|

از ماجرای سوریه درس بگیریم

در خبرهای هفته گذشته بود که تلویزیون دولتی ترکیه، پس از رخدادهای سوریه، به‌سرعت تصمیم گرفته ‌ یک شبکه تلویزیونی فارسی‌زبان راه‌اندازی کند و چنان با سرعت این کار را انجام داده که باعث حیرت است و از اواخر هفته گذشته خبر رسید که این شبکه فارسی‌زبان، پخش آزمایشی خود را آغاز می‌کند و به‌زودی روی ماهواره در دسترس خواهد بود.

در خبرهای هفته گذشته بود که تلویزیون دولتی ترکیه، پس از رخدادهای سوریه، به‌سرعت تصمیم گرفته ‌ یک شبکه تلویزیونی فارسی‌زبان راه‌اندازی کند و چنان با سرعت این کار را انجام داده که باعث حیرت است و از اواخر هفته گذشته خبر رسید که این شبکه فارسی‌زبان، پخش آزمایشی خود را آغاز می‌کند و به‌زودی روی ماهواره در دسترس خواهد بود. پیش‌از‌این هم شبکه‌های مختلفی، چه خصوصی، چه دولتی یا چه آنها که با سرمایه پنهان و نامعلوم برای کشورمان برنامه تولید و پخش می‌کردند، از طریق گیرنده‌های ماهواره‌ای در دسترس بودند و اضافه‌شدن یک شبکه تلویزیونی جدید اتفاق تازه‌ای نیست، ولی شاید موضوع به همین سادگی‌ها هم نباشد.

چند سال پیش و گمان می‌کنم قبل از پاندمی کرونا بود که تلویزیون بی‌بی‌سی اعلام کرد پخش بعضی شبکه‌ها به چند زبان مختلف را به دلیل نداشتن مخاطب و همچنین ضرورت صرفه‌جویی، تعطیل می‌کند و این به‌ رغم آن بود که تلویزیون فارسی آن همچنان پخش می‌شود. به این اضافه کنیم که هر روز کانال‌های جدیدی در پخش برنامه‌های فارسی، چه تفریحی و تفننی و چه خبری و تحلیلی، به جمع شبکه‌های قبلی اضافه می‌شود و البته همه اینها هزینه مادی درخور‌توجهی به دنبال دارد و منطقا نباید که بی‌مخاطب باشند، والا مانند همان چند تلویزیون تعطیل‌شده بی‌بی‌سی به زبان‌های مختلف، این کانال‌های فارسی‌زبان هم، دیر یا زود باید تعطیل می‌شدند، ولی تعطیل نشدند که هیچ، هر روز هم دارند گسترش و تنوع بیشتری پیدا می‌کنند و آخرینش همین تلویزیون فارسی‌زبان دولتی ترکیه، اگر در همین یکی، دو‌ روزه، تلویزیون فارسی‌زبان جدیدی بعد از آن راه نیفتاده باشد که احتمالا به راه افتاده. اما چرا این‌همه تلویزیون فارسی‌زبان در جهان وجود دارد که اگر یک جست‌وجوی ساده هم انجام دهیم، برای هیچ کشور دیگری شاهد آن نخواهیم بود.

پیدا‌کردن دلیلش چندان مشکل نیست؛ مخاطب. این شبکه‌ها از هر نوعی که باشند، مخاطبانی در درون کشورمان دارند و به نظر می‌رسد که این تعداد، کم هم نباشند و شاهدش همین که یکی، دو سالی است که پخش تبلیغ کالاهای داخلی را در برخی از این کانال‌ها می‌بینیم و این یعنی برای تولیدکننده داخلی، می‌صرفد که به این شبکه‌ها بابت تبلیغ پول بدهد؛ از سس گوجه فرنگی بگیر تا فیلم‌های در حال اکران روی پرده. و توجه داشته باشیم که تا همین چند سال پیش گفته می‌شد هر تولید‌کننده داخلی که به این شبکه‌ها تبلیغ بدهد، به‌شدت مجازات خواهد شد. ولی حقیقت این است که تولیدکننده برای فروش کالای خود، مجبور به تبلیغ است، و الا ورشکست می‌شود، بنابراین از همان دولت سیزدهم بود که دیگر راه تبلیغ‌دادن به این شبکه‌ها باز و بی‌مجازات شد. اما برگردیم به همان ماجرای کانال فارسی‌زبان تلویزیون ترکیه. 

راه‌اندازی این کانال بعد از ماجراهای سوریه و خروج نیروهای ایرانی از آن کشور که حرف و حدیث‌هایی به همراه داشت و همین دیروز دو نفر از فرماندهان نظامی لازم دیدند که درباره ادعای روسیه برای خروج ایرانیان از ترکیه توضیح دهند، کاملا نشان می‌دهد که موضوع چقدر پیچیده و گنگ است. داستان سوریه که امروز گفته می‌شود از مدت‌ها قبل از آن باخبر بودیم، ولی برخی از رخدادها، ازجمله همین خروج ایرانیان که بعضی می‌گویند ایرانی نبودند، بعد از سقوط این کشور، سؤال‌برانگیز می‌شود که اگر مطلع بودیم، پس این تعداد زیاد که گفته می‌شود بالغ بر چهار هزار نفر بوده، تا آن زمان آنجا چه می‌کردند و چرا آنگونه و از طریق کشوری دیگر از سوریه خارج می‌شوند؟ موضوع هرچه هست، ابهام‌هایی در خود دارد که قصد این یادداشت روشن‌کردن آنها نیست.

قصد این یادداشت فقط یک هشدار است؛ هشداری که راقم این سطور در بعضی موارد و البته بسیار کمتر از دیگران و شاید کمتر مؤثر، در موضوعات دیگر هم داده، ولی مانند هشدارهای دیگر دلسوزان به وقت خودش شنیده نشده؛ حالا هم ماجرای شبکه‌های تلویزیونی ماهواره‌ای که سال‌هاست بسیاری و ازجمله نویسنده این یادداشت، بسیار درباره آن نوشته ولی بی‌ثمر بوده. البته می‌توان باز هم به این هشدارها، مانند بسیاری هشدارهای قبلی در موضوعات دیگر، گوش نداد ولی این‌بار دیگر گوش‌ندادن، فقط داستان هزینه‌های ازدست‌رفته نیست. می‌توان باز هم گوش‌ها و چشم‌ها را بست و به رسانه ملی دلخوش بود، ولی واقعیت مانند همان رخدادهای دو سال پیش و مانند همین داستان سوریه است. اگر همچنان بخواهیم چشم بر واقعیت ببندیم، چیزی برای‌مان باقی نمی‌ماند. اگر قرار است به هر دلیلی رسانه ملی همین باشد که هست، بسیار خوب همین باشد، ولی دست‌کم اجازه بدهید رسانه‌هایی هم وجود داشته باشند که کار رسانه‌ای مفید به حال کشور بکنند. گمانم بر آن است که اگر همان‌طور که رئیس‌جمهور در داستان حجاب توانست از طریق پیشبرد ایده وفاق، گامی مثبت بردارد، ضروری است که موضوع رسانه را هم به همین طریق حل کند.