|

چند نکته درباره یک مرگ ضرورت یک بزرگداشت

چهارشنبه‌شب بود که خبر آمد؛ خبر رفتن «ابراهیم نبوی»، خبر «خودکشی» یا همان‌طور که باید بنویسیم «مرگ خودخواسته». او در حالی از دنیا رفت که در حسرت بازگشت به ایران بود.

 چند نکته درباره یک مرگ
ضرورت یک بزرگداشت

گیسو فغفوری: چهارشنبه‌شب بود که خبر آمد؛ خبر رفتن «ابراهیم نبوی»، خبر «خودکشی» یا همان‌طور که باید بنویسیم «مرگ خودخواسته». او در حالی از دنیا رفت که در حسرت بازگشت به ایران بود. در این روزها بسیاری از او نوشتند. همان‌هایی که او را با ستون‌های طنزش در روزنامه‌های بهار مطبوعات می‌شناختند. آنان از این گفتند که با نوشته‌های «ابراهیم نبوی» به خواندن روزنامه و نوشتن علاقه‌مند شدند. همان روزهایی که برخی روزنامه‌ها به چاپ دوم و چندم می‌رسید، برای روزنامه‌ها صف تشکیل می‌شد و خیلی زود تمام می‌شد. «ابراهیم نبوی» چندین ستون داشت؛ ستون پنجم، ستون چهارم، بی‌ستون، چهلستون، از این ستون به آن ستون و همه خواندنی. سبک جدیدی در گزارش‌نویسی اجتماعی هم به راه انداخت. شاید برای همین انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ایران خیلی سریع بیانیه داد و درباره او نوشت و از رئیس‌جمهور و وزیر ارشاد درخواست کرد راه را برای کسانی که علاقه دارند به ایران بازگردند، بگشایند و همکاری کنند. همان خواسته‌ای که ابراهیم نبوی در دیدار با مسعود پزشکیان در نیویورک مطرح کرد. شال و کلاه کرد و تا آنجا رفت تا بتواند این خواسته را مطرح کند. اما چه شد که ناامید شد و رفتن این‌گونه را انتخاب کرد؟ حالا ما مانده‌ایم و این سؤال‌ها و به قول آذر منصوری «امان از رفتگان بی‌بازگشت» .

 با گذشته پرفروغ «ابراهیم نبوی»، با حجم آثاری که از خود در عرصه رسانه و روزنامه‌نگاری به جا گذاشته و با این همه تلاشی که کرده است، آیا برگزاری یک بزرگداشت در انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ضروری به نظر نمی‌رسد؟ آیا نباید یک بزرگداشت برای او برگزار شود تا دوستان و همکارانش از خاطرات و تأثیر او بگویند و جوان‌ترها با او آشنا شوند؟

راستی او در روزی رفت که «شیده لالمی» نیز رفته بود. یکی در وطن، یکی در غربت. حالا روز 25 دی‌ماه در خاطره روزنامه‌نگاری ایران با «خودکشی» پیوند خورده است. پیوندی که نمایانگر نکات بسیاری از «روزنامه‌نگاری» و شرایط آن است.

 مرگ «ابراهیم نبوی» با مرگ «دیوید لینچ» کارگردان شناخته‌شده سینما هم‌زمان بود. لینچ بی‌شک یکی از تأثیرگذارترین کارگردانان سینمای جهان است. بسیاری در فراغ او هم نوشتند. اما کسی به مقایسه این دو پرداخته بود. به اینکه «لینچ» هیچ محدودیتی در زندگی‌اش برای ساخت اثر هنری نداشت، نباید مثل ابراهیم نبوی برای گرفتن مجوز کتاب‌هایش ساعت‌ها پشت در بنشیند یا برای نوشتن متحمل هزینه‌هایی سخت شود. شاید قیاس مع‌الفارقی باشد اما خب اینها همه درست بود؛ به‌خصوص وقتی آن عکس «ابراهیم نبوی» در میان انبوه روزنامه‌ها را که «بهروز مهری» گرفته، در این چند روز مدام دیده‌ایم. عکسی که نشان می‌داد جای «ابراهیم نبوی» دقیقا همان‌جا بود در انبوه روزنامه‌‌ها.

 برخی از سینماگران درباره ابراهیم نبوی نوشتند. برای اینکه یادمان باشد او منتقد خوب فیلم بود و او چه مجری خوبی برای جشن سینمای سال 80 بود. عباس یاری از چگونگی تشکیل انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی با همراهی نبوی، فراستی و فریدون صدیقی نوشت. هوشنگ گلمکانی نقبی زد به سال‌هایی که نبوی بولتن جشنواره فیلم فجر را درمی‌آورد. تهمینه میلانی نیز از خاطره بازداشتش و گفت‌وگویی که بعد از آن با «نبوی» داشته، یاد کرد.

یادش گرامی باد.