پازل سرخ در حزب توده
از جاسوسی تا نفوذ

امیرحسین جعفری: شبحی، حزب توده را گشت میزند، شبح جاسوسی! تاریخ هیچ حزبی در ایران به اندازه حزب توده متهم به ماجراهای جاسوسی نبوده یا اگر هم بوده به اندازه حزب توده روایتهای آن منتشر و مشهور نشده است. هرچند تاریخ فعالیت علنی این حزب چندان زیاد نیست. از سال20 تا 27 و در بازه زمانی 57 تا 61 دورههایی بوده که حزب توده فعالیت علنی داشته اما ماجرای جاسوسی برای این حزب یا در آن، صرفا محدود به این دورهها نبوده است. اگرچه نمیتوان ادعا كرد كه تمامی حزب و نیروهای آن برای جاسوسی به كار گرفته شدند یا حداقل از آن اطلاع داشتند اما تعدادی از نیروهای آن با توجیه ارتباطات انترناسیونالیستی با سازمانهای امنیتی بلوك شرق یا نهادهای امنیتی داخل مانند ساواک و حتی اطلاعات نخستوزیری بعد از انقلاب در ارتباط بودهاند.
برادران یزدی
خانوادهای كه نامشان با حزب توده ایران گره خورده است. مرتضی یزدی در سالهای دهه 20 یكی از عناصر اصلی حزب بود كه حتی به دولت قوام نیز وارد شد. پس از وقایع سال 27 و 32 كه حزب توده در شرایط سختی قرار گرفت و خانواده یزدی نیز به همین واسطه دچار مشكلاتی از زندان و شكنجه و فرار شد، فرزندان یزدی كه چندان مانند پدر علاقهای به حزب نداشتند در باورهای خود دچار تنش شدند و به حزب پدر خیانت کردند و در آلمان شرقی همكار ساواک شدند. خیانت برادران یزدی در خارج از كشور و با همراهی غیرآگاهانه رادمنش، دبیرکل وقت حزب با توجه به اعتمادی كه به برادران یزدی داشت، صورت گرفت که درنهایت منجر به دستگیری تعدادی از نیروهای حزب شد. كتاب جاسوسی در حزب نوشته قاسم نورمحمدبخشی از روایت این خیانت است. حسین یزدی درپی طرح ـ دستبرد به گاوصندوق رادمنش ـ هویتش لو میرود. در بازگشت از خانه اثراتی از خود برجای میگذارد که به پلیس آلمان غربی سرنخی برای بازداشت او میدهد. حسین و کمی بعد فریدون یزدی بازداشت میشوند و بعد از بازجویی و محاکمه یکساله با محکومیتهای ۱۶ سال (حسین یزدی) و هشت سال (فریدون یزدی) مواجه شده و در زندان باوتسن بازداشت میشوند.
جز سرنخهایی که حسین از روابط درون سازمانی حزب در اصفهان و تبریز میدهد، منجر به بازداشت دیگر اعضای حزب نیز میشود؛ مهین رادمنش، همسر دبیر اول حزب (یک هفته بازجویی و بازداشت)، حسین خیرخواه، از اعضای مؤسس حزب توده و از هنرمندان سرشناس تئاتر کشور (چهارماه و نیم)، رالف کورگیز چچکلو از اعضا و پیک حزب توده در جریان ۲۸ مرداد (دو سال)، حمید زاهدی، ویلونیست و سمپات حزب (چهار سال) برادران یزدی پس از افشا خیانتشان به حزب توده در آلمان شرقی دستگیر و چندین سال را زندانهای این كشور زندانی بود هرچند گفته میشود شاه برای آزادی او با كشور فوق گفتوگوهایی داشته است. یزدی درباره دستگیری خود میگوید: «من برای سازمان امنیت کشورم زندانی شده بودم. در کنار عکس اعلیحضرت و عکس شهبانو، عکس پدرم را هم داشتم و مطمئن باشید که اگر میدانستم پدرم هنوز، ببخشید.... باقی مانده است عکسش را پاره میکردم!». یزدی همواره عملكرد خود در راستای جاسوسی برای ساواك را تأیید كرده و هیچگاه ابراز پشیمانی نسبت به این موضوع نداشته است.
عباسعلی شهریارینژاد
عباسعلی شهریارینژاد یكی از معروفترین جاسوسها در بدنه حزب توده است كه پایان عمر او نیز به همین علت اما نه توسط حزب توده بلكه ازسوی تشكیلات نوپا و بعضا مخالف حزب به نام سازمان چریكهای فدایی خلق ایران رقم خورد. عباس شهریاری در آغاز یك تودهای معتقد بود كه تلاشهای قابلتوجهی برای اهداف این حزب انجام داد، اعتصاب كارگران در سال25، اعتصاب پالایشگاه آبادان در سال30، شبكه حزبی در كویت و دیگر اقداماتی كه مانند دیگر تودهایها در آن زمان مرسوم بود. اما در سال 42 به خدمت ساواك درآمد و منجر به دستگیری پرویز حکمتجو، علی خاوری، عباس شهریاری و علی حکیمی شد. هرچند گفته میشود وی در سال 42 به عضویت ساواك در آمد اما رد او در كشف شبكه اصفهان حزب توده در سال 37 نیز دیده میشود. عباس شهریاری خیلیها را در تیررس ساواک قرار داد. طعمه بعدی گروه رفیق جانباخته بیژن جزنی بود. گروه بیژن جزنی به خاطر نفوذ ناصر آقایان که در خدمت ساواک بود، شناسایی شد. بیژن جزنی، حسن ضیاءظریفی، مشعوف (سعید) کلانتری، زرار زاهدیان، عزیز سرمدی، عباس سورکی، احمد جلیلافشار، محمد چوپانزاده، قاسم رشیدی، سیروس شهرزاد، محمد کیانزاد، مجید احسن، کوروش و
کیومرث ایزدی و... همه به تور ساواک افتادند. دام ساواک و شهریاری، دامن گروه بیژن جزنی را رها نکرد و چاپخانه این گروه مورد شناسایی قرار گرفت. رفتارهای شهریاری بههرصورت توسط فعالان سیاسی كشف شد و سازمان چریكهای فدایی خلق در تاریخ 14اسفند 53 اقدام به ترور شهریاری كرد. سیامک اسدیان شخصا در عملیات حضور داشت، در بهمن 1357 در خرمآباد با اشاره به روز مجازات شهریاری گفت: او حسابی ترسیده بود، حمید اشرف عصای شهریاری را که کلی افسانه درباره آن ساخته شده بود که مسلسل است و غیره برداشت... در اصل هم عملیات را با این حساب که عصای او اسلحه خاصی است طرحریزی کرده بودند... اما آن فقط یک عصای عادی بود.
هوشنگ اسدی
سابقه هوشنگ اسدی نیز متناقض است. پس از انقلاب خبری مبنیبر عضویت او در ساواك منتشر شد؛ اما حزب توده این اقدام را با آگاهی خود رد كرد و گفته شد اسدی با اطلاع حزب برخی از این اقدامات را انجام داده است. اسدی پیش از انقلاب در روزنامه كیهان با رحمان هاتفی و حلقه مربوط به حزب توده و سازمان نوید همكاری داشت. او پس از انقلاب به روزنامه مردم رفت و در سال 61 نیز به دلیل همكاری با حزب توده دستگیر شد و به گفته خودش یكی از اتهاماتی كه به او نسبت میدادند، جاسوسی از نهاد ریاستجمهوری بوده است. او پس از آزادی سردبیر مجله گزارش فیلم بود و در آغاز دهه هشتاد همراه همسرش نوشابه امیری از ایران خارج شد.
مهدی پرتوی
پس از انقلاب نیز روند جاسوسی حزب و جاسوسی از حزب ادامه داشت.
پرتوی یكی از شناختهشدهترین این چهرهها است. مهدی پرتوی كه پیش از انقلاب در همكاری با حلقه رحمان هاتفی و علی خدایی در انتشار نشریه نوید فعالیت میكرد، پس از انقلاب بهعنوان كادر مخفی حزب در سازمان نوید و عضو علنی حزب در عضو مشاور كمیته مركزی فعالیت داشت. پرتوی پس از انقلاب در دو مورد با اطلاع حزب در همكاری با دادستانی انقلاب قرار گرفت كه برخی معتقدند از همان جا شروع به نفوذ در حزب توده كرد. پس از آن از اردیبهشت 62 پرتوی پای ثابت اعترافات درباره فعالیتهای مخفی حزب توده و جاسوسی این حزب در ارتش برای شوروی شد. او از خطر اعدام نجات یافت و پس از آزادی به ترجمه پرداخت. او سال 98 در سكوت خبری در شهر تهران درگذشت. او به یهودای حزب توده معروف بود.
اسناد سخن میگویند
آلمان فدرال در پایان سال ۱۹۹۱ «قانون اسناد اشتازی» را از تصویب گذراند. براساس این قانون هرکس حق بازبینی از پروندههای سازمان امنیت آلمان شرقی را دارد. تا امروز دومیلیونو ۱٧۰ هزار شهروند پروندههای این آرشیو را مورد بازبینی قرار دادهاند. اندیشکده وودرو ویلسون هم ۳۱ سند اشتازی را درمورد فعالیتهای نیروهای چپ و ضدچپ در ایران در دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ منتشر کرده که عمدتا متمرکز بر حزب توده است و سایت انتخاب آنها را ترجمه و منتشر كرده است. كتاب «سالهای مهاجرت-حزب توده ایران در آلمان شرقی» یكی از پژوهشهای ساختارمند درباره این اسناد است. نكته دیگر درباره این اسناد تفاوتهای ارتباط شوروی و آلمان شرقی با حزب توده است؛ همواره در بحثهای تاریخی این حزب به اتحاد شوروی مرتبط میشود؛ اما این بار آلمان شرقی نیز نقش مهمی در ارتباط با این حزب بازی كرده است. قطبزاده به ارتش نیز نیمنگاهی داشت و در ارتباط با شخصی قرار گرفت که نمیدانست او و دوستانش در ارتباط با حزب توده هستند و طبق گفته مهدی پرتوی اطلاعات خود را در اختیار دادستانی ارتش قرار میدهند؛ هرچند برخی از تاریخنگاران معتقدند سرهنگ کبیری و عطاریان که از سوی حزب
توده مأمور این کار شده بودند، قطبزاده را بیشتر به سوی کودتا تحریک کردند؛ زیرا کبیری به قطبزاده گفته بود ما سازمان گستردهای در ارتش داریم که میتوانیم با کمک شما کودتا کنیم که در شرح کودتا با قطبزاده به تفاهم میرسند که بیت امام را با خمپاره مورد حمله قرار دهند و قطبزاده شرح تمام نظرات و برنامه خود برای کودتا را برای افسران حزب توده تعریف میکند که صدای او ضبط و به دادستانی ارسال میشود.یكی از جالبترین این اسناد، سند شماره 41 به تاریخ 5 تیر 1359 در برلن است كه شرح گفتوگوی میان هرمن اكسن دبیر كمیته مركزی حزب سوسیالیست متحد آلمان با نورالدین كیانوری است. كیانوری در این گفتوگو بازرگان و بنیصدر را ضد شوروی و طرفدار لیبرالیسم معرفی میكند و درباره قطبزاده میگوید: تكرو، شارلاتان، ضد شوروی و طرفدار آمریكاست. یك سال بعد شاهد اقدامات حزب توده در راستای كشف كودتاي قطبزاده و همكاری مستقیم برخی اعضای نظامی این حزب با دادستانی انقلاب در این جهت هستیم. کوزیچکین در کتاب خاطراتش گاه به تفصیل از برنامهها و عملیات شوروی در ایران صحبت کرده و بارها از صادق قطبزاده نام میبرد و در معرفی قطبزاده مینویسد دنیا
او را بهعنوان یکی از نزدیکان امام در پاریس شناخت؛ اما سازمان اطلاعات نظامی شوروی (جیآریو) او را از زمان دانشجویی در آمریکا میشناخت. کوزیچکین میگوید قطبزاده هم مثل بسیاری از دانشجویان ایرانی خارج از کشور «جذب اندیشههای چپگرایانه شده بود و طعمه خوبی برای دستگاه اطلاعاتی شوروی بود». کوزیچکین مینویسد: جذب قطبزاده کار آسانی بود. او حاضر بود به اتحاد جماهیر شوروی، پایگاه کمونیسم جهانی، کمک کند. هرچند برخی معتقدند گزارشهای ساواک مبنی بر کمونیستبودن قطبزاده، سندسازی علیه او برای قانعکردن آمریکاییها به اخراج او از آمریکا بود. در ادامه این سند، كیانوری از حسن حبیبی بهعنوان نخستوزیر احتمالی آینده نام میبرد و ادعایی را مطرح میكند كه در سند دیگری اثری از آن نیست. كیانوری میگوید: «حبیبی نظرات ضدكمونیستی متعصبانه ندارد و حزب توده با او در ارتباط است و برای مثال در تهیه برنامه انتخاباتیاش برای ریاستجمهوری سهیم بوده است. همچنین احتمال میرود كه یكی از اعضای مخفی حزب توده در دولت آینده وزیر شود!». در اینجا چهار احتمال وجود دارد؛ یا كیانوری درباره وزیر نفوذی دروغ میگوید، یا در ترجمه اشتباهی وجود دارد،
یا منظور كیانوری انتخاب وزرایی است كه نظرات نزدیكتری به حزب توده دارند (ابوالقاسم سرحدیزاده، طیف چپ حاكمیت)، یا به احتمال كمتر از یك درصد چنین چیزی واقعا وجود داشته است. پس از پایان این فصل از اسناد، سند دیگر مربوط به مكالمات علی خاوری در 22 بهمن 61 با آلمانیهاست؛ یعنی زمانی كه كیانوری دستگیر شده و حزب در وضعیت نابسامانی به سر میبرد و جالب اینجاست كه تحلیلهای خاوری تماما اشتباه از آب درمیآید. او در ترسیم شرایط آینده ایران میگوید بازسازی نفوذ امپریالیسم، جنگ داخلی و بهقدرترسیدن دوباره بورژوازی لیبرال (بازرگان) سه تحلیل خاوری است كه با نیروهایی كه او تصور میكرد، اتفاق نیفتاد. هرچند رگههای بورژوازی لیبرال پس از فوت امام دیده میشود، اما این ایده را نه بازرگان بلكه هاشمیرفسنجانی اجرائی كرد؛ درحالیكه خاوری در همین سند اشاره میكند كه رفسنجانی ضد توده نیست.
در ادامه این سند آمده است: خبرگزاری رویترز به نقل از ایرنا اعلام كرد: اعضای حزب توده كه بهتازگی دستگیر شدهاند، به جاسوسی برای شوروی اعتراف كردهاند. ایرنا در تاریخ 11 فوریه 1983 از قول موسویتبریزی، دادستان انقلاب اعلام كرد: دادگاه كیانوری و دیگر اعضای كمیته مركزی پس از بازجوییهای لازم شروع خواهد شد. حزب توده كه از سیاستهای آیتالله خمینی پشتیبانی كرد، غیرقانونی اعلام نمیشود.
در میان اسناد اندیشکده وودرو ویلسون نیز مطالب شایان توجهی بهخصوص پس از برخورد با حزب توده ایران وجود دارد كه گویای این مسئله است كه شوروی برای اعمال جاسوسی و تبلیغاتی خود به حزب توده بسنده نكرده بود و قطعا در نقاط دیگر كسانی برای سفارت شوروی تحلیلهایی از شرایط روز مینوشتند. در متن سندهای 18، 19 و 28 بهخوبی مشخص است كه فرد نویسنده از مسائل داخل زندانها نیز آگاه است.سند 18: بر اساس گزارشها، در زمان اقدام علیه رهبری حزب، 300 عضو دستگیر شده بودند. اقدامات علیه حزب که اخیر حدود هزار نفر از اعضا و هواداران را هم تحت تأثیر قرار داده، هنوز تمام نشده است. در طی درگیریها، گزارشها از کشتهشدن برخی رفقا حکایت دارد. رفسنجانی و موسوی در برابر فشار نیروهای راستگرا کوتاه میآیند. ملاحظات تاکتیکی آنها در ارتباط با فعالیتهای ضدکمونیستی-شوروی احتمالا به شدت بیشتری کاهش پیدا میکند و اقدامات علیه حزب توده نشان میدهد که نزدیکی با حلقههای راستگرا در حال رخدادن است.
با این وجود هنوز اسناد بسیاری، بهخصوص در آرشیوهای روسیه و انگلستان، درباره این موضوع وجود دارد كه انتشار آنها به تكمیل این پازل تاریخی كمك میكند. یكی دیگر از نكات جالب در بررسی اسناد، تلاش و امید آلمان شرقی برای فعالیت مخفیانه حزب توده ایران پس از سال 62 است؛ اما جالب است شوروی هیچ تلاشی برای ادامه حیات این حزب در ایران نمیكند و صرفا چون از نظر دیپلماتیك مورد سوءظن قرار گرفته و ارتباطات تیرهای با دستگاه سیاست خارجی ایران پیدا كرده است، تعدادی از كارمندان خود را از ایران خارج میكند. هرچند بعد از كیانوری دیگر حزب توده روش قبل را پیش نگرفت و در موضع براندازی قرار گرفت و كیانوری و طبری را خائن به حزب اعلام كرد كه موجب اختلافهای جدی در این حزب شد و پس از این دیگر حزب توده بروز و ظهور چندانی نداشت كه در قالب اسناد به آن اشاره شود. از سویی این اسناد دچار یك كیفیت نسبت به اسناد تاریخی داخلی هستند و آن كتمانناپذیری محتوای آنهاست كه ارتباط مستقیم شخص كیانوری با چهرههای امنیتی خارجی را نشان میدهد و جالب است كه بدنه جوان این حزب و عمده اعضای رهبری حزب طبق گفتههایشان از چنین ارتباطی مطلع نبودند و كیانوری
با روحیه تكروی كه داشت، چنین ارتباطاتی را به دلایل مختلف شخصی و گروهی شكل داده بود و باید توجه كرد كه روحیه تكروی كیانوری و برخی ارتباطات مشكوك او كلیت فعالیت حزب توده در ایران را تحت تأثیر قرار داد. هرچند احزاب كمونیستی در جهان این ارتباطات را با منطق پیروی از انترناسیونالیسم توجیه میکنند، اما ارتباط شخص كیانوری با دستگاههای خارجی چندان در این قالب تفسیر نمیشود.
امیرحسین جعفری: شبحی، حزب توده را گشت میزند، شبح جاسوسی! تاریخ هیچ حزبی در ایران به اندازه حزب توده متهم به ماجراهای جاسوسی نبوده یا اگر هم بوده به اندازه حزب توده روایتهای آن منتشر و مشهور نشده است. هرچند تاریخ فعالیت علنی این حزب چندان زیاد نیست. از سال20 تا 27 و در بازه زمانی 57 تا 61 دورههایی بوده که حزب توده فعالیت علنی داشته اما ماجرای جاسوسی برای این حزب یا در آن، صرفا محدود به این دورهها نبوده است. اگرچه نمیتوان ادعا كرد كه تمامی حزب و نیروهای آن برای جاسوسی به كار گرفته شدند یا حداقل از آن اطلاع داشتند اما تعدادی از نیروهای آن با توجیه ارتباطات انترناسیونالیستی با سازمانهای امنیتی بلوك شرق یا نهادهای امنیتی داخل مانند ساواک و حتی اطلاعات نخستوزیری بعد از انقلاب در ارتباط بودهاند.
برادران یزدی
خانوادهای كه نامشان با حزب توده ایران گره خورده است. مرتضی یزدی در سالهای دهه 20 یكی از عناصر اصلی حزب بود كه حتی به دولت قوام نیز وارد شد. پس از وقایع سال 27 و 32 كه حزب توده در شرایط سختی قرار گرفت و خانواده یزدی نیز به همین واسطه دچار مشكلاتی از زندان و شكنجه و فرار شد، فرزندان یزدی كه چندان مانند پدر علاقهای به حزب نداشتند در باورهای خود دچار تنش شدند و به حزب پدر خیانت کردند و در آلمان شرقی همكار ساواک شدند. خیانت برادران یزدی در خارج از كشور و با همراهی غیرآگاهانه رادمنش، دبیرکل وقت حزب با توجه به اعتمادی كه به برادران یزدی داشت، صورت گرفت که درنهایت منجر به دستگیری تعدادی از نیروهای حزب شد. كتاب جاسوسی در حزب نوشته قاسم نورمحمدبخشی از روایت این خیانت است. حسین یزدی درپی طرح ـ دستبرد به گاوصندوق رادمنش ـ هویتش لو میرود. در بازگشت از خانه اثراتی از خود برجای میگذارد که به پلیس آلمان غربی سرنخی برای بازداشت او میدهد. حسین و کمی بعد فریدون یزدی بازداشت میشوند و بعد از بازجویی و محاکمه یکساله با محکومیتهای ۱۶ سال (حسین یزدی) و هشت سال (فریدون یزدی) مواجه شده و در زندان باوتسن بازداشت میشوند.
جز سرنخهایی که حسین از روابط درون سازمانی حزب در اصفهان و تبریز میدهد، منجر به بازداشت دیگر اعضای حزب نیز میشود؛ مهین رادمنش، همسر دبیر اول حزب (یک هفته بازجویی و بازداشت)، حسین خیرخواه، از اعضای مؤسس حزب توده و از هنرمندان سرشناس تئاتر کشور (چهارماه و نیم)، رالف کورگیز چچکلو از اعضا و پیک حزب توده در جریان ۲۸ مرداد (دو سال)، حمید زاهدی، ویلونیست و سمپات حزب (چهار سال) برادران یزدی پس از افشا خیانتشان به حزب توده در آلمان شرقی دستگیر و چندین سال را زندانهای این كشور زندانی بود هرچند گفته میشود شاه برای آزادی او با كشور فوق گفتوگوهایی داشته است. یزدی درباره دستگیری خود میگوید: «من برای سازمان امنیت کشورم زندانی شده بودم. در کنار عکس اعلیحضرت و عکس شهبانو، عکس پدرم را هم داشتم و مطمئن باشید که اگر میدانستم پدرم هنوز، ببخشید.... باقی مانده است عکسش را پاره میکردم!». یزدی همواره عملكرد خود در راستای جاسوسی برای ساواك را تأیید كرده و هیچگاه ابراز پشیمانی نسبت به این موضوع نداشته است.
عباسعلی شهریارینژاد
عباسعلی شهریارینژاد یكی از معروفترین جاسوسها در بدنه حزب توده است كه پایان عمر او نیز به همین علت اما نه توسط حزب توده بلكه ازسوی تشكیلات نوپا و بعضا مخالف حزب به نام سازمان چریكهای فدایی خلق ایران رقم خورد. عباس شهریاری در آغاز یك تودهای معتقد بود كه تلاشهای قابلتوجهی برای اهداف این حزب انجام داد، اعتصاب كارگران در سال25، اعتصاب پالایشگاه آبادان در سال30، شبكه حزبی در كویت و دیگر اقداماتی كه مانند دیگر تودهایها در آن زمان مرسوم بود. اما در سال 42 به خدمت ساواك درآمد و منجر به دستگیری پرویز حکمتجو، علی خاوری، عباس شهریاری و علی حکیمی شد. هرچند گفته میشود وی در سال 42 به عضویت ساواك در آمد اما رد او در كشف شبكه اصفهان حزب توده در سال 37 نیز دیده میشود. عباس شهریاری خیلیها را در تیررس ساواک قرار داد. طعمه بعدی گروه رفیق جانباخته بیژن جزنی بود. گروه بیژن جزنی به خاطر نفوذ ناصر آقایان که در خدمت ساواک بود، شناسایی شد. بیژن جزنی، حسن ضیاءظریفی، مشعوف (سعید) کلانتری، زرار زاهدیان، عزیز سرمدی، عباس سورکی، احمد جلیلافشار، محمد چوپانزاده، قاسم رشیدی، سیروس شهرزاد، محمد کیانزاد، مجید احسن، کوروش و
کیومرث ایزدی و... همه به تور ساواک افتادند. دام ساواک و شهریاری، دامن گروه بیژن جزنی را رها نکرد و چاپخانه این گروه مورد شناسایی قرار گرفت. رفتارهای شهریاری بههرصورت توسط فعالان سیاسی كشف شد و سازمان چریكهای فدایی خلق در تاریخ 14اسفند 53 اقدام به ترور شهریاری كرد. سیامک اسدیان شخصا در عملیات حضور داشت، در بهمن 1357 در خرمآباد با اشاره به روز مجازات شهریاری گفت: او حسابی ترسیده بود، حمید اشرف عصای شهریاری را که کلی افسانه درباره آن ساخته شده بود که مسلسل است و غیره برداشت... در اصل هم عملیات را با این حساب که عصای او اسلحه خاصی است طرحریزی کرده بودند... اما آن فقط یک عصای عادی بود.
هوشنگ اسدی
سابقه هوشنگ اسدی نیز متناقض است. پس از انقلاب خبری مبنیبر عضویت او در ساواك منتشر شد؛ اما حزب توده این اقدام را با آگاهی خود رد كرد و گفته شد اسدی با اطلاع حزب برخی از این اقدامات را انجام داده است. اسدی پیش از انقلاب در روزنامه كیهان با رحمان هاتفی و حلقه مربوط به حزب توده و سازمان نوید همكاری داشت. او پس از انقلاب به روزنامه مردم رفت و در سال 61 نیز به دلیل همكاری با حزب توده دستگیر شد و به گفته خودش یكی از اتهاماتی كه به او نسبت میدادند، جاسوسی از نهاد ریاستجمهوری بوده است. او پس از آزادی سردبیر مجله گزارش فیلم بود و در آغاز دهه هشتاد همراه همسرش نوشابه امیری از ایران خارج شد.
مهدی پرتوی
پس از انقلاب نیز روند جاسوسی حزب و جاسوسی از حزب ادامه داشت.
پرتوی یكی از شناختهشدهترین این چهرهها است. مهدی پرتوی كه پیش از انقلاب در همكاری با حلقه رحمان هاتفی و علی خدایی در انتشار نشریه نوید فعالیت میكرد، پس از انقلاب بهعنوان كادر مخفی حزب در سازمان نوید و عضو علنی حزب در عضو مشاور كمیته مركزی فعالیت داشت. پرتوی پس از انقلاب در دو مورد با اطلاع حزب در همكاری با دادستانی انقلاب قرار گرفت كه برخی معتقدند از همان جا شروع به نفوذ در حزب توده كرد. پس از آن از اردیبهشت 62 پرتوی پای ثابت اعترافات درباره فعالیتهای مخفی حزب توده و جاسوسی این حزب در ارتش برای شوروی شد. او از خطر اعدام نجات یافت و پس از آزادی به ترجمه پرداخت. او سال 98 در سكوت خبری در شهر تهران درگذشت. او به یهودای حزب توده معروف بود.
اسناد سخن میگویند
آلمان فدرال در پایان سال ۱۹۹۱ «قانون اسناد اشتازی» را از تصویب گذراند. براساس این قانون هرکس حق بازبینی از پروندههای سازمان امنیت آلمان شرقی را دارد. تا امروز دومیلیونو ۱٧۰ هزار شهروند پروندههای این آرشیو را مورد بازبینی قرار دادهاند. اندیشکده وودرو ویلسون هم ۳۱ سند اشتازی را درمورد فعالیتهای نیروهای چپ و ضدچپ در ایران در دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ منتشر کرده که عمدتا متمرکز بر حزب توده است و سایت انتخاب آنها را ترجمه و منتشر كرده است. كتاب «سالهای مهاجرت-حزب توده ایران در آلمان شرقی» یكی از پژوهشهای ساختارمند درباره این اسناد است. نكته دیگر درباره این اسناد تفاوتهای ارتباط شوروی و آلمان شرقی با حزب توده است؛ همواره در بحثهای تاریخی این حزب به اتحاد شوروی مرتبط میشود؛ اما این بار آلمان شرقی نیز نقش مهمی در ارتباط با این حزب بازی كرده است. قطبزاده به ارتش نیز نیمنگاهی داشت و در ارتباط با شخصی قرار گرفت که نمیدانست او و دوستانش در ارتباط با حزب توده هستند و طبق گفته مهدی پرتوی اطلاعات خود را در اختیار دادستانی ارتش قرار میدهند؛ هرچند برخی از تاریخنگاران معتقدند سرهنگ کبیری و عطاریان که از سوی حزب
توده مأمور این کار شده بودند، قطبزاده را بیشتر به سوی کودتا تحریک کردند؛ زیرا کبیری به قطبزاده گفته بود ما سازمان گستردهای در ارتش داریم که میتوانیم با کمک شما کودتا کنیم که در شرح کودتا با قطبزاده به تفاهم میرسند که بیت امام را با خمپاره مورد حمله قرار دهند و قطبزاده شرح تمام نظرات و برنامه خود برای کودتا را برای افسران حزب توده تعریف میکند که صدای او ضبط و به دادستانی ارسال میشود.یكی از جالبترین این اسناد، سند شماره 41 به تاریخ 5 تیر 1359 در برلن است كه شرح گفتوگوی میان هرمن اكسن دبیر كمیته مركزی حزب سوسیالیست متحد آلمان با نورالدین كیانوری است. كیانوری در این گفتوگو بازرگان و بنیصدر را ضد شوروی و طرفدار لیبرالیسم معرفی میكند و درباره قطبزاده میگوید: تكرو، شارلاتان، ضد شوروی و طرفدار آمریكاست. یك سال بعد شاهد اقدامات حزب توده در راستای كشف كودتاي قطبزاده و همكاری مستقیم برخی اعضای نظامی این حزب با دادستانی انقلاب در این جهت هستیم. کوزیچکین در کتاب خاطراتش گاه به تفصیل از برنامهها و عملیات شوروی در ایران صحبت کرده و بارها از صادق قطبزاده نام میبرد و در معرفی قطبزاده مینویسد دنیا
او را بهعنوان یکی از نزدیکان امام در پاریس شناخت؛ اما سازمان اطلاعات نظامی شوروی (جیآریو) او را از زمان دانشجویی در آمریکا میشناخت. کوزیچکین میگوید قطبزاده هم مثل بسیاری از دانشجویان ایرانی خارج از کشور «جذب اندیشههای چپگرایانه شده بود و طعمه خوبی برای دستگاه اطلاعاتی شوروی بود». کوزیچکین مینویسد: جذب قطبزاده کار آسانی بود. او حاضر بود به اتحاد جماهیر شوروی، پایگاه کمونیسم جهانی، کمک کند. هرچند برخی معتقدند گزارشهای ساواک مبنی بر کمونیستبودن قطبزاده، سندسازی علیه او برای قانعکردن آمریکاییها به اخراج او از آمریکا بود. در ادامه این سند، كیانوری از حسن حبیبی بهعنوان نخستوزیر احتمالی آینده نام میبرد و ادعایی را مطرح میكند كه در سند دیگری اثری از آن نیست. كیانوری میگوید: «حبیبی نظرات ضدكمونیستی متعصبانه ندارد و حزب توده با او در ارتباط است و برای مثال در تهیه برنامه انتخاباتیاش برای ریاستجمهوری سهیم بوده است. همچنین احتمال میرود كه یكی از اعضای مخفی حزب توده در دولت آینده وزیر شود!». در اینجا چهار احتمال وجود دارد؛ یا كیانوری درباره وزیر نفوذی دروغ میگوید، یا در ترجمه اشتباهی وجود دارد،
یا منظور كیانوری انتخاب وزرایی است كه نظرات نزدیكتری به حزب توده دارند (ابوالقاسم سرحدیزاده، طیف چپ حاكمیت)، یا به احتمال كمتر از یك درصد چنین چیزی واقعا وجود داشته است. پس از پایان این فصل از اسناد، سند دیگر مربوط به مكالمات علی خاوری در 22 بهمن 61 با آلمانیهاست؛ یعنی زمانی كه كیانوری دستگیر شده و حزب در وضعیت نابسامانی به سر میبرد و جالب اینجاست كه تحلیلهای خاوری تماما اشتباه از آب درمیآید. او در ترسیم شرایط آینده ایران میگوید بازسازی نفوذ امپریالیسم، جنگ داخلی و بهقدرترسیدن دوباره بورژوازی لیبرال (بازرگان) سه تحلیل خاوری است كه با نیروهایی كه او تصور میكرد، اتفاق نیفتاد. هرچند رگههای بورژوازی لیبرال پس از فوت امام دیده میشود، اما این ایده را نه بازرگان بلكه هاشمیرفسنجانی اجرائی كرد؛ درحالیكه خاوری در همین سند اشاره میكند كه رفسنجانی ضد توده نیست.
در ادامه این سند آمده است: خبرگزاری رویترز به نقل از ایرنا اعلام كرد: اعضای حزب توده كه بهتازگی دستگیر شدهاند، به جاسوسی برای شوروی اعتراف كردهاند. ایرنا در تاریخ 11 فوریه 1983 از قول موسویتبریزی، دادستان انقلاب اعلام كرد: دادگاه كیانوری و دیگر اعضای كمیته مركزی پس از بازجوییهای لازم شروع خواهد شد. حزب توده كه از سیاستهای آیتالله خمینی پشتیبانی كرد، غیرقانونی اعلام نمیشود.
در میان اسناد اندیشکده وودرو ویلسون نیز مطالب شایان توجهی بهخصوص پس از برخورد با حزب توده ایران وجود دارد كه گویای این مسئله است كه شوروی برای اعمال جاسوسی و تبلیغاتی خود به حزب توده بسنده نكرده بود و قطعا در نقاط دیگر كسانی برای سفارت شوروی تحلیلهایی از شرایط روز مینوشتند. در متن سندهای 18، 19 و 28 بهخوبی مشخص است كه فرد نویسنده از مسائل داخل زندانها نیز آگاه است.سند 18: بر اساس گزارشها، در زمان اقدام علیه رهبری حزب، 300 عضو دستگیر شده بودند. اقدامات علیه حزب که اخیر حدود هزار نفر از اعضا و هواداران را هم تحت تأثیر قرار داده، هنوز تمام نشده است. در طی درگیریها، گزارشها از کشتهشدن برخی رفقا حکایت دارد. رفسنجانی و موسوی در برابر فشار نیروهای راستگرا کوتاه میآیند. ملاحظات تاکتیکی آنها در ارتباط با فعالیتهای ضدکمونیستی-شوروی احتمالا به شدت بیشتری کاهش پیدا میکند و اقدامات علیه حزب توده نشان میدهد که نزدیکی با حلقههای راستگرا در حال رخدادن است.
با این وجود هنوز اسناد بسیاری، بهخصوص در آرشیوهای روسیه و انگلستان، درباره این موضوع وجود دارد كه انتشار آنها به تكمیل این پازل تاریخی كمك میكند. یكی دیگر از نكات جالب در بررسی اسناد، تلاش و امید آلمان شرقی برای فعالیت مخفیانه حزب توده ایران پس از سال 62 است؛ اما جالب است شوروی هیچ تلاشی برای ادامه حیات این حزب در ایران نمیكند و صرفا چون از نظر دیپلماتیك مورد سوءظن قرار گرفته و ارتباطات تیرهای با دستگاه سیاست خارجی ایران پیدا كرده است، تعدادی از كارمندان خود را از ایران خارج میكند. هرچند بعد از كیانوری دیگر حزب توده روش قبل را پیش نگرفت و در موضع براندازی قرار گرفت و كیانوری و طبری را خائن به حزب اعلام كرد كه موجب اختلافهای جدی در این حزب شد و پس از این دیگر حزب توده بروز و ظهور چندانی نداشت كه در قالب اسناد به آن اشاره شود. از سویی این اسناد دچار یك كیفیت نسبت به اسناد تاریخی داخلی هستند و آن كتمانناپذیری محتوای آنهاست كه ارتباط مستقیم شخص كیانوری با چهرههای امنیتی خارجی را نشان میدهد و جالب است كه بدنه جوان این حزب و عمده اعضای رهبری حزب طبق گفتههایشان از چنین ارتباطی مطلع نبودند و كیانوری
با روحیه تكروی كه داشت، چنین ارتباطاتی را به دلایل مختلف شخصی و گروهی شكل داده بود و باید توجه كرد كه روحیه تكروی كیانوری و برخی ارتباطات مشكوك او كلیت فعالیت حزب توده در ایران را تحت تأثیر قرار داد. هرچند احزاب كمونیستی در جهان این ارتباطات را با منطق پیروی از انترناسیونالیسم توجیه میکنند، اما ارتباط شخص كیانوری با دستگاههای خارجی چندان در این قالب تفسیر نمیشود.