جریان رادیکال برای تخریب دولت از فضای مجازی گرفته تا خیابانها به دنبال آشوب و اغتشاش است از لشکرکشی سایبری تا صفآرایی خیابانی
از لشکرکشی سایبری تا صفآرایی خیابانی
بعد از سه سال سکوت، شاهد بازگشت رادیکالها به خیابانها و زندهشدن حضور رادیکالها و کفنپوشان به خیابانها مانند دهههای گذشته هستیم. میخواهد در تقبیح مذاکرات هستهای باشد یا حمایت از ادامه فیلترینگ، مهم حفظ منافع کاسبان شرایط سخت این روزهای ایران است که در حاشیه این نوع از مانورهای سیاسی میتواند تداوم داشته باشد.
بعد از سه سال سکوت، شاهد بازگشت رادیکالها به خیابانها و زندهشدن حضور رادیکالها و کفنپوشان به خیابانها مانند دهههای گذشته هستیم. میخواهد در تقبیح مذاکرات هستهای باشد یا حمایت از ادامه فیلترینگ، مهم حفظ منافع کاسبان شرایط سخت این روزهای ایران است که در حاشیه این نوع از مانورهای سیاسی میتواند تداوم داشته باشد. بارها ظاهرا رخ داده است که به بهانه دورزدن تحریمها، دلالی نفت و دارو و... شکل میگیرد و به بهانه فیلترینگ هم با فروش فیلترشکنهایی که هم اتلاف انرژی را چند برابر کردهاند و هم هشدارهای امنیتی را برای کاربران فعال کردهاند. . آیا قرار است با وجود این ناهنجاریهای اقتصادی به دیدن فراخوانهای متعدد رادیکالها برای تجمع و لشکرکشی خیابانی در دولت چهاردهم مانند دهه 70 و نیمه اول دهه 80 عادت کنیم.
در دهه ۸۰ شمسی، اعتراضات خیابانی برخی جریانهای اصولگرایی بهعنوان یکی از ابزارهای فشار سیاسی و اجتماعی در ایران شناخته میشد. این اعتراضات معمولا در مواقعی که اصولگراها احساس میکردند سیاستهای دولت با اصول و ارزشهای آنها در تضاد است، اوج میگرفت. در آن روزها همراهی بدنه سنتی جریان اصولگرایی هم پشتوانه تندروها بود. آن روزها رسانهها به گستردگی امروز نبودند و خبری هم از همهگیری اینترنت و فضای مجازی نبود؛ بنابراین پروپاگانداهای وسیع رادیکالها دیگر مانند دهه 80 تأثیرگذار نیست، اما بهتازگی بعد از سه سال سکوت ظاهرا برخی رادیکالها به تنظیمات قبلی بازگشتهاند و اصرار به صفکشی خیابانی دارند، زیرا دولت جدید همسو با منافع آنها نیست و همین یک دلیل برای هنجارشکنی و تجمعات اعتراضی آنها کافی است و بهانه هم هرچه باشد، بالاخره جور خواهد شد. البته همه حق دارند انتقاد خود را مطرح کنند اما این نکته نیز باید در نظر گرفته شود که برخی انتقادات و مطالبات به نفع کدام جریانهای اقتصادی و سیاسی تمام میشود؟ با دستیافتن به پاسخ واقعی این پرسش قطعا رادیکالها نیز میتوانند در مطالبات خود تجدیدنظر کنند.
ابزار فشار سیاسی
صفکشی خیابانی تندروها در اوایل دهه ۸۰ و در طول دهه ۹۰ بهعنوان ابزاری برای فشار بر دولتهای وقت و تغییر سیاستهای آنها استفاده میشد. برخی اصولگراها با برگزاری تجمعات خیابانی و اعتراضات، سعی در نشاندادن قدرت و نفوذ خود در جامعه داشتند. بخشی از جامعه هم هرچند اندک اما تحت تأثیر فضاسازیها، این تجمعات را همراهی میکردند. حال میخواست سفارتنوردی برای زمینگیرکردن دولت روحانی باشد یا هدف تخریب و تضعیف دولت اصلاحات برای نارسماندن اصلاحات مد نظر یا حتی مذاکرات هستهای، به هر حال در برابر هر تغییری، قد علم میکردند.
مخالفت با سیاستهای دولت
از همان دوران آغاز دولت اصلاحات، تأثیرگذاری بر افکار عمومی و جلب حمایت مردم، بهویژه بخش اصولگراهای سنتی اگرچه یک هدف برای بهتر دیدهشدن این قشر از اصولگرایان رادیکال بود، اما هدف غایی همیشه تغییر ریلگذاریها در مسیر اصلاح امور کشور بود، تا جایی که به سمت توقف و درجازدن و مانعتراشی در بهبود زندگی مردم عادی ختم میشد. با برگزاری تجمعات و اعتراضات، این گروه از اصولگراها سعی در جلب توجه رسانهها و مردم به مسائل مدنظر خود داشتند. این اعتراضات معمولا در مواقعی که دولتهای وقت سیاستهایی را اتخاذ میکردند که با نگاه آنها در تضاد بود، به وقوع میپیوست.
بهعنوان مثال اعتراضات به مذاکرات هستهای و توافق برجام، یکی از نمونههای بارز این نوع اعتراضات در دولت روحانی است یا در دولت اصلاحات تصویر کفنپوشهای معترض تمامی نداشت. اعتراضات به سیاستهای فرهنگی و اجتماعی دولت خاتمی همیشه رکن ثابت صفکشی خیابانی رادیکالها بود که این اعتراضات معمولا با شعارهای تند و حملات لفظی به مقامات دولتی همراه میشد. یا اعتراضات به آغاز مذاکرات هستهای که جالب است همچنان هم ادامهدار است؛ هرچند این روزها همه میدانند «کاسبان تحریم» مخالف مذاکرات هستهای و دور جدید مذاکرات رفع تحریمها هستند، تا جایی که حتی در دولت مورد حمایتشان یعنی «دولت سیزدهم» که تجمعی نداشتند؛ اما با نفوذشان توانستند مانع توافق نهایی شوند. در دوره دولت سیدمحمد خاتمی که مذاکرات هستهای با کشورهای غربی تازه آغاز شده بود، هم رادیکالها با این مذاکرات مخالف بودند. آنها با برگزاری تجمعات خیابانی و اعتراضات، مخالفت خود با این مذاکرات را بارها نشان دادند. البته اهم حملات رادیکالها به شعار اصلاحات سیاسی دولت خاتمی بود. اعتراضاتی که اصلاحات سیاسی را در ایران برای سالهای متمادی وارد جمود کرد و در نهایت هم با رویکارآمدن دولت محمود احمدینژاد و تبعات آن به هشت سال عجیب ختم شد.
جنس اعتراضات رادیکالها در دوره اصلاحات متنوع بود البته در دولت اول و دوم روحانی باز احساس تکلیف کردند؛ سفارتنوردی کردند و .... اما دقیقا باز با رویکارآمدن دولت اصولگرای سیزدهم به سایه رفتند. حال در دولت مسعود پزشکیان به دنبال احیای خود هستند.
آیا تندروها همچنان میتوانند تجمعات دهه 80 را تکرار کنند؟!
در شرایط کنونی، این گروه از اصولگراها دیگر نمیتوانند بهراحتی مانند دهه ۸۰ تجمعات خیابانی علیه دولت داشته باشند، نه بهایندلیل که فضا برایشان محدود باشد، شاید مهمترین دلیل محدودشدن خودشان است؛ زیرا جایگاهی در افکار عمومی ندارند.
با «تغییرات نسلی» و البته با توجه به انقلاب ارتباطات و حاکمشدن عصر شبکه اجتماعی باید گفت تغییرات «توفانی» نسلی. به عبارت دیگر، اگر تغییرات از نسل دهه ۴۰ به 50، و 50 به 60، با یک شیب ملایم و نسبتا قابل انتظار صورت گرفت، اما ناگهان از نیمه دوم دهه 70 که آغاز دوران «داتکام» (انقلاب فناوری اطلاعات) است، تغییرات شیبی بسیار تند و فزاینده یافته؛ به نحوی که تفاوت نسل دهه ۸۰ با نسل دهه ۷۰، حیرتآور است. اگر این قیاس را بین دهههشتادیها و نسل اول انقلاب صورت دهیم، به شکافی درهمانند در جهانبینی، طرز فکر، نحوه اندیشیدن، نحوه زیست و سلایق در حوزههای مختلف حیات اجتماعی میرسیم. بنابراین همانگونه که واکنش، اعتراض و تداوم حضور نسل جدید در اعتراضات 1۴۰۱ برای بسیاری از کنشگران سیاسی و اجتماعی غافلگیرکننده بود، همراهینکردن نسل سنتی با اصولگرایان نیز فقط یک چالش درونجناحی نیست؛ زیرا به عمق گسست اصولگراها بهخصوص شاخه تندروها با طرفداران همیشگی خود بازمیگردد.
در نتیجه اگرچه در 1403 همچنان فراخوان تجمع میدهند و با موتورسوارانی کمتر از تعداد انگشتان دست یا با جمعی کمتر از ۵۰ نفر تجمع و اعتراض خود را به لایحه حجاب، خودجوش، مردمی و مطالبه عمومی جلوه میدهند، اما در عمل پیروز نیستند.
تغییرات و ساختار قدرت
در این بین، در تحلیل ریزش پذیرش رادیکالها در بین طرفدارانشان نباید از نتیجه عملکرد دولتهای نهم و دهم که مورد حمایت تندروها بودند -که البته امروز هیچ جریانی از اصولگرایان آن دوران را گردن نمیگیرد- و با گذشت یک دهه، از رخدادهای آن روزها غافل شد. بهخصوص با روی کار آمدن اعتدالیون هم هرچند دولت روحانی کم از این رادیکالها زخم نخورد، اما ساختار قدرت در ایران تا حدودی پذیرای تغییرات بود و این گروه از اصولگراها دیگر همان نفوذ و قدرت گذشته را در افکار عمومی نداشتند. این تغییرات باعث شده است توانایی آنها برای برگزاری تجمعات خیابانی و اعتراضات کاهش یابد.
افزایش نظارت و کنترل
درست است که قانون اساسی آزادی تجمعات مسالمتآمیز و بدون حمل سلاح را به رسمیت شناخته، اما تا امروز فقط برای اصولگراها این اصل اجرائی شده است و مردم عادی، مثلا حامیان رفع فیلترینگ، مجوزی برای حضور در خیابان ندارند. بااینحال، در سالهای اخیر فضای سیاسی و امنیتی کشور تغییر کرده و تقویت «عقلانیت» سبب شده است نظارت و کنترل بر تجمعات خیابانی اصولگراها نیز افزایش یافته و باعث شود برگزاری تجمعات خیابانی برای اصولگراها دشوارتر شود و نتوانند بهراحتی به سبک دهه ۸۰ یا دهه ۹۰ تجمعات خود را برگزار کنند. البته مانع رسمی وجود ندارد، اما فضای امنیتی دیگر تسلیم تبعات تصمیمات این جماعت نیست که بخواهند سفارتنوردی کنند. بهخصوص که افکار عمومی نیز در سالهای اخیر تغییر کرده است و بسیاری از حامیان سنتی، دیگر از تجمعات خیابانی و اعتراضات حمایت نمیکنند. این تغییرات باعث شده است اصولگراها نتوانند بهراحتی مانند دهه ۸۰ حمایت مردمی را جلب کنند. هرچند عباس سلیمینمین،، معتقد به مجوزداربودن این تجمعات است و گفته: «در ارتباط با اینکه تظاهرات علیه مصوبات قانونی صورت بگیرد، بلااشکال است؛ منوط به اینکه مجرای قانونی را طی کرده باشد یا فرضا نیازی به مجوز وزارت کشور نداشته باشد. باید دید نظر وزارت کشور برای یک نمایش اعتراضی به صورت کارناوالی چیست؟ ما کارناوالهای متعددی داریم؛ چه کارناوالهایی که در مورد نامزدهای ریاستجمهوری در دوران انتخاباتی صورت میگیرد و چه کارناوالهایی که پس از پیروزی تیمهای ورزشی رخ میدهد. باید دید این کارناوالها مجوز میخواهد یا خیر؟». او گفته: «بهطور کلی عرض میکنم که ما مشکلی نباید داشته باشیم یا لااقل جریانات سیاسی آنقدر باید سیاست داشته باشند که رقیبهایشان بتوانند نظرات خود را بهگونهای ابزار کنند. در این خصوص خیلی این موضوع را از جانب رسانههای اصلاحطلب قابل اعتراض نمیبینم».
تغییر تاکتیکی در حمله به دولت
اما در رؤیای تکرار آن روزها و آن فشارهای سیاسی مداوم به دولت مستقر، تندروها این روزها تغییر تاکتیکی هم داشتهاند؛ مانند بازی رسانهای که برای استعفای مسعود پزشکیان به راه انداختند و توانستند بخش مهمی از جامعه را به این خبر جعلی آلوده کنند یا انواع ادعاهای دور از ذهن در نقد عملکرد دولت که در فضای مجازی پر شد، مثل گیرکردن تمامی اعضای تیم سایبری تندروها با اولین قطعی برق در آسانسور و دستگاه امآرآی و...؛ گویی در دولت سیزدهم ما بارها و بارها قطعی برق را تجربه نکرده بودیم و یکباره مسعود پزشکیان دکمه ناترازی انرژی را زده است.
رادیکالها که جز منافع گروه خود چیزی را نمیبینند، برای تضعیف دولت چهاردهم از ترفندها و برنامههای مختلفی بهره میگیرند و اگر در صفکشی خیابانی فعلا موفق نبودهاند، در لشکرکشیهای سایبریشان با شناخت خوبی که از فضای مجازی دارند، خوب عمل میکنند و همین غفلت از تحرکات این قشر که از هر خاکریزی که بتوانند پاستور را به توپ میبندد، نشاندهنده اهداف بلندمدت آنها بهخصوص رؤیای حذف رئیس دولت و تکیه نامزد مورد حمایتشان بر صندلی پاستور است.