سایههای سرد خیابانها
سالمندان بیخانمان در زمستان سرد
شبها طولانیتر شدهاند و سرمای دیماه هر گوشهای از شهر را تسخیر کرده است. خیابان ولیعصر در سکوتی سنگین فرورفته و تنها نور چراغهاست که تاریکی را شکسته است. روی نیمکتی چوبی در پارک ملت، مردی نشسته؛
مبینا زندیه-ستایش درگاهی ، مددکار اجتماعی: شبها طولانیتر شدهاند و سرمای دیماه هر گوشهای از شهر را تسخیر کرده است. خیابان ولیعصر در سکوتی سنگین فرورفته و تنها نور چراغهاست که تاریکی را شکسته است. روی نیمکتی چوبی در پارک ملت، مردی نشسته؛
شالی کهنه دور گردنش پیچیده و دستهای لرزانش را بیثمر به دهانش نزدیک میکند تا اندکی گرم شوند. در نگاهش چیزی جز خستگی و تنهایی نمیبینی. اینجا، در این هوای استخوانسوز، هیچکس نمیپرسد او کجای این شهر جای خواب دارد یا اصلا چرا به خیابان پناه آورده است. گرچه چنین صحنههایی هر روز مقابل چشمهای ما اتفاق میافتد، اما کمتر کسی میداند که بیخانمانی بهویژه برای سالمندان، چیزی فراتر از سرما و گرسنگی است. آماری دقیق از سالمندان بیخانمان در دسترس نیست. حتی در جهان هم به دلیل پیچیدگیهای تعریف و سختی شناسایی بیخانمانها، برآوردهای جامعی وجود ندارد. در ایران، مدیرعامل سازمان خدمات و مشارکتهای اجتماعی شهرداری تهران تخمین میزند که در پایتخت، حدود هزار تا هزارو 500 نفر بهعنوان بیخانمان شناخته میشوند.
اما این آمار نیز تفکیکی میان گروههای سنی یا دلایل بیخانمانی ندارد. تعداد سالمندان بیخانمان، اغلب در میان این اعداد گم میشوند. این آمار نامشخص و واقعیتهای پنهان پشت آن، ما را با سؤالاتی روبهرو میکند: آیا جامعهای که سالمندانش را به حال خود رها میکند، آماده پذیرش آیندهای با جمعیت زیاد سالمند است؟ سالمندی زمانی است که افراد پس از سالها تلاش، انتظار آرامش و حمایت دارند، اما در دنیای امروز، این دوره بیشازپیش با ناامنی و آسیبهای اجتماعی گره خورده است. در ایران، عوامل متعددی دست به دست هم دادهاند تا پدیده بیخانمانی سالمندان در حال افزایش باشد: 1- فشارهای اقتصادی و بحران معیشتی: تورم سرسامآور و کاهش قدرت خرید، افراد را در همه گروههای سنی تحت فشار قرار داده است.
اما سالمندان، به دلیل کاهش درآمد و وابستگی به مستمریهای ناکافی، در برابر این بحرانها آسیبپذیرتر هستند. بسیاری از سالمندان توانایی تأمین هزینههای سرپناه، خوراک و داروهای خود را ندارند و برخی از آنها، بهناچار خیابان را بهعنوان تنها گزینه باقیمانده انتخاب میکنند. 2- کاهش حمایتهای خانوادگی: در گذشته، خانواده بهعنوان یک نهاد حمایتی برای سالمندان عمل میکرد.
اما با تغییرات سبک زندگی، مهاجرت فرزندان به شهرهای دیگر، و گاه حتی قطع ارتباط با والدین، سالمندان بیشتری خود را بدون حمایت خانوادگی مییابند. در بسیاری از موارد، اختلافات خانوادگی یا مشکلات مالی، موجب میشود سالمندان از خانههای خود رانده شوند. 3- بیماریهای جسمی و مشکلات روانی شایع سالمندی: برخی سالمندان به دلیل ابتلا به بیماریهای مزمن جسمی یا اختلالات روانی-شناختی، توانایی مراقبت از خود را از دست میدهند. این شرایط، همراه با نبود حمایت خانوادگی و اجتماعی، خطر بیخانمانی را افزایش میدهد. 4- تغییرات فرهنگی و اجتماعی: رشد فردگرایی و کاهش اهمیت نقش سالمندان در جامعه، آنها را به حاشیه رانده است. در فرهنگهای سنتیتر، سالمندان بهعنوان منبع خرد و احترام شناخته میشدند، اما در جامعه مدرن، این نقش کمتر به چشم میآید و حمایت از آنها به چالشی جدی تبدیل شده است. 5- ضعف در زیرساختهای رفاهی و حمایتی: سالمندان در ایران از دسترسی محدود به خدمات رفاهی و حمایتی رنج میبرند.
پناهگاهها و مراکز خدماتی مخصوص سالمندان بسیار محدود هستند و برنامههای حمایتی برای سالمندان بیخانمان، اغلب در اولویت قرار نمیگیرند. این ضعف ساختاری، یکی از دلایل کلیدی است که سالمندان را بدون سرپناه رها میکند. شایان توجه است که درکنار پیگیری سیاستهای حامی افزایش جمعیت و فرزندآوری، لازم است به نیازهای این جمعیت نیز که فاقد شبکههای مالی و حمایتی کافی هستند، توجه بیشتری شود. هریک از این دلایل، زنگ هشداری برای جامعهای است که با روند رو به رشد سالمندی مواجه است. بیخانمانی سالمندان تنها یک معضل فردی نیست؛ بلکه نتیجه کمتوجهی به این مسئله تنها دامنگیر سالمندان امروز نخواهد بود؛ آسیبهای ناشی از آن، بنیانهای اجتماعی را تضعیف کرده و همه نسلها را تحت تأثیر قرار خواهد داد.
پیامدهای بیخانمانی سالمندان: از هیپوترمی تا بحرانهای اجتماعی
هیپوترمی و خطر مرگ: بدن سالمندان توانایی کمتری برای تنظیم دما دارد. زندگی در سرما میتواند بهسرعت آنها را دچار هیپوترمی و حتی مرگ کند. بیماریهای جسمی: خیاباننشینی، بیماریهای مزمن مانند دیابت و مشکلات تنفسی را تشدید و دسترسی محدود به خدمات درمانی، تغذیه مناسب و بهداشت کافی وضعیتشان را وخیمتر میکند. آسیب روانی: انزوا و احساس طردشدگی، افسردگی و اضطراب و احتمال خودکشی را در سالمندان بیخانمان افزایش میدهد. پیامدهای اخلاقی و اجتماعی: بیتوجهی به وضعیت سالمندان و بیخانمانی آنها، اعتماد و اخلاق اجتماعی را تضعیف میکند و چهرهای ناخوشایند از جامعه به نمایش میگذارد. این شرایط، سالمندان را به تکدیگری وادار میکند که خود نتیجه کمرنگشدن الگوهای خانوادهمحور است. در نهایت، چنین پیامدهایی همبستگی اجتماعی را خدشهدار کرده و فاصله عاطفی میان افراد جامعه را افزایش میدهد.
دلایل، مسئولیتها و راهکارها
1- نقش سیاستگذاریها در تشدید بحران: بیخانمانی سالمندان نتیجه سیاستهای اقتصادی ناکارآمد، تورم فزاینده و نبود نظارت بر بازار مسکن است که بسیاری از سالمندان را به زیر خط فقر کشانده است. غفلت از ایجاد زیرساختهای رفاهی، مانند پناهگاههای مناسب و خدمات درمانی، این قشر آسیبپذیر را بدون حمایت رها کرده است. همچنین نبود سیستم بیمهای جامع و کارآمد برای سالمندان که تأمینکننده هزینههای درمانی، مراقبتی و حتی مسکن آنها باشد، شرایط را بحرانیتر میکند. در غیاب برنامهریزی مؤثر برای سالمندی جمعیت، ایران بهزودی با موج گسترده سالمندان و پیامدهای وخیمتر این بحران مواجه خواهد شد. 2- نقش جامعه و سازمانها در کاهش این بحران: جامعه با تغییر سبک زندگی، رشد فردگرایی و تغییر ساختار خانواده نقش حمایتی خانوادهها بهویژه برای سالمندان را کاهش داده است. با این حال سازمانهای مردمنهاد میتوانند با ایجاد پناهگاههای موقت، تأمین وعدههای غذایی گرم و ارائه خدمات مددکاری اجتماعی اعم از ساماندهی سالمندان، ارجاع سالمندان بیخانمان به مراکز و پناهگاهها و حتی تلاش برای ارتباط مجدد با خانواده و بازتوانی سالمند و خانواده او، نقش مؤثری در کاهش آسیبها داشته باشند. یکی از سیاستهای موفق در کشور ژاپن که میتواند بهعنوان الگویی برای کشور ما در نظر گرفته شود، «سیستم مراقبت از سالمندان» است. در این برنامه، جوانان به طور داوطلبانه یا بهعنوان بخشی از وظایف اجتماعی خود در مراقبت از سالمندان مشارکت میکنند. این مشارکت نهتنها به کاهش بار مسئولیت مراقبت از سالمندان کمک میکند، بلکه جوانان در ازای این خدمات، با سرمایهگذاری در صندوقی برای دوران سالمندی خود، از مزایای آن در آینده بهرهمند خواهند شد. این طرح با ایجاد پیوند میان دو نسل، باعث تقویت فرهنگ احترام به بزرگترها و کاهش مشکلات اجتماعی ناشی از سالمندی میشود. بهویژه در ایران، با توجه به روند پیری جمعیت و افزایش نیاز به خدمات مراقبتی، چنین طرحهایی میتواند بهعنوان یک راهکار مؤثر در پیشگیری از بحران سالمندی و بیخانمانی سالمندان در آینده مورد توجه قرار گیرد. این برنامه نهتنها بار اقتصادی بر دوش دولت نمیگذارد، بلکه موجب تقویت روحیه همکاری میان نسلها و بهبود شرایط زندگی سالمندان میشود.
نتیجهگیری
بیخانمانی سالمندان تنها یک بحران فردی نیست؛ بلکه نشاندهنده شکافهای عمیق اقتصادی و اجتماعی است. رفع این مسئله، مستلزم همافزایی میان سیاستگذاران، جامعه و سازمانهای مردمنهاد است. اگر امروز اقدامی نکنیم، در آینده، سالمندی جمعیت بحرانهای بزرگتری را به دنبال خواهد داشت؛ چراکه با افزایش هرم سنی و پیری جمعیت، مسئله سالمندان از مسائل مهم روز به شمار میآید.