|

اقتصاد ملی و آفات جمهور

از جنبه نظری رشد اقتصادی و توسعه همه‌جانبه یک کشور در گرو نگاه درست مدیران جامعه و سیاست‌گذاری اصولی است که می‌تواند استفاده سنجیده از منابع و ظرفیت‌ها و بهره‌گیری از فرصت‌ها را برای دستیابی به بالاترین نرخ ممکن رشد و شکوفایی اقتصادی تضمین کند. در این راستا پایین‌بودن میزان مشارکت به معنای ناامیدی جامعه از ایجاد تحول در نظام مدیریت کشور و بی‌اعتمادی به آن است.

از جنبه نظری رشد اقتصادی و توسعه همه‌جانبه یک کشور در گرو نگاه درست مدیران جامعه و سیاست‌گذاری اصولی است که می‌تواند استفاده سنجیده از منابع و ظرفیت‌ها و بهره‌گیری از فرصت‌ها را برای دستیابی به بالاترین نرخ ممکن رشد و شکوفایی اقتصادی تضمین کند. در این راستا پایین‌بودن میزان مشارکت به معنای ناامیدی جامعه از ایجاد تحول در نظام مدیریت کشور و بی‌اعتمادی به آن است.

پایین‌بودن میزان مشارکت اقتصادی به این معنی است که جامعه از توان دستیابی به توسعه تهی شده‌ است، زیرا در چنین شرایطی نه فعالان اقتصادی رغبتی به دل به دریا زدن و پذیرش ریسک خواهند داشت و نه نسل جوان و پرانرژی جامعه تمایلی به ماندن و ساختن آینده جامعه از خود نشان می‌دهد. ازاین‌رو حضور اندک مردم در انتخابات خرداد ۱۴۰۰، اسفند ۱۴۰۲ و هشتم تیرماه گذشته هشدار و علامتی نگران‌کننده است. البته تشدید جریان خروج سرمایه و افزایش میل به مهاجرت در نسل جوان و تحصیل‌کرده در سال‌های گذشته نیز به‌روشنی نشان می‌دهد که آینده توسعه اقتصادی جامعه چندان روشن و امیدبخش نیست. به‌این‌ترتیب می‌توان رابطه‌ای ویژه و دوطرفه را بین میزان مشارکت اقتصادی و سیاسی شناسایی کرد: از یک‌ سو افزایش درجه مشارکت اقتصادی، حضور هرچه بیشتر مردم در میدان اقتصاد و افزایش سهم شهروندان از دستاوردهای رشد اقتصادی می‌تواند تمایل آنان را به مشارکت سیاسی افزایش بدهد. از سوی دیگر رفع موانع مصنوعی افزایش مشارکت سیاسی نیز می‌تواند منتهی به امیدوار شدن شهروندان به آینده شود. در سایه این امیدواری بیشتر فعالان اقتصادی به فکر افزایش سرمایه‌گذاری می‌افتند و جوانان تحصیل‌کرده کشور سودای مهاجرت به دیار غربت را فراموش می‌کنند.

پس اگر به فکر فتح پی‌درپی قله‌های پیشرفت و به‌اصطلاح تکیه‌بر جای بزرگان زدن هستیم، باید همه اسباب بزرگی - نه‌فقط بعضی از آنها را - فراهم بیاوریم. یکی از این اسباب مغفول بزرگی همانا کمک به افزایش میزان مشارکت سیاسی از طریق رفع موانع به‌ویژه موانع مصنوعی آن است. اما به‌راستی موانع افزایش مشارکت سیاسی چیست و چرا از موانع مصنوعی سخن می‌گوییم؟ در پاسخ به چند سرفصل زیر می‌توان اشاره کرد:

۱- تشدید دشواری‌های معیشتی و فلج‌شدن اقتصاد خانوارها یکی از مهم‌ترین عوامل کاهش مشارکت سیاسی است. رابطه ویژه‌ای بین صف خرید گوشت و مرغ به قیمت دولتی و صف شرکت در انتخابات وجود دارد. اگر شهروندان ساعات زیادی از روزشان را صرف ایستادن در صف تأمین ارزاق بکنند، وقتی برای ایستادن در صف انتخابات برای‌شان باقی نمی‌ماند و درنتیجه، حوزه رأی‌گیری خلوت و خلوت‌تر خواهد شد. ۲- اگر شهروندان به این باور برسند که فارغ از نتایج انتخابات، فلان سیاست یا فلان رویه کشورداری تغییرناپذیر است، انتخابات را بی‌فایده خواهند یافت. در طول سال‌های گذشته برخی سیاسیون با اعلام اینکه رأی مردم فقط اسباب زینت نظام است یا با تلاش برای متوقف‌کردن جریان تغییرات از طرف دولت‌های وابسته به جریان سیاسی رقیب موجبات ترویج و جاافتادن این باور را فراهم کرده‌اند. ۳- تبعیض و دسته‌بندی‌کردن شهروندان به خودی و غیرخودی بارهاوبارها مردم را رنجانده‌ است. تبعیض‌های استخدامی و آموزشی، دادن فرصت‌های طلایی ثروت‌اندوزی به خودی‌ها و حتی استفاده نابرابر از حق برگزاری تجمعات، مظاهر بارز این تبعیضات بوده‌اند. در نیمه دوم دهه ۷۰ یک حزب سیاسی با شعار «ایران برای همه ایرانیان» فعالیت خود را آغاز کرد. معنی روشن مخالفت برخی قدرتمندان با این شعار و تقبیح آن، این بود که ایران برای همه نیست و فقط به گروهی خاص از ایرانیان تعلق دارد! این شیوه ناعادلانه نیز شهروندان را به مشارکت سیاسی بی‌انگیزه کرده‌ است، زیرا آنان را به این باور رسانده که در سرزمین مادری خود غریب و بی‌کس هستند. ۴- در سال‌های گذشته افراط در برخی تنگ‌نظری‌ها باعث شده فقط جمع محدودی از داوطلب‌ها امکان حضور در انتخابات را پیدا کنند و درنتیجه گروه کثیری از شهروندان به‌تدریج با این واقعیت خو گرفته‌اند که بنا نیست فردی به‌عنوان نماینده جریان سیاسی مطلوب آنان در انتخابات حضور داشته‌ باشد و آنان یا باید به نامزدهای احزاب دیگر رأی بدهند یا اصلا کاری با انتخابات نداشته‌ باشند. مروری بر کارنامه انتخابات در سال‌های گذشته این حقیقت را روشن می‌کند که هرگاه نامزدهای متنوع‌تری اجازه شرکت در انتخابات یافته‌اند، میزان مشارکت بیشتر شده‌ است. این تنگ‌نظری که به‌تدریج به یک رویه مرسوم تبدیل شده، بسیاری از شهروندان را به این باور رسانده که انتخابات فقط میتینگ سیاسی حزب رقیب است و لزومی ندارد در آن شرکت بکنند. ۵- برخی سیاسیون و سخنوران همواره تلاش می‌کنند نتایج انتخابات را فارغ از رأی‌آوردن هر حزبی، به‌نفع باورهای خود مصادره کنند و از انبوهی شرکت‌کنندگان نتیجه بگیرند که اکثریت مردم خواهان تثبیت وضع موجود هستند. چنین تبلیغات گسترده‌ای باعث می‌شود مردم از مشارکت در انتخابات گریزان بشوند، زیرا می‌بینند حضورشان در حوزه‌های رأی‌گیری مصادره می‌شود. یکی از بارزترین موارد این مصادره در بهمن‌ماه ۱۳۹۳ از طرف روزنامه کیهان اتفاق افتاد. در دی‌ماه آن سال رئیس‌جمهوری وقت از رفراندوم به‌عنوان فرصت و امکانی که قانون اساسی در اختیارمان گذاشته، سخن گفت که منتقدان و مخالفانش را خوش نیامد. چند روز بعد و به‌دنبال برگزاری راهپیمایی روز ۲۲ بهمن، کیهان با تیتر «این هم رفراندوم» حضور مردم در این مراسم را به‌نفع باورهای خود مصادره کرد! گویی مردم با حضور در این مراسم مخالفت خود را با دولت وقت اعلام کرده‌ بودند! به‌طوری‌که ملاحظه می‌شود، برخی سیاست‌های ناکارآمد در میدان اقتصاد و اصرار بر برخی سیاست‌ها و رویه‌های نخ‌نماشده در حوزه سیاست موجب قهر مردم با پدیده ارزشمند انتخابات شده است که بارزترین و باشکوه‌ترین دستاورد انقلاب اسلامی است. همان‌طور‌که گفته‌ شد، این قهر یکی از تأثیرگذارترین عوامل در میدان رشد اقتصادی و متوقف‌کننده آن است. از این‌ رو اگر دولتمردان خود را مصمم به پیگیری اهداف توسعه بلندمدت کشور می‌دانند، باید موانع طبیعی و مصنوعی مشارکت سیاسی شهروندان را برطرف کنند تا افزایش مشارکت اقتصادی آنان را به‌عنوان یک نتیجه گران‌بها شاهد باشیم.