فرشاد مومنی، استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی:
اصلاحات با یکدستسازی حکومت اتفاق نمیافتد / هنرمندان به کمک کارشناسان بیایند
استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی گفت: اصلاحات لازم با استراتژی یکدستسازی حکومت اتفاق نمیافتد بلکه باید با بازکردن راه برای مشارکت فعال مردم در سرنوشت اقتصادی و سیاسی شان اصلاحات را امکان پذیر کرد.
فرشاد مومنی چندی پیش میزگردی با یکی از اقتصاددانان درباره «بحران صرفه اقتصادی» داشت او در سخنان خود، بحران صرفه اقتصادی را یکی از محوری ترین بحران های تولید در ایران عنوان کرد.
او در سخنانش علاوه بر اینها به نقد وضعیت اقتصاد کشور و رانت خواری «رانتی معدنی » ها پرداخته و از هنرمندان، نویسندگان و نمایشنامه نویسان خواست که به در ترسیم وضعیت موجود به کمک کارشناسان بیایند او از آلبر کامو نقل قولی در حاکمیت مناسبات رانتی آورده و آن را با مواضع برخی اقتصاددانان بزرگ جهان مقایسه کرد.
متن این نشست به شرح زیر است:
در سال 1394 کتابی منتشر کردم با عنوان "اقتصاد سیاسی توسعه در ایران امروز" و در مقدمه و هم در فصل پایانی این کتاب توضیح دادم که ما در اسارت یک اتحاد سهگانه ویرانگر و ضد توسعهای قرار گرفتهایم که وجه مشترک اضلاع این اتحاد سه گانه در تحمیل روزمرگی و کوته نگری به نظام تصمیمگیریهای اساسی و فرآیندهای تصمیمگیری و تخصیص سه منابع هستند.
گویی مسئولیت تشدید رقابت مخرب و به افلاس انداختن تولید را دارند!
علت اینکه من این لفظ اتحاد سهگانه رو در آنجا برجسته کردم به خاطر این است که با کمال تأسف، ما در ایران با بیشمار وارونگی و واژگونه گی روبرو هستیم و یکی از آنها این است که به جای اینکه اجازه دهیم که واحدهای ناکارآمد از گردونه بازی حذف شوند. حذف آنها را معضل امنیتی کرده ایم و با انواع مداخله ها و تهدیدها، واحدهای ناکارآمد، فعال نگه داشته میشود و بعد همزمان طیف بسیار متنوعی از جهتگیریهای سیاستی ما به گونهای است که گویا برخی اصلاً مسئولیت شان تشدید رقابت مخرب و به افلاس انداختن بنگاههای تولیدی است که در انتهای ماجرا آنچه که تحقق پیدا میکند. ما با سلطه سوداگریهای واردات محور و دلال محور است و افول انگیزههای تولیدی در کشور مواجه هستیم.
به مناسبت درگیر شدن کشور با ماجرای برنامه هفتم، صرف صرفنظر از اینکه اینها به نام برنامه هفتم چکار میکنند و به نام برنامه توسعه برنامه "تسریع اضمحلال" را در بعضی از زمینهها جلو می برند، از باب و مشارکت شرافتمندانه کارشناسی مطالبی را از انبوه واژگون گی ها و وارونگی ها در این زمینه آماده کرده و ارائه کرده ام و خلاصه بحثم این بود که آقایان که با سر راه می روند، اول باید سر و شکل خود را سامان دهند و بعد راجع به مثلاً توسعه و تفاوت دیدگاهها درباره اولویتهای توسعه بحث کنند!
چرا از سیاست های مخرب تکراری دست نمی کشند؟
در سخنان امامان ما شاخصی برای سنجش ایمان افراد در عمل وجود دارد و این است که مؤمن از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود. ما الان سیاستهای مخربی را در ایران سراغ داریم که سالی بیش از 10 بار تکرار میشود و فاجعه سازی میکند و هیچ کدام از آن اهدافش هم محقق نمی شود. با این حال باز هم استمرار دارد! آقایان نه به ضوابط و معیارهای علمی پایبندند و نه در این فرآیندهای تصمیمگیری و تخصیص منابع، به ضوابط و معیارهای علمی بهایی می دهند و از ایمان و عقیده هم به عنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف مخرب و فسادزا استفاده میکنند.
مثلاً این ابتذالی که به نام بازارگرایی در ایران راه افتاده و 30 سال است که دائم ریشهدارتر و پر فساد تر میشود، با وجود دولت های متعدد تکرار می شود و دست از آن بر نمی دارند. این پدیده به این معناست که همه چیز به دانستن یا ندانستن بر نمی گردد. بلکه مساله به گره خوردن مناسبات پرفساد و منافع عده ای برمی گردد.
چرا با کوچکترین تلنگری رها می کنید؟!
خیلی ها به ما می گویند چرا وقتی به شما بی اعتنایی می شود باز هم این بحث ها را مطرح می کنید و موضوع را رها نمی کنید،. نگاهی به سیره امیرالمومنین علی ابن ابیطالب (ع) نشان می دهد که ایشان پیروان خودش را مذمت میکرد و می گفت "آنهایی که ناسالم هستند در مسیر خود خیلی مصر و محکم هستند اما آنها که میخواهند یار علی ابن ابیطالب باشند با کوچکترین تلنگری رها می کنند" و به قول شهید بهشتی تقوای گریز را انتخاب میکنند و مثل خانم هایی که برای طلاق می گوید «مهرم حلال و جانم آزاد» رفتار می کنند.
نمی شود ادعای مسلمانی کرد و به اصلاح اجتماعی در جامعه کاری نداشت
در حالی که مسلمان به همان اندازه که امور فردی مسئولیت دارد در امور اجتماعی هم مسئولیت دارد. شهید بهشتی در این باره سخنانی دارد که واقعاً هوش از سر می برد و کاش به جای اینکه که تبلیغات دینی را هم به ابتذال بکشانند ، ما را با اندیشههای تمدنساز و اعتلا بخش امثال شهید بهشتی آشنا می کردند. ایشان در بحث هایش می گوید انسان اسلامی «رابینسون کرزوئه» ای نیست که در پستو پنهان شود و آنجا تقوای خود را حفظ کند. باید در امر اجتماعی مشارکت کند. چون بخش بزرگی از هویت انسانی انسان، در تعاملات اجتماعی شکل میگیرد و ساخته میشود؛ بنابراین نمی شود فردی ادعای مسلمانی کند و بگوید به اصلاح اجتماعی در جامعه کار ندارد.
ما این گرفتاری را در جامعه دانشگاهی و روشنفکری مان هم داریم. عزیزان مثلاً یک بار نکته را میگویند وقتی به آنها داغ و درفش نشان میدهند و آنها را می ترسانند، فکر میکنند که دیگره حجت شرعی شان تمام شد و وظیفه شان را انجام داده اند و موضوع را رها می کنند. اما اگر پیغمبر خدا هم این طور می اندیشید بعد از ابلاغ وحی و مشاهده بی اعتنایی ها، باید رسالت خود را رها می کرد. اگر این توجیه درست بود پیامبر هم این طور عمل می کرد در حالی که این طور نیست. نگاهی به زندگی دانشمندان بزرگ و بزرگان علم هم نشان می دهد که آنها اهل رها کردن نبودند. زندگی لویی پاستور را نگاه کنید و ببینید که آکادمی علوم فرانسه به نام علم، چقدر علیه نوآوری های تمدن ساز او کارشکنی کرد، اما پاستور برای پیشبرد اهدافش پایمردی کرد تا هم خود جایگاه یافت و هم جهان و مملکتتش را نجات داد.
بسته اصلاح از کره های دیگر برای ما نمی آید!
این خوب نیست که ژست رادیکال بگیریم و تحت عنوان این که "فایده ندارد"، کنار بکشیم و خودمان را به نفهمی بزنیم. چون این ژست عملا پشیزی نمی آرزد و کنار کشیدن نیروی اصلاح کننده باعث می شود تا این مناسبات لجن ادامه یابد. نباید منتظر بمانیم که اصلاح را از کرات دیگر برای ما بسته بندی کنند و بفرستند. بالاخره باید از خود مایه بگذاریم.
آنچه که به نظر من حیاتی است این که متفکران بزرگ توسعه می گویند وقتی که خطا صد بار تکرار شد، مسئله دیگر تفاوت دیدگاههای تئوریک نیست. اینجا منافع فاسدی با یکدیگر پیوند برقرار کردهاند که من ذیل آن مفهوم اتحاد سهگانه شوم و ضد توسعهای در ایران را توضیح دادم که چطور دلالها و واردات چی ها با کوته نگری دولت و با بازیگرهای بازی بازار گرایی مبتذل در ایران از کل ماجراهای مربوط به حکومت و کسب و کار و علم، کوته نگری اش را گرفته اند و بقیه اش را رعایت کرده اند.
چرا بازارگرایان داخلی برای خط قرمزهای بازارگرایی اهمیتی قائل نیستند؟
مثلا این که اگر در تئوری بازارگرایی، حداقل آبرویی در دنیا وجود دارد، به خاطر این است که این تئوری خط قرمزهایی دارد اما در ایران بازارگرایی مبتذل در ایران در تمام زمینه ها، ضد آن عمل می کند. مثلاً یکی از خط قرمزهای تئوری بازار، شفافیت و به هنگامی ارائه آمار و اطلاعات اقتصادی است. در ایران تا بحال دیدید یک بازارگرا، حذف و عدم ارائه آمارها برایش مهم باشد؟ عین این مساله در امنیت حقوق مالکیت است. برای یک بازارگرا امنیت حقوق مالکیت و بعد برابری یک خط قرمز است. اما برای یک بازارگرای ایرانی امنیت حقوق مالکیت چقدر مهم بوده است؟
چرا تئوری امور بازار را به خودش بدهید در مملکت الان ما جواب نمی دهد؟!
این که می گویند امور را به بازار بدهید تا از مزایای آن بهره مند شویم برای این است که بازار را یک بازار همگن با بازیگرهای ذره ای فرض کرده اند تا ورود و خروج هیچ کدام از بازیگرها، تاثیری بر عملکرد بازار نگذارد. یعنی ستون فقرات تئوری بازار بر برابری کامل قرار داده شده است. در حالی که ما در این مملکت بازارگرایانی داریم که میگویند شوک درمانی پیشه کنید تا نابرابریهای ناموجه به فاجعهآمیزترین ابعادش برسد!
ما فقط یک گونه بازار نداریم ما بیشمار بازار داریم و هر کدام از این بازارها طرز عمل شان تابع کیفیت نهادهای پشتیبان آن بازار است؛ بنابراین اگر نهادهای پشتیبان بازار به درستی کار کنند می توان به سمت کارایی و بهینگی حرکت کرد. ولی اگر بد کار کنند فاجعه به بار می آید. نگاهی به آراء اندیشهورزان بزرگ مثل آمارتیاسن (آمارتیا کومار سن – اقتصاد دان هندی برنده جایزه نوبل) یا ژوزف استیگلیتز (اقتصاددان آمریکایی برنده جایزه نوبل) و دیگران، مفاهیمی مثل بازارهای فاجعه ساز، رقابتهای شوم و مخرب را هم مطرح کرده اند و باید این مفاهیم را بشناسیم تا فریب هر بازارگرایی را نخوریم.
رهاسازی قیمت با آدرس های فریبکارانه مثلث شوم اقتصاد ایران
از همه گونههای بازارگرایی، فقط یک گونه هست که کارکردهای موعود بازارگرایی را به عنوان یک تئوری برآورد میکند آن هم رقابت عادلانه است اگر رقابت عادلانه نباشد ما با رقابتهای فاجعه ساز و رقابتهای مخرب روبرو میشویم که نمونه هایش را در صنعت ایران مشاهده می کنیم. این رقابت های فاجعه ساز ما در ورطه یک رقابت مخرب خیلی فاجعه ساز قرار داده است.
بانک جهانی وقتی بحث از فضای کسب و کار دارد حتی یک مورد سخن از رهاسازی قیمت ندارد. اما در ایران که در چارچوب مناسبات رانتی در اسارت آدرسهای عوضی و فریبکارانه است، آن اتحاد سهگانه هم دائماً از شوک قیمتی و رها سازی قیمت ها سخن می گویند.
نا اطمینانی نسبت به سیاست ها
عوامل کلیدی مؤثر بر فضای کسب و کار و سرمایهگذاری مولد در کشورهای در حال توسعه از دیدگاه گزارش "دوینگ بیزنس" (فضای کسب و کار) بانک جهانی مهمترینش «نا اطمینانی نسبت به سیاست ها» است. این که سیاست ها یک شبه تغییر می کنند و همه اش هم متأسفانه با شیوههای مشکوک و براساس یک اهداف ناصالح اتفاق می افتد. همه ماجرا این است که بسترهای رانت را تحت عنوان "رها سازی" باز کنند.
ثبات اقتصادی و کارآمدی تصمیمات حکومت
دومین عامل کلیدی ثبات اقتصاد کلان است. سوم مربوط میشد به کارآمدی اجرای تصمیمات حکومت. در 30 سال گذشته تصمیم کارآمدی که به یک موفقیت غیرشعاری و غیر تو خالی برسد، می توانید ذکر کنید؟ ما که مثلاً در زمینه توسعه کار میکنیم گفته ایم که طی بالغ بر ربع قرن گذشته تمام جهتگیریهای سیاستی و اجرایی کلیدی مندرج در برنامههای توسعه ایران با شکست مفتضحانه و کامل روبرو شده است. ماجرای شوک نرخ ارز این طور بود. خصوصیسازی هم شکست خورد. هدفمند کردن یارانهها هم همین طور. در مورد تعدیل نیروی انسانی هم همین طور .
در فساد و رشوه عمدتا جزء کشورهای پرفساد بوده ایم!
بنابر گزارش جماران، این استاد دانشگاه در بیان چهارمین معیار بررسی وضعیت کشور گفت: عامل کلیدی چهارم وضعیت کشور از نظر فساد و رشوه است. شرم آورست که ما در بیست ساله گذشته جزء یکی دو استثناء، رتبه فسادمان همیشه در جهان جزء یک سوم پر فسادترین کشورهای دنیا بوده است. نمی شود اینقدر فساد را با سیاستهای نابخردانه گسترش بدهند بعد مردم عادی را دعوت به تقوا کنند! آقایان باید تقوایی از خود زمینه کفایت و اهلیت سیاستگذاری نشان دهند تا مردم با سر دنبالشان راه بیافتند. نمیشود که سیاستهای فسادزا و نابرابر ساز و مشروعیت زدا داشت و انتظار داشت بقیه تقوی پیشه کنند.
شفافیت آمار و اطلاعات
بانک جهانی پنجمین عامل را شفافیت از نظر آمار و اطلاعات و فرآیندهای تصمیمگیری و تخصیص منابع اعلام می کند. آقایان میخواهند در پستو و پنهانی راجع به چهل و پنج میلیون آدم تصمیم بگیرند بعد هم انتظار دارند مصوباتشان مورد پذیرش قرار گیرد معلوم است که نمی شود اقناع کرد چون نمی توان از قانون به مثابه ابزار زورگویی استفاده کرد. این غلط است و با معیارها سازگار نیست.
تربیت نیروی کار ماهر
ششمین عامل از نظر بانک جهانی، وضعیت تربیت نیروی کار ماهر است وقتی مناسباتی ایجاد کنید که هر کسی به یک حداقل صلاحیتی میرسد می خواهد مهاجرت کند، نتیجه این می شود بنگاههای تولیدی ما الان با بحران کارکنان ماهر روبرو هستند.
کیفیت زیرساخت های تامین شده
فرشاد مومنی در ادامه گفت: هشتمین عامل کلیدی از نگاه بانک جهانی که خیلی مهم است کیفیت زیرساختهای تأمین شده از ناحیه حکومت است. ببنید چه وضعی در این شاخص داریم که به نام اداره کل صنعت به صنایع نامه میدهند و می گویند خودتان فکری برای برق و گاز مصرفی تان بکنید و یا با تهدیدهای امنیتی صنایع را مجبور می کنند که یک روز کاری را تعطیل کنند یا افرادی را در لیست پرداخت حقوق قرار دهند در حالی که آن فرد لازم نیست در کارگاه حاضر شود. بعد با این همه می خواهند جایگاهی هم در تولید جهانی داشته باشند
اصلاحات با یکدست سازی حکومت اتفاق نمی افتد
اگر مبنا، خرد و دانایی و علم باشد، فهمیدن اینکه چه کاری درست است و چه کاری غلط، چندان دشوار نیست اما آنچه که در ساختار تصمیم گیری تاثیر می گذارد منافع شخصی است که در شیوههای ضدتوسعه و فسادزا و ضد تولیدی تعریف شده است.
اصلاحات لازم با استراتژی یکدستسازی حکومت اتفاق نمیافتد بلکه باید با بازکردن راه برای مشارکت فعال مردم در سرنوشت اقتصادی و سیاسی شان اصلاحات را امکان پذیر کرد.
شگفتی های اقتصاد ایران
زمانی در دانشکده مان پیشنهاد داده بودم که یک درس سه واحدی یعنی به اندازه یک ترم تحصیلی مباحثی ارائه بدم تحت عنوان شگفتیهای اقتصاد ایران. با این مناسبات و با پشت کردن به علم و شفافیت و عدالت و تولید، سرزمین شگفتی سازی شده ایم. گزارش اتاق ایران درباره پایش ملی محیط کسب و کار که بهار 1402 منتشر شد می گوید که شاخص پایش ملی محیط کسب و کار در این فصل حکایت از بهبود اندک این شاخص دارد تقریباً تمام این بهبودهایی که عزیزان در هفته دولت مطرح کردهاند شبیه به این است. یعنی آمارهایی سراپا ابهام و تناقض و تعارض! اگر واقعا چنین است آثار عینی اش کجاست؟! با ظاهرسازی و ادعا که نمیشود کار کرد از یک طرف می گوید شاخص محیط کسب و کار بهبود داشته از طرف دیگر نمی گوید سبت به زمستان 1401، 3.1 دهم درصد از ظرفیتهای فعال بنگاههای اقتصادی کاهش پیدا کرده است! اگر فضای کسب و کار بهبود پیدا کرده باشد ما باید با جهش روبرو شویم ولی عکسش اتفاق افتاده است! یا در مرداد 1402 مرکز پژوهشهای مجلس گزارشی درباره پایش بخش حقیقی اقتصاد ایران منتشر کرده که می گوید از تیرماه 1402 نسبت به خرداد 1402 تولید و فروش شرکتهای بورسی که جزو شرکتهای بزرگ مقیاس ایران محسوب میشوند 4.7 درصد کاهش و در فروش 5 درصد کاهش را تجربه کرده اند بعد میگوید مهمترین عامل توضیح دهنده این مسئله، محدودیتهای تأمین برق صنایع بوده است.
بحرانی به نام صرفه مقیاس!
بنابر گزارش جماران از این نشست، فرشاد مومنی افزود: تمام مطالعاتی که تاکنون راجع به بحران صرفه مقیاس در ایران شده نشان می دهد در یک ساخت رانتی، وقتی بدون توجه به کیفیت محصول، قیمت و میزان ارزبری مجوز تولید داده می شود و بعد هم نسبت به تعمیق وابستگی های ذلت آور به خارج و تسخیر بازار داخل توسط کالاهای مشابه خارجی بی توجهی می شود و برنامه ای هم برای رشد و اعتلا صنعتی وجود ندارد و بعد هم هر جا، هر گرفتاری پیدا شد به تبعیت از بازار گرایی مبتذل می گویند دروازهها رو باز کنید واردات کالا راه بیندازید یا قیمت را بالا ببرید، در این مناسبات، کمر مردم می شکند. و باید گفت که این شیوه حکمرانی جوابگو نیست.
صرفه مقیاس مال آن کشورهایی است که انگیزه اعتلا و توسعه دارند نمیشود که رباخوارها و دلال ها را چاق و به توسعه پشت کنیم بعد برایمان سوال شود که چرا کار ما جلو نمیرود.
آنقدر بازار رباخواری را داغ کرده اند که امکان ندارد تولید کننده با دلال ها و واردات چی ها رقابت کنند
گزارشهای مربوط به فضای کسبوکار میگوید طی سه دهه گذشته که رویه شوک درمانی در ایران رایج بوده است؛ همواره یکی از بزرگترین بحرانها برای تولید کنندههای صنعتی در کشورمان "بحران دستیابی به سرمایه در گردش" مورد نیاز بوده است. یعنی آن قدر بازار ربا خواری را داغ کرده اند که برای تولیدکننده امکان ندارد که با دلالها و واردات چی ها رقابت کند.
این که چرا تولید صنعتی فناورانه ابتدا به ساکن قادر به رقابت با را رانت جوها و ربا خورها و دلالها و واردات چی ها نیست بحث مفصلی است. اما اگر میدان را برای این قشر باز کنید تولید نابود میشود و اگر تولید نابود شد و بنیه تولید تضعیف شد طبق آنچه که در کتاب «چرا ملت ها شکست می خورند» آمده است در هیچ عرصهای از حیات جمعی روی ثبات و آرامش نخواهیم دید.
هنرمندان هم به کمک بیایند
این اقتصاددان همچنین در ادامه نشست گفت: در هفته های قبل گزارشی رسمی و تکان دهنده منتشر شده است که باید گریست به این که ما چه آبرویی از دین به نام سیاست گذاری اقتصادی می بریم. متنی از آلبر کامو میخواندم که خیلی جالب است. من بارها گفته ام که برای نجات ایران همه باید کمک کنیم هنرمندان هم باید کمک کنند والا صرفا کارشناسان زورشان نمی رسد. آلبر میگوید اگر در جایی دیدید پول سروری میکند فاتحه عدالت و آزادی را بخوانید معلوم است آن کشوری که چنین رمان نویس با شرافت سطح بالایی داشته باشد میتواند در دنیا سرنوشت سازی کند. تو دنیا یعنی ما با یک نظام حیات جمعی روبرو هستیم؛ شما مانند این سخن از آلبر کامو را از توماس پیکتی (اقتصاددان فرانسوی) در کتاب "سرمایه در قرن بیست و یکم" می توانید ببیند که می گوید اگر در کشوری بازده رباخواری و تجارت پول از بازده تولید بیشتر شد، فاتحه شایستهسالاری را بخوانید.
مفهومی به نام اقتصاد کازینویی!
جان مینیارد کنیز (اقتصاد دان انگلیسی 1883 – 1946) در کتاب "پیامدهای اقتصادی صلح" می گوید اگر سراغ سیاستهای تورمزا بروید ، جامعه را دچار آشفتگی میکنید و بازی جمعی به بازی قمارخانه ای تبدیل می شود بعد می گوید ماجرای اتخاذ سیاست تورمزا به همین جا ختم نمی شود بلکه تولیدکننده ی تو، به افلاس می افتد، مردم به فلاکت می افتند و سرمایهداری کازینویی میشود! حالا از این زاویه این گزارشی گفتم را نگاه کنید، می گوید به واسطه رها کردن بانکهای خصوصی در خلق نقدینگی، روزانه شش هزار میلیارد تومان در ایران پول خلق میشود و از این مقدار، هفتاد درصدش نصیب 0.8 درصد از جمعیت میشود. یعنی نابرابریها ناشی از سلطه ربا و آقایی پول در ایران قابل مقایسه با هیچ عامل نابراب ساز دیگری نیست.
50 درصد مردم حتی یک وام بانکی نگرفته اند!
عزیزان نقدینگی را رها کرده اند که در راستای مطامع ضد توسعه ای رشد پیدا کند؛ بعد تولید کننده در اسارت ربا خوارها و طبق تمام گزارشهای پایش فضای کسب و کار، در بحران تأمین مالی سرمایه در گردش است. تولید کننده را بیچاره کرده اند، مردم رو هم آن طور به افلاس انداخته اند. وقتی گزارش رسمی حکومتی می گوید پنجاه درصد جمعیت ایران یک بار هم نتوانسته است وام بانکی بگیرد و وقتی که 70 درصد نقدینگی نصیب 0.8 درصد جمعیت کشور شود، معلوم می شود ما با نابرابری خانمانسوز و خانه مان برانداز روبرو هستیم بعد آقایان اصل منشأ این فساد رو رها کرده اند و می گویند با کار فرهنگی نقدینگی را هدایت کنیم!
سخنانی متعلق به 112 سال قبل!
این حرفهایی که من الان مطرح می کنم در سال 1911 توسط ژوزف شومپیتر (اقتصاددان و دولتمرد آلمانی 1883 – 1950) در کتاب اقتصاد توسعهاش می گوید هر کسی که می خواهد تمدن سازی کند باید سراغ صرفه مقیاس برود بعد حکومتگران گرامی ما این انحصار وحشتناک در توزیع نقدینگی برایشان مسئله نیست و تا تولیدکننده میخواهد جان بگیرد میگویند انحصار ایجاد کرده و می خواهند گردنش را بزنند. در این زمینه دکتر احمد سیف بحثی تاریخی مطرح کرد که بدون استثناء گردن زدن تولید صنعتی در ایران یک سرش به قدرتهای خارجی بر می گردد و یک سر آن به حکومت نالایق و متحد های فاسدش اعم از رانت خورها و ربا خورها و دلالها مربوط می شود.
شرافتمندانه مشکل فساد را حل کنید
بنابر گزارش جماران فرشاد مومنی همچنین در این نشست اظهار کرد: درخواست من از آقایان این است که شرافتمندانه مشکل فساد را در این مملکت در اولویت بگذارید چطوری برنامه میانمدت مینویسید و یک کلمه حرف راجع به فساد و ضرورت کنترلش وجود ندارد! این همه انرژی انسانی و مادی صرف میکنید تا یک سند بیکیفیت تشدید کننده مشکلات بیرون بیاید؟! حکومت گرامی باید متوجه شود که بحران صرفه مقیاس، کانون اصلی همه بحرانهای موجود در ایران در حیطه اقتصاد و توسعه است و با جهل و فساد، با وابستگیهای ذلت آور، با فلاکت، با انحطاط و شدت گیری عقبماندگی پیوند دارد و راه حلش هم این نیست که آمار ها رو شکنجه بدهید تا نشان دهید که موفق بوده اید. باید راهحل اصولی در پیش بگیریم نه این که در چارچوب مناسبات سوداگرانه و دلال محور، این سوداگران خلق تقاضا کنند تا وقتی تولید داخل نتواند پاسخگو باشد بازار در بی ثباتی و ناپایداری بیافتد.
وقتی که ما هشدار می دهیم که تولید را به مثابه نظام حیات جمعی نگاه کنید به معنای این است که فقدان تولید، پیامدهای سیستمی در کل عرصههای حمایت جمعی می گذارد و آن را دچار بحران میکند. دادههای رسماً انتشار یافته اجتماعی ما آنقدر فاجعهآمیز است که عزیزان آن را طبقه بندی کرده اند در حالی که این کار فقط پاک کردن صورت مساله است. بگذارید اشکال های جامعه بر ملا شود و ما انرژی هایمان را روی حل اصولی آن بگذاریم.
ببینید اینها چطور تولید را در ایران، چه جوری محمل کسب رانت کردهاند که مثلا در برابر یک پاندمی که در همه جای دنیا تولید تکیه گاه ملت می شود، در ایران با پاندمی معلوم شد که صنعت در اقتصاد ایران متزلزل ترین بخش است و هر بار هر شوکی که به اقتصاد ایران وارد میشود شدت شکنندگی اش برای بخش صنعت ما بیشتر است چون آن را میانتهی کرداند و با بزک نمایش داده می شود در حالی که تو خالی است. در حالی که مثلاً سهم رانتی معدنی ها که بیشترین نقش را در فاجعه سازیهای اقتصادی اجتماعی در سه دهه گذشته در ایران داشته اند.
صنعت نساجی نابود شده است
به عنوان مثال سهم نساجی در اشتغال صنعتی در ایران در سال 1370 ، 31 درصد بود الان به زیر 5 درصد رسیده است این یعنی نساجی نابود شده است. در جلسات قبل توضیح دادم که رانتی معدنی ها بزرگترین دستاوردهایشان برای ایران این است که جزء آلوده کننده ترین صنایع هستند و داده هایش را هم ارائه دادم که چقدر در بحران محیط زیست و بحران آب نقش ایفا می کنند . این بحث را که واحدهای رانتی معدنی در کم آب ترین استان های کشور پر تعداد مستقر شده اند را رها کرده اند بعد می گویند هر چه فریاد دارید بر سر بخش کشاورزی بکشید. بعد آمارهای دست کاری شده و دروغ درباره میزان مصرف آب کشاورزی مطرح می کنند و همه هم راضی هستند که معلوم نشود که نزدیک به یک سوم آب در شهرهای ایران به خاطر پوسیدگی های لوله های انتقال آب هرز می رود .
مصرف کشاورزی را مطرح می کنند تا حواس ها از رانتی معدنی ها پرت شود
چرا؟ چون دو تا و نصفی تولید کشاورزی داریم و کسی نمی گوید در کشاورزی سیستم آبی غرق آبی انحطاط آور است در حالی که تمدن ایرانی بنیان گذار سیستم آبیاری کوزه ای بودند که Who آن را بی نظیر در صرفه جویی آب می داند. کسی درباره این نمی گوید که آموزش دهیم تا کارایی و بهره وری کشاورزی بالاتر برود. فقط فحش می دهند تا رانتی معدنی ها در امان باشند. گزارش ملی محیط زیست را نگاه کنید با عدد و رقم نشان می دهد که به ازای هر یک متر مکعب رانتی که به رانتی معدنی ها می دهند ابعاد وحشتناکی از رانت توزیع می شود وقتی می گوییم چرا این همه توجه می کنید، می گویند اینها ارز آور هستند!