|

مروری بر سیمای ترنس‌های سینمای ایران

تلاش برای رهایی

بیش از 10 سال از ساخت فیلم «آینه‌های روبه‌رو» به کارگردانی «نگار آذربایجانی» می‌گذرد. او در اولین گام‌های خود به سراغ موضوعی کمتر پرداخته‌شده در سینمای ایران رفت، «ترنس»‌بودن! موضوعی که هنوز هم حتی در رسانه‌ها و روزنامه‌ها با احتیاط به آن پرداخته می‌شود. این فیلم دغدغه یک زن کارگردان بود که بیشتر از ایران، در جهان با استقبال روبه‌رو شد. کمتر کسی در جهان با تصوراتی که از ایران ساخته شده، می‌توانست بپذیرد که یکی از قانون‌های حمایتگر جهان متعلق به این کشور اسلامی است و طبق این قانون امکان تغییر جنسیت فراهم شده و پس از عمل امکان عوض‌کردن شناسنامه و هویت جدید فراهم است.

تلاش برای رهایی
گیسو فغفوری دبیر صفحه آخر روزنامه شرق

گیسو فغفوری: بیش از 10 سال از ساخت فیلم «آینه‌های روبه‌رو» به کارگردانی «نگار آذربایجانی» می‌گذرد. او در اولین گام‌های خود به سراغ موضوعی کمتر پرداخته‌شده در سینمای ایران رفت، «ترنس»‌بودن! موضوعی که هنوز هم حتی در رسانه‌ها و روزنامه‌ها با احتیاط به آن پرداخته می‌شود. این فیلم دغدغه یک زن کارگردان بود که بیشتر از ایران، در جهان با استقبال روبه‌رو شد. کمتر کسی در جهان با تصوراتی که از ایران ساخته شده، می‌توانست بپذیرد که یکی از قانون‌های حمایتگر جهان متعلق به این کشور اسلامی است و طبق این قانون امکان تغییر جنسیت فراهم شده و پس از عمل امکان عوض‌کردن شناسنامه و هویت جدید فراهم است. شاید در هنگام اکران و ساخت فیلم «آینه‌های روبه‌رو» بسیاری از مردم و مسئولان از این بخش قانون ایران بی‌خبر بودند و شاید این قوانین در مجلس کنونی با حذف بخش‌هایی از آن حمایت‌گری کمتری داشته باشد؛ ولی هنوز بخشی از قانون ایران است، قانونی که سبقه آن به رساله امام (ره) بازمی‌گردد؛ چرا‌که آیت‌الله خمینی (ره) در سال ۴۳ به مسئله تغییر جنسیت در رساله پرداخته و در‌این‌باره ۱۰ مسئله را مطرح کرده است! فیلم «آینه‌های روبه‌رو» به نحوی می‌تواند اولین فیلمی باشد که شخصیتی «ترنس» را با بازی «شایسته ایرانی» در سینمای ایران معرفی کرد، آن هم با زاویه دیدی درست. زاویه دیدی که هنوز هم پاشنه آشیل بسیاری از افراد است، چالش با خانواده و جامعه! افراد «ترنس» زنانی که قالب جسمی‌شان با افکار و خواسته‌های‌شان هماهنگ نیست، زنانی که ناگزیرند با معیارهای خانواده و جامعه همسو باشند، زنانی که بابت این تفاوت با انگ‌های مختلفی روبه‌رو می‌شوند و در این فیلم به نقش خانواده و جامعه در رویارویی با این چالش پرداخته شده است. شاید زندگی هر «ترنسی» با مجموعه مشکلاتی در مقاطع مختلف روبه‌رو باشد، مقطعی که از خواسته خود آگاه می‌شود، مقطعی که شجاعت پیدا می‌کند آن را با دوستان و بخشی از نزدیکانش در میان بگذارد، مقطعی که باید خانواده‌اش را راضی کند تا با تغییرهای او همراه شوند، مقطعی که می‌تواند امکان مالی عمل را فراهم کند و دوره طولانی عمل و آسیب‌های روحی و جسمی فراوانی که با آن روبه‌رو می‌شود؛ اما این فیلم یک بخش مهم را در نظر گرفته است، همان بخشی که «ادی» برای رهایی از قالب «تن» باید از چارچوب‌های خانواده و جامعه بگریزد. او باید به خارج برود جایی که فرهنگ آن شرایط او را بهتر می‌پذیرد. در همین مقطع که به نظر خیلی کوتاه به نظر می‌رسد، مخاطب فیلم با شرایط، جایگاه، مشکلات فرد ترنس در مواجهه با دیگری و تبعیض‌ها و کلیشه‌ها روبه‌رو می‌شود. هرچند در نهایت او آن‌قدر از نظر مالی تأمین است که می‌تواند از این چهارچوب بگریزد؛ اما این سؤال را باقی می‌گذارد که آیا دیگر زنان ترنس همانند او خوش‌شانس هستند؟ آیا زنان دیگر همانند او حامیانی مهربان دارند؟ آنچه در این فیلم، پیش‌روی مخاطبانی که به تماشای آن در ایران و 62 جشنواره جهان نشستند، قرار گرفت، همان کلیشه‌های رایج و مرسوم از یک «ترنس» بود؛ اما سال‌ها بعد در فیلم «هفت و نیم» به کارگردانی برادران محمودی و کمی بعدتر در سریال «هم گناه» به نویسندگی «محسن کیائی» زنان ترنس دیگری به پرده سینما آمدند، زنانی که کمی با کلیشه‌های رایج متفاوت‌ بودند. زنان این فیلم کمی ظریف‌تر بودند. هرچند هرکدام خاستگاهی مختلف داشتند و از‌این‌رو با سرنوشتی متفاوت روبه‌رو شدند. در سریال «هم گناه» با بازیگری «سوگل خلیق»، دختر برای به دست آوردن پول لازم برای عمل خود تصمیم به فریب خانواده‌اش با کمک دوستانش می‌گیرد. در این سریال، خبری از کلیشه دختر صداکلفت و هیکلی نیست، این بار قرار است به دغدغه‌های او توجه شود؛ قرار است آنچه ذهن و روحش را دچار تلاطم و آشفتگی کرده روایت شود، هرچند اندک اما این بار فرصت به آن رسیده که مخاطب دریابد این شخصیت چرا بر سر «زن» بودن خود تردید پیدا کرده است و می‌خواهد تصمیم بگیرد زن بماند یا مرد شود. این بار قرار است حسرت‌ها و اندوه‌های یک «ترنس» در لحظاتی کوتاه از این سریال مورد توجه قرار ‌گیرد. اما شاید مغموم‌ترین ترنس سینمای ایران را «نیلوفر» در اپیزود چهارم فیلم «هفت و نیم» در ذهنمان ماندگار می‌کند. دختری که چند روز قبل از عروسی باید پدرش را که در دامداری کار می‌کند با واقعیت بدنش و تفکرش آشنا کند. او التماس می‌کند تا پدرش او را از بار انتخاب تحمیلی و عروسی اجباری رها کند؛ اما کلیشه‌ها و قید‌وبندهای جامعه سخت‌تر و فشرده‌تر از آن است که او بتواند آن را بگسلد؛ اما شجاعت او برای گفت‌وگو و رویارویی با پدر همان‌قدر در ذهنمان می‌ماند که آن نمای پایانی که با لباس و آرایش با صورتی مانند عروسک مسخ‌‌شده، در ماشین عروسی نشسته است. هرچند این نمای پایانی به ما یادآوری می‌کند بسیاری از «ترنس»‌ها همچنان در بند بدن و قیود جامعه و خانواده خود اسیر هستند؛ هرچند شجاعانه گام برمی‌دارند؛ اما شاید به‌تنهایی نمی‌توانند از این کلیشه‌ها رهایی یابند.