«شرق» افزایش تقاضای مهاجرت از ایران به «امید هوای تازهتر» را بررسی میکند
ذوق رفتن یا شوق نماندن؟
«اینجا همه چیز خوب است و هر روز نتیجه تلاشهایم برای زندگی بهتر و موفقتر را میبینم، اما دیگر شاهد چیزهای خیلی معمولی ولی مهم، مثل پیری و تغییرات زندگی مادر و پدرم نیستم و هر بار که برای مدت کوتاهی به ایران سفر میکنم، تکهای از خودم را جا میگذارم و برمیگردم که درد غیر قابل توصیفی است». حالا دیگر در بین جمعهای دوستانه، کم نیستند جوانهایی که عزم خود را برای زندگی در کشوری دیگر جزم کردهاند و در مسیر هدف خود، شروع به انجام کارهای ریز و درشت از قبیل جمعآوری رزومه و مدارک کافی یا پس انداز و متمرکزشدن بر کسبوکاری خاص کردهاند
«اینجا همه چیز خوب است و هر روز نتیجه تلاشهایم برای زندگی بهتر و موفقتر را میبینم، اما دیگر شاهد چیزهای خیلی معمولی ولی مهم، مثل پیری و تغییرات زندگی مادر و پدرم نیستم و هر بار که برای مدت کوتاهی به ایران سفر میکنم، تکهای از خودم را جا میگذارم و برمیگردم که درد غیر قابل توصیفی است». حالا دیگر در بین جمعهای دوستانه، کم نیستند جوانهایی که عزم خود را برای زندگی در کشوری دیگر جزم کردهاند و در مسیر هدف خود، شروع به انجام کارهای ریز و درشت از قبیل جمعآوری رزومه و مدارک کافی یا پس انداز و متمرکزشدن بر کسبوکاری خاص کردهاند. مهاجرتهای این روزها که در بیشتر موارد به دلیل بحرانهای اقتصادی و نگرانی از بابت آیندهای نامعلوم در کشور اتفاق میافتد، باعث شده تا نیروهای تازهنفس یا تخصصی با بدرودی همیشگی و آگاهی از سختیهای مهاجرت، وطن و آشیانه خود را ترک کنند و بروند. طبق بررسیها، در این روزها که بحرانهای اقتصادی و سیاسی شرایط را برای اغلب افراد سختتر از قبل کرده، حتی قشر متوسط و رو به پایین جامعه هم درصدد راهی برای خروج همیشگی از کشور هستند. همچنین آمارهای رصدخانه مهاجرت ایران از سیر صعودی مهاجرت ایرانیان خبر میدهد. چندی پیش هم حمید حسینی، عضو اتاق بازرگانی ایران، در رابطه با تغییر اقشار طالب مهاجرت گفته بود: بررسیها نشان میدهد افرادی فاقد استانداردهای پیشین مهاجرت، حالا درصددند از ایران بروند. موج مهاجرت از کشور به مرحله خطرناکی رسیده و در میان متقاضیان مهاجرت از لولهکش، کابینتساز تا آشپز و برقکار و آرایشگر نیز دیده میشوند. طی بررسی سادهای مشخص میشود تعداد متقاضی آموزش زبانهای خارجی و کسب مدارک معتبر از مؤسسات زبان، نسبت به گذشته بیشتر شده و حتی شکل قشر داوطلبان مدرک رسمی و معتبر زبان هم به طبقههای پایینی جامعه رسیده که با اقدام برای مهاجرت ارتباط تنگاتنگی دارد و با وجودی که به دلیل بحران کاهش جمعیت در کشور، سیاستهای مطرحشده بیشتر بر روی افزایش ازدواج و زاد و ولد جوانها متمرکز شده است، اما این فزونیگرفتن سیر مهاجرت جوانها در تضاد با این سیاستها پیش خواهد رفت. همچنین وجود نگاههای تکنظری در جامعه که تنها خود را صاحب کشور میدانند، بر میزان این مهاجرتها اثر خواهد داشت؛ همچون صحبتهای چندی پیش یک مجری تلویزیونی که اعلام کرده بود اگر کسی نمیتواند این جریان را بپذیرد، جمع کند و برود که البته با توجیههای همین خانم این ماجرا تمام شد ولی چنین تفکراتی همچنان در بسیاری از بخشهای جامعه وجود دارد. طبیه سیاوشی، نماینده مجلس دهم، دراینباره میگوید: این دید غلطی است که متأسفانه تأثیر مخربی بر اعتماد مردم گذاشته و خواهد گذاشت. در این زمینه باید نوعی فرهنگسازی ایجاد شود. این تفکری نیست که در هر کشوری وجود داشته باشد. باید جلوی این تفکر را گرفت تا باعث تشدید مهاجرتهایی که شاهد آن هستیم، نشود.
تکنگاهی عامل افزایش مهاجرتها
طبیه سیاوشی، نماینده مجلس دهم، درباره موج مهاجرتی که اخیرا اتفاق افتاده است، میگوید: سیر مهاجرتی متفاوتی را از سال ۸۸ شاهد بودیم که بیشتر ناشی از مسائل سیاسی- اجتماعی مربوط به این سال بود. بعد از آن در نیمه دوم دهه ۹۰، سیر مهاجرت اقتصادی شروع شد. در زمان نمایندگی مجلس، درخواستی را نوشتم و از مرکز پژوهشها درخواست کردم سیر مهاجرتی جدید را بررسی کنند. این درخواست ثبتشده در هر حال بینتیجه ماند. پدیده مهاجرت که بهشدت مورد توجه جامعهشناسان داخلی و خارجی است و بسیار روی آن کار تخصصی و کارشناسی شده و حتی سازمان ملل هم دراینباره هشدارهایی داده، پدیدهای جهانی است. اما در ایران به دلایل متعددی، این مهاجرتها نگرانکننده است؛ زیرا غالبا مهاجرت قشر جوان و نخبگان کشور است. حتی اخیرا از طرف جامعه پزشکان دراینباره نامهای به رهبری داده شد و درخواست رسیدگی به این موضوع را کردند. در هر حال مهاجرت پدیدهای پیچیده و چندلایه است و مثل سایر پدیدهها، صرفا یک دلیل خاص ندارد. درست است که این مهاجرتها بیشتر رنگ و بوی اقتصادی گرفته، ولی باید عوامل تأثیرگذار دیگری را هم در نظر گرفت.
وی ادامه میدهد: اخیرا یکی از دوستان بحثی در مورد مهاجرت جنسیتی مطرح کرد با این عنوان که مهاجرت زنان بیشتر شده است؛ البته در این زمینه من آمار دقیقی در دست ندارم. همچنین در بحث مهاجرت عموم مردم، وقتی آن خانم مجری گفت هر کسی نمیخواهد جمع کند و برود، در واقع هیچ بخشی از حاکمیت یا دستگاه رسمی این موضوع را رد نکرد یا با قاطعیت محکوم نکرد و متأسفانه این تفکر همچنان وجود دارد که اگر نمیخواهید، از ایران بروید. این دید غلطی است که متأسفانه تأثیر مخربی بر اعتماد مردم گذاشته و خواهد گذاشت. در این زمینه بایستی نوعی فرهنگسازی شود. این تفکری نیست که در هر کشوری وجود داشته باشد. باید جلوی این تفکر را گرفت تا باعث تشدید مهاجرتهایی که شاهد آن هستیم نشود. در واقع این دید، تنوع فرهنگ، دیدگاه، را به شدت محدود خواهد کرد و در نتیجه موجب حاکمشدن یک دیدگاه تکبعدی بر مسائل میشود و آثار این امر بر حیات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشور بسیار خطرناک خواهد بود.
برای مهاجرت متقاضی محصل زبان خارجی بیشتر شده
یلدا 12 سال است که تجربه تدریس زبان انگلیسی دارد و چهار سال است که به شکل تخصصی آیلتس تدریس میکند، از محصلهای سالهای قبل خود میگوید که: بیشتر یا زنان خانهداری بودند که برای سرگرمی در کلاس شرکت میکردند یا بچههای مدرسهای میخواستند زبان دوم یاد بگیرند، البته خانوادههای فرهنگی هم بودند که بچه خود را در کلاس ثبتنام میکردند تا از سن کم زبان خارجی یاد بگیرد، اما آزمونهای آیلتس همیشه متقاضی داشته که اتفاقات سیاسی و اقتصادی اخیر به طور مستقیم بر روی این متقاضیها مؤثر بوده و از حدود یک سال و نیم پیش این روند افزایشی شده است.
وی ادامه میدهد: دو سال قبل که قیمت دلار یکدفعه افزایش پیدا کرد، دانشآموزهایی داشتم که تا نیمه راه آمده بودند اما چون به ریال پسانداز جمع کرده بودند، نتوانستند برای زندگی بعد از مهاجرت برنامهریزی کنند و به اجبار از مهاجرت منصرف شدند، البته هنوز هم بسیاری برای مهاجرت زبان میخوانند، از طرفی هم الان آپشنهای بیشتری برای مردم وجود دارد مثل آموزش زبان فرانسه، آلمانی و... که برای آن آزمون دیگری میدهند، قابل ذکر است که یک تعداد محدودی هم در کلاسهای آیلتس هستند بدون اینکه بدانند این مدرک به چه درد آنها میخورد، در واقع سوار بر موجی شدند که در جامعه به وجود آمده. اما قبلتر اغلب کسانی که متقاضی مدرک آیلتس بودند از مناطق بالا و قشر مرفه بودند، اما الان اغلب قشر متوسط، دانشجو و حتی دانشآموز هستند.
بنفشه معلم دیگری است که 10 سال سابقه کار در حوزه تدریس زبان را دارد و چهار سالی میشود که تخصصی بر روی تدریس آیلتس کار میکند، از تغییر شکل متقاضیهای آموزش زبان میگوید: قبلا قشر متوسط و رو به بالا که توان مالی خوبی داشت برای آیلتس اقدام میکرد اما الان قشر متوسط و پایین هم اقدام میکند، یعنی الان بیشتر با قشر متوسط سر و کار داریم. توجه کنید که مهاجرت تحصیلی از بقیه راهها آسانتر است و برای همین اکثر دانشگاهها نمره آیلتس میخواهند، من حتی از شهرستانها هم داوطلب زیاد دارم و چون اغلب کلاسها آنلاین است بیشتر افراد از شهرستان مخصوصا شمال کشور و شیراز شرکت میکنند.
فاطمه معلم جوان دیگری که از سن کم شروع به تدریس کرده و حالا چهار سال است که به شکل تخصصی آیلتس تدریس میکند، به این نکته اشاره میکند: در این مدت افرادی که به سمت آموزش زبان و آیلتس آمدند، اغلب در سن دیپلم و حتی سن پایینتر هستند، قدیم افراد تا تحصیلات بالا مثل ارشد و دکترا اقدام میکردند، حتی در این یک سال اخیر در آموزشگاهی که من کار میکنم آنقدر متقاضی زیاد شده که افراد قبل ثبتنام و برای تعیین سطح پنج الی شش ماه در نوبت میمانند، الان هر کسی با هر سطحی میخواهد آیلتس بخواند که این عملا غیرممکن است چون باید یک پایههایی را بداند اما آموزشگاههای زیادی هستند که از این عدم آگاهی افراد استفاده میکنند و هزینه قابل توجهی هم دریافت میکنند.
به دلیل بنبستهای اقتصادی و سیاسی از ایران میرویم
سختشدن شرایط اقتصادی و ترس همیشگی جوانها از آیندهای نامعلوم و مبهم، افزایش میل به مهاجرت را افزایش میدهد، همچون مونا، پریسا، علی، سمیرا، حسین و هزاران جوان دیگر، پارسا جوان ۲۴سالهای است که در دوران کارشناسی جزء دانشجوهای سختکوش دانشگاه شهید بهشتی محسوب میشده و حالا مدتی است در تلاش برای مهاجرت به یکی از کشورهای اروپایی است و از علتهای این تصمیم خود میگوید: از دلایلی مثل تحصیل در دانشگاهی بهتر تا دلایل سیاسی-اجتماعی که بنبست سیاسی، نبود آزادی، وضعیت سخت اقتصادی، از همه مهمتر ابهام در آینده کشور و ازبینرفتن امید برای اصلاح وضعیت کشور است که باعث شده به فکر مهاجرت و حداقل مهاجرتی موقتی باشم و بیشترین فشار این روزها برای انجام کارهای مهاجرت، مسائل اقتصادی است که مهاجرت هزینههای زیادی دارد، مشکلاتی از قبیل عدم تسلط کامل بر زبان آن کشور تا تفاوتهای فرهنگی و مشکلی که جدیدا در اروپا بیشتر هم شده یعنی نژادپرستی که هر روز هم اخبار جدیدی از آن به گوش میرسد؛ با این حال وضعیت کشور به گونهای است که مهاجرتی حتی موقت هم به سود من تمام میشود.
همچنین منصوره، دختری ۳۳ساله و جوان هم که در تبوتاب اتمام کارهای خود برای مهاجرت است، از علت این تصمیم خود میگوید: من واقعا دیگر ایران را جای مناسبی برای زندگی نمیدانم، چه در زمینه کار و چه تحصیل، با توجه به شغلم که خبرنگاری است، از عدم امنیت شغلی، حقوق کم، فشار کاری بالا و کار زیاد تحت فشار و استرس زیادی هستم و قطعا کانادا مقصد اول مهاجرتم خواهد بود و بعد از آن نیوزیلند و استرالیا، در این مسیر هم سعی میکنم درباره سختیهای ماهها و سالهای اول و هزینهها و درآمدها بیشتر اطلاعات کسب کنم.
ما روزهای خیلی سختی را هم میگذرانیم که کسی نمیداند
مروارید ۲۶ سال دارد و حدود 13 سالی است که در هنگکنگ اقامت داشتند و حالا دو سال است که با پذیرش دانشگاه برادر، خانوادگی مهاجرت کردند، از این روزهای زندگی خود میگوید که: ما اینجا فشار و استرس زیادی را تحمل میکنیم؛ چون تفاوت فرهنگی زیادی وجود دارد؛ مثلا اینجا خیلی انتظار دارند تا در کارت سریع باشی و همه چیز سریع انجام میشود، چیزی که فهمیدم این است که در کشور خودت به هر کجا که رسیده باشی، بعد از مهاجرت واقعا باید از صفر صفر شروع کنیم، تازه ما اینجا اقامت داشتیم و شرایط آسانتر بود؛ اما باز هم از صفر شروع کردیم و حتی خیلی از کارها را که در کشور خودت انجام نمیدادی، اینجا باید انجام دهی و این موضوع واقعا فشار زیادی دارد. او ادامه میدهد: من از سختیهای مهاجرت آگاهی داشتم؛ اما واقعا مهاجرت تنهاییهای خیلی زیادی دارد، با وجودی که گاهی مردم اینجا انگلیسی هم حرف میزنند؛ ولی باز بسیاری وقتها صحبتشان را متوجه نمیشویم و اینکه اینجا هیچ ایرانیای نیست. در شهری که ما هستیم، خیلی حساب و کتاب وجود دارد و امن است؛ ولی هیچکس کاری به کار کسی ندارد، حتی محل هم نمیدهند و با خارجی سخت دوست میشوند؛ ولی یکی از خوبیهای اینجا این است که حتی اگر درآمد متوسط هم داشته باشیم؛ چون باارزش است، میتوانیم در کنار مخارجمان هزینههایی مثل سفر به کشور دیگر را هم داشته باشیم.
مرضیه هم دختر ۲۸ساله دیگری است که حالا پنج سال از مهاجرت تحصیلیاش به آلمان میگذرد، از اولین دلیلهای مهاجرتش به نبود رشته مورد علاقه خود در حوزه نجوم دانشگاههای کشور اشاره میکند و اضافه میکند: میخواستم ارشد نجوم رصدی بخوانم؛ ولی در دانشگاههای ایران تدریس نمیشد و اینکه بیشتر با دانشجوها به صورت تئوریک کار میکردند و تنها راهکار من مهاجرت بود؛ چون دلم میخواست فضای آکادمیک خارج از ایران را هم تجربه کنم، در کنارش بحث فرهنگی هم مطرح بود؛ چون من در یک خانواده مذهبی زندگی میکردم و برای همین خیلی محدودیت داشتم. بهعنوان یک دختر شرایط سختی داشتم و حتی یک مسافرت دوستانه و دخترانه هم نمیتوانستم بروم؛ همچنین با وجود برخی سیاستهای جاری در کشور در خودم نمیدیدم که در این فضا بمانم، الان هم از شرایط راضی هستم و آلمان را دوست دارم؛ ولی از سختیها باید بگویم که سختترین لحظه همان زمان اول مهاجرت است که هیچ چیز قطعی نیست. در دو سال اول مانند توفانی که از هر طرف میبارد، در کشوری دیگر باید با هر مشکلی دستوپنجه نرم کنیم، در کل هم در فرهنگ اینها هر فرد خودش هست و خودش و این با فرهنگ ما که همه به هم کمک میکنیم، منافات دارد.
او ادامه میدهد: از روزهای اول دلتنگی برای خانواده و دوستان زیاد است؛ اما آنقدر درگیر مشکلات دیگر هستیم که این موضوع در پسزمینه قرار میگیرد و از سال دوم یا سوم به بعد تنهایی زیاد میشود؛ بهویژه تنهاییهای مناسبتی مثل عید و سیزده بهدر، اینجا همه چیز خوب است و هر روز نتیجه تلاشهایم برای زندگی بهتر و موفقتر را میبینم؛ اما دیگر شاهد یک چیزهای خیلی معمولی ولی مهم، مثل پیری و تغییرات زندگی مادر و پدرم نیستم و هر بار که برای مدت کوتاهی به ایران سفر میکنم، تکهای از خودم را جا میگذارم و برمیگردم که درد غیر قابل توصیفی است و چیز دیگری که بسیار برایم سخت بود، فوت پدربزرگم بود که دلم میخواست قبل مرگش کنارش باشم و با او خداحافظی کنم که حسرت بزرگ زندگی من شد.