و او هم دعوت من را خيلي زود پذيرفت. کار را شروع کرديم و خوب هم پيش ميرفتيم، اما به دليل همان سنگاندازيها و عدم همکاري مديريت تالارِ... اين اتفاق نيفتاد و نتوانستيم نمايش را روي صحنه ببريم. اما آن دعوت و همکاري خاطرهاي روشن
و ارزنده برايم باقي گذاشت. از نزديک، قدرت فوقالعاده او را در شناخت زبان عاميانه و مردم کوچه و بازار درک کردم. طنز او طنز درستي بود؛ نه آن طنز نازلي که امروز به خورد مخاطب ميدهند. نحوه بهکارگيري زبان و استفاده از زبان در خدمت شخصيتها به سياق استادمحمد کاملا ويژه بود. اما از همه اينها مهمتر اين بود که او بهخوبي ميدانست که بايد زبان در خدمت ميزانسن و کارگرداني باشد و اين نکتهاي است که ميتواند يک متن را بهشدت قابل اجرا کند. در اين سالها آدمهاي کمي را ديدهام که بهرغم تسلط و دانش زباني بتوانند اين رابطه را ميان متن و اجرائيبودن ايجاد کنند. از اولين مکالمه تلفني که براي اين نمايش با او کردم تا تمام مدتي که با او در زمينه متن کار ميکرديم تواناييهايي از محمود ديدم که بايد گفت ناب و نادر بودند. خاطره آن همکاري کوتاهمدت براي من هنوز هم روشن و زنده است. او استاد چيرهدست و مسلم زبان عاميانه در دنياي نمايش بود».