|

گفت‌وگو با کاوه میرعباسی به مناسبت انتشار رمان «قلعه اوترانتو» هوراس والپول

احضار روزگار سپری‌شده

«قلعه اوترانتو» عنوان رمانی است از هوراس والپول که به دلیل آنکه آن را نقطه آغاز ژانر گویتک در داستان‌نویسی می‌دانند از اهمیت زیادی در تاریخ ادبیات برخوردار است. این رمان در میانه قرن هجدهم منتشر شد، یعنی در اوج عصر روشنگری و این به‌نوعی تداوم گذشته تاریک در عصر روشن‌بینی جدید بود. مضمون بارز ادبیات گوتیک سلطه خفقان‌آور گذشته بر زمان حال است یا به تعبیری غلبه سرکوبگرانه دوران‌ تاریک‌اندیشی بر روشن‌بینی عصر جدید.

احضار  روزگار سپری‌شده

پیام حیدرقزوینی

 

«قلعه اوترانتو» عنوان رمانی است از هوراس والپول که به دلیل آنکه آن را نقطه آغاز ژانر گویتک در داستان‌نویسی می‌دانند از اهمیت زیادی در تاریخ ادبیات برخوردار است. این رمان در میانه قرن هجدهم منتشر شد، یعنی در اوج عصر روشنگری و این به‌نوعی تداوم گذشته تاریک در عصر روشن‌بینی جدید بود. مضمون بارز ادبیات گوتیک سلطه خفقان‌آور گذشته بر زمان حال است یا به تعبیری غلبه سرکوبگرانه دوران‌ تاریک‌اندیشی بر روشن‌بینی عصر جدید. این مضمون اغلب در حاشیه‌ها و مکان‌های بسته‌ و متروک نظیر دخمه‌ها، دهلیزها، صومعه‌ها و قلعه‌ها یا خانه‌های ییلاقی پرت‌افتاده رخ می‌دهد و فروپاشی و انحطاطی همراه با عذاب‌های روحی و جسمی را به تصویر می‌کشد. نویسنده این رمان، هوراس والپول، در سال ۱۷۱۷ در انگلستان متولد شد و «قلعه اوترانتو» مشهورترین اثر او به شمار می‌رود. اما او به‌جز این رمان، در سال ۱۷۶۸ تراژدی «مادر مرموز» را به شعر سپید نگاشت، رساله «تردیدهای تاریخی در باب زندگانی و سلطنت شاه ریچارد سوم» را در مقام مورخ نوشت و رساله دیگرش با عنوان «نکته‌ها و حکایت‌هایی از نقاشی در انگلستان» در چهار مجلد، اثری با‌ارزش در زمینه تاریخ هنر به شمار می‌رود. برخی از ویژگی‌هایی که بعدها در گوتیک جنوبی و رمان‌های فاکنر تجلی یافتند، در این رمان دیده می‌شوند. «قلعه اوترانتو» چند سال پیش با ترجمه کاوه میرعباسی منتشر شده بود و اخیرا و پس از سال‌ها توسط نشر افق به چاپ رسیده است. به مناسبت انتشار این رمان با کاوه میرعباسی درباره این رمان و اهمیت و ویژگی‌های ژانر گوتیک گفت‌وگو کرده‌ایم.

 

 «قلعه اوترانتو» به عنوان سرآغاز ژانر گوتیک شناخته می‌شود و از این نظر اهمیت زیادی در تاریخ ادبیات دارد. مهم‌ترین ویژگی‌های این رمان و ژانر گوتیک را چه می‌دانید؟

بله می‌توان گفت که ژانر گوتیک با رمان «قلعه اوترانتو» در قرن هجدهم شکل گرفت. این ژانر یکی از تأثیرگذارترین ژانرهای هنری در دنیا است به‌ویژه اینکه چندین ژانر دیگر از دل ژانر گوتیک درآمده است. به نوعی پیشینه ادبیات پلیسی به ژانر گوتیک برمی‌گردد و ادبیات خون‌آشامی نیز یکی از شاخه‌‌های ژانر گوتیک است. همچنین باید به رمانس گوتیک اشاره کرد که‌ به‌تدریج و در گذر ایام از ژانر گوتیک اولیه مستقل شده. یک ویژگی جالب و قابل توجه دیگر این است که در ژانر گوتیک هم آثار ادبی والا پدید آمده و هم آثاری که بیشتر مخاطبان عام دارند. در بسیاری از ژانرها در آغاز نمونه‌های والا خلق می‌شود و در ادامه به مسیر عامه‌پسند وارد می‌شوند و دیگر آثار والای آن ژانر تمام می‌شود، اما یکی از ویژگی‌های قابل توجه ژانر گوتیک این است که هر دو گونه‌اش به موازات هم تا امروز ادامه پیدا کرده. خیلی از نویسنده‌ها نیز تحت‌ تأثیر این ژانر بوده‌اند و اساسا تاریخچه ژانر گوتیک بسیار مفصل است، اما به‌طور خلاصه می‌شود گفت که اهمیت این ژانر این است که در سیر تکوین و تحولش پیچیدگی داشته و تا امروز هنوز ادامه دارد. برخی ژانرها در گذر زمان گم می‌شوند اما ژانر گوتیک تاکنون ادامه یافته و نویسندگان زیادی از آن تأثیر گرفته‌اند و قطعا یکی از مهم‌ترین ژانرهای ادبی به شمار می‌رود.

آیا در میان آثار والپول اثر مهم دیگری هم دیده می‌شود؟

والپول در خانواده‌ای اشرافی متولد شد. پدرش نخست‌وزیر بود و خودش هم چون از نظر مالی دغدغه و نیازی نداشت هیچ‌وقت کار ثابتی در زندگی‌اش نداشت یعنی نمی‌توان شغل مشخصی برایش ذکر کرد. او ذوق ادبی و دغدغه‌های فرهنگی داشت و به اندازه کافی هم فرصت داشت. به تاریخ و به‌خصوص تاریخ قرون وسطی و معماری گوتیک خیلی علاقه داشت. خانه‌ای در لندن به سبک گوتیک ساخته بود و در آنجا کتابخانه شخصی و حتی چاپخانه شخصی خودش را داشت که آثار خودش و دوستانش را آنجا چاپ می‌کرد. خانه‌اش پر از اشیای غریب بود.

والپول کتاب‌هایی در زمینه تاریخ قرون وسطی نوشته و نمایش‌نامه و شعر هم منتشر کرده است. در نامه‌نگاری ید طولایی داشت و دیگر اثر ماندگارش که هنوز هم منتشر می‌شود و مورد توجه است نامه‌هایی است که او در طول عمرش نوشته بود. او بیش از چهار هزار نامه نوشته و مجموعه نامه‌هایش در چهل‌و‌هشت جلد منتشر شده است. در این نامه‌ها به موضوعات بسیار متنوعی پرداخته است. این نامه‌ها را به قصد انتشار نوشته بود و برای همین مسائل فردی و شخصی را وارد نکرده و دیدگاه‌های اجتماعی و هنری‌ و دغدغه‌های مختلفش را در آنها مطرح کرده است. والپول آدم خاصی بود. کتابی دارد درباره ریچارد سوم که وجه تخیلی‌‌ بر وجه تاریخ‌نگارانه‌اش می‌چربد یعنی نظریه‌هایی بدیع درباره ریچارد سوم در این کتاب مطرح کرده است. می‌دانید که ریچارد سوم شخصیت مرموزی بود که شکسپیر هم در یکی از نمایش‌نامه‌هایش به او توجه کرده است. او چون برای رسیدن و ماندن در قدرت قتل‌های زیادی انجام داده بود بنابراین مقدار زیادی از واقعیت زندگی‌اش در پرده ابهام بود. والپول کتابش درباره ریچارد سوم را با خیال‌بافی و با طرح فرضیه‌های مختلف درباره این قتل‌ها نوشته است. برای این فرضیه‌ها چندان مستندات تاریخی وجود ندارد اما این کتاب به‌عنوان اثر ادبی و نه اثر تاریخی کتابی بدیع به شمار می‌رود. این دو کتاب از دیگر آثار مهم والپول هستند اما قدر مسلم مهم‌ترین اثر او همین رمان «قلعه اوترانتو» است. شخصا فکر می‌کنم که برخی آثار هستند که اهمیت‌شان بر ارزش‌شان می‌چربد و برخی آثار هم برعکس‌اند یعنی ارزش‌شان بر اهمیت‌شان می‌چربد. «قلعه اوترانتو» در گروه اول می‌گنجد نه به این معنا که ارزش ادبی ندارد اما به هر حال اهمیتش بیشتر از ارزشش است.

 آیا به دلیل همین اهمیت و دوران‌ساز‌بودن «قلعه اوترانتو» به سراغ ترجمه‌اش رفتید؟

بله. شخصا چهار کتاب ترجمه کرده‌ام که همین ویژگی را دارند یعنی اهمیت‌شان بیشتر از ارزش‌شان است. یکی همین «قلعه اوترانتو»‌ است و دیگری «نادیا» از آندره برتون است که اولین داستان سوررئالیستی به شمار می‌رود. سومی «قلمرو این عالم» از آلخو کارپانتیه است که در حقیقت اولین رمان راهگشای رئالیسم جادویی است. البته در خود رمان اصطلاح رئالیسم جادویی به کار نرفته اما این سبک در این رمان تئوریزه شده است و به عنوان امر شگفت‌انگیز از آن یاد شده و بعد پیشگفتاری که کارپانتیه برای این رمان نوشته اولین متن تئوریک درباره رئالیسم جادویی است. رمان چهارم هم «بیراه» نوشته ژوریس کارل اوئیسمانس است که این نیز در حقیقت اولین رمان مکتب انحطاط به شمار می‌رود. این چهار رمان را عامدانه و به عنوان آثاری که معرفی‌شان ضرورت داشت ترجمه کرده‌ام.

«قلعه اوترانتو» در عصر روشنگری و در دورانی منتشر می‌شود که خرد مدرن حاکم است و این رمان دقیقا خلاف جریان زمانه‌اش حرکت می‌کند. در روایت داستان با اشباح و مکان‌های متروک و تاریک و سربسته روبه‌روییم و با نوعی بازگشت به گذشته سروکار داریم. این تضاد چه بازتابی در زمان انتشار رمان داشته است؟

این اتفاقا نکته جالبی است چون والپول در چاپ اول این کتاب مدعی شد که این رمان ترجمه دستنوشته‌‌ای متعلق به قرن شانزدهم است. والپول سال‌های زیادی را در ایتالیا گذرانده بود و به ایتالیایی هم مسلط بود. او در چاپ اول «قلعه اوترانتو» ادعا کرد که این دست‌نوشته به یک راهب ایتالیایی تعلق داشته و او آن را در یک صومعه یافته است. وقتی این رمان را با این ادعای جعلی منتشر کرد، کتاب با استقبال زیادی روبه‌رو شد و مورد توجه قرار گرفت. بعد در چاپ دوم والپول اسم خودش را به‌عنوان نویسنده مطرح کرد و رمان را با عنوان «یک روایت گویتک» منتشر کرد. این‌بار خیلی‌ها گفتند که این مزخرفات چیست که نوشته‌ای چرا‌که همان‌طورکه اشاره کردید این رمان برخلاف جریان و گرایش آن دوران نوشته شده بود. به هر حال «قلعه اوترانتو» وقتی به عنوان متنی متعلق به قرن شانزدهم منتشر شد با تمجید روبه‌رو شد اما وقتی والپول آشکار کرد که خودش این رمان را نوشته با واکنش منفی روبه‌رو شد. بعدها بود که ژانر گوتیک جایگاهش را پیدا کرد و به شاخه‌ها و گرایش‌های دیگری تقسیم شد.

مهم‌ترین گرایش‌های ژانر گوتیک چیست؟

دو گرایش اصلی از همان ابتدای پدید‌آمدن ژانر گوتیک وجود داشته است. یکی رمان‌های گوتیک متافیزیک مثل همین «قلعه اوترانتو» است که المان‌های ماوراءطبیعی مثل روح در آن دخالت دارند. جریان دیگر که سردمدار اصلی آن رادکلیف است با چند رمان مهمش مثل «اسرار اودولفو» و «ایتالیایی» که در این آثار در نهایت از تمام عناصری که ماوراءطبیعی به نظر می‌آیند رمزگشایی می‌شود و می‌بینیم که هیچ المان ماوراءطبیعی در داستان وجود نداشته است. این دو گرایش از آن زمان تا امروز وجود داشته و هر دو نمونه به موازات هم پیش آمده‌اند.

ویژگی دیگری که در «قلعه اوترانتو» دیده می‌شود شباهت‌هایی فرمی و محتوایی این رمان با برخی نمایش‌نامه‌های شکسپیر است و انگار والپول عامدانه عناصر شکسپیری را در رمانش جای داده است.

همین‌طور است. اولین کسی هم که به این شباهت اشاره کرد خود والپول بود. او مشخصا به چند المان اشاره می‌کند. یکی شباهتی است که میان این رمان با نمایش‌نامه «هملت» وجود دارد. مثلا در هر دو اثر حضور شبح را می‌بینیم و بعد مسئله انتقام‌گرفتن است. مسئله دیگر این است که عموی هملت پدر او را کشته و با مادر هملت ازدواج می‌کند. در رمان والپول نیز حاکم اوترانتو خیال دارد با عروس خودش ازدواج کند. زبان والپول در این رمان هم یادآور اثر شکسپر است و به‌طور کلی او ارادت خاصی به شکسپیر داشته است.

سرنوشت شوم و تقدیرستیزی که در روایت والپول دیده می‌شود به شکلی بعدها در گوتیک جنوبی و آثار فاکنر هم دیده می‌شود.

اگر سیر تحول ژانر گوتیک را دنبال کنیم در دوره‌های مختلف می‌توان این ویژگی‌ها را دید. به‌خصوص در قرن نوزدهم تأثیر «قلعه اوترانتو» و ژانر گوتیک در تعدادی از نویسندگان دیده می‌شود. مثلا این تأثیر در ادگار آلن‌پو دیده می‌شود. آلن‌پو اساسا اولین کسی بود که عناصر گوتیک را وارد داستان کوتاه کرد. این تأثیر در خواهران برونته هم وجود دارد. شارلوت با رمان «جین ایر» و امیلی با «بلندی‌های بادگیر» آثاری در گونه والای ژانر گوتیک پدید آوردند. در آن دوره نویسندگانی هم بودند که در ادبیات عامه‌پسند آثاری گوتیک منتشر کردند. این روند ادامه پیدا کرد تا به قرن بیستم رسید و اینجا شاهد گوتیک جنوبی در آمریکا هستیم که فاکنر و کورمک مک‌کارتی و تونی موریسون چهر‌ه‌های شاخصش هستند. جویس کرول اوتس یک سه‌گانه گوتیک نوشته که به‌نوعی پارودی گوتیک محسوب می‌شود. همچنین وقتی از سیر تکوین ژانر گوتیک صحبت می‌کنیم می‌بینیم که در قرن بیستم این ژانر از آرای فروید هم تأثیر می‌پذیرد. عقده ادیپ و تروما که در آرای فروید حائز اهمیت هستند در گوتیک قرن بیستمی اثر گذاشته‌اند. همچنین رمان‌های ژانر خون‌آشامی نیز از دل ژانر گوتیک بیرون آمدند که از میان آنها می‌توان به «دراکولا»ی برام استوکر و «فرانکنشتاین» مری شلی اشاره کرد که همه از زیر ردای ژانر گوتیک بیرون آمدند. از سوی دیگر رمانس گوتیک در ادبیات عامه‌پسند و غیرعامه‌پسند هم اهمیت زیادی دارد. نمونه شاخصی چون رمان «ربه‌کا»ی دافنه دوموریه راهگشای جریانی شد که تا همین امروز در ادبیات عامه‌پسند دنیا ادامه دارد.

برخی از ویژگی‌های ژانر گوتیک که اشاره کردید در ژانرهای دیگر هم دیده می‌شود. ژانر گوتیک با چه عناصر و چه ویژگی‌های متمایز می‌شود؟

در وهله اول باید به فضا اشاره کنم. امروز دیگر نمی‌توان ماجرای داستان را در قلعه روایت کرد اما فضاهای بسته و آن چیزی که هراس از محیط بسته نامیده می‌شود یک ویژگی مهم ژانر گوتیک است. به تعبیری می‌توان گفت که رمان‌های گوتیک، فضاهای بسته هولناک دارند و این فضا می‌تواند در هر جایی شکل بگیرد. این فضایی است که از آن نمی‌توان خارج شد و حتی می‌تواند یک جزیره باشد. ویژگی دیگر ژانر گوتیک غلبه گذشته بر زمان حال است. همیشه گناه یا نفرینی در گذشته وجود دارد و این نفرین هم می‌تواند جنبه متافیزیکی داشته باشد و هم می‌تواند مثلا جنبه ژنتیک داشته باشد و یک جور بیماری به‌واسطه توارث باشد. البته الزاما همه این‌ها در رمان‌های گوتیک نیست اما این دو ویژگی را می‌توان مهم‌ترین عناصر گوتیک دانست. پیوندهای خونی و مصیبت‌هایی که به واسطه این پیوندها به وجود می‌آید یک ویژگی بارز این داستان‌ها است. به‌جز این‌ها، می‌توان به شخصیت‌های مرموز و رازآلود هم اشاره کرد که شخصیت اصلی داستان را در معرض خطر قرار می‌دهند.

آیا نمونه شاخصی از رمان گوتیک در ادبیات داستانی ایران می‌توان یافت؟

«داستان جاوید» اسماعیل فصیح نمونه‌ای درخشان از ادبیات گوتیک در ادبیات خودمان است. این رمان یک گوتیک تمام‌عیار است که در اواخر دوران قاجار و اوایل دوران رضاشاه می‌گذرد و تمام المان‌های ژانر گوتیک در آن دیده می‌شود. زنده‌یاد اسماعیل فصیح از نویسندگانی بود که هم در ژانر پلیسی آثاری نوشت و هم در ژانر گوتیک. فکر می‌کنم «داستان جاوید» تنها نمونه موفق گوتیک در داستان ایرانی است. در سریال‌های تلویزیونی نیز «خانه‌ای در تاریکی» کاملا ویژگی‌های ژانر گوتیک را داشت.