زمینههای توسعه
فلاسفه قرن ۱۹ متأثر از نظریه داروین سعی کردند علوم انسان را هم فرموله کنند. این شامل [ادعای] کشف قوانین طبیعی جبری و الزامات ایجادی بودند. دموکراسی به شکل کنونی و مبتنی بر انتخابات عمومی نمونه آن است.


فلاسفه قرن ۱۹ متأثر از نظریه داروین سعی کردند علوم انسان را هم فرموله کنند. این شامل [ادعای] کشف قوانین طبیعی جبری و الزامات ایجادی بودند. دموکراسی به شکل کنونی و مبتنی بر انتخابات عمومی نمونه آن است. دموکراسی، هدف نیست، بلکه ابزار جلب رضایت مردم است و مهمترین عنصر مشروعیت هر نظام رضایت عمومی است.
حتی حکومتهایی که اکتسابی بودهاند، توانستهاند رضایت مردم را جلب کنند. از این نگاه گاهی حکومتهای غیردموکراتیک، برتری دارند بر حکومتهایی که از دموکراسی فقط انتخابات دموکراتیک دارند. کشورهای غیردموکراتیکی هستند که در آن نشانههای رضایتمندی مردم از حکومت هست. نظامهایی با ساختار دموکراتیک هم داریم که بحرانهای اجتماعی و اعتراضهای پیاپی در آنها نشاندهنده نارضایتی عمیق مردم آن است. اهمیت رضایت مردم چنان است که حتی حکومتهای اکتسابی در آغاز برای رضایت مردم تلاش زیادی میکنند. به قول شاعر: «یک چند خوش به دردِ دلم زود میرسی/ چون حاکمی که تازه رسد بر ولایتی». چون اگر برایند نیروی مردم بهدرستی عمل کند، هیچ حکومتی توان مقابله با آن را ندارد.
اگر در ساختار سیاسی بین نارضایتی و تداوم حکومت، رابطه عکس ایجاد شود، حکومتها طبق خواست مردم عمل خواهند کرد. برای این هدف، قوانین اساسی هر کشور باید شامل سازوکاری باشد که نخست: نارضایتی مردم بهموقع ابراز یا شناسایی شود. دوم: ساختار سیاسی به واسطه ارکان کاملا مستقل آن به طور خودکار وارد فرایند اصلاح شود. در چنین مکانیسمی نوع حکومت یا اسم حکومت چندان مهم نیست. هر حاکمیت با هر ساختار، با این مکانیسم میتواند به طور مستمر مردم را راضی نگه دارد، یعنی عملکرد حاکمیت و رضایت مردم برایشان مهمتر از اسم و شکل حکومت است. اینکه این ابزار چگونه فراهم شود و به طور واقعی عمل کند و در ساختار سیاسی حفظ شود، مقوله جدایی بوده و موضوع بخشهای بعد این نوشتار است.