یادی از دکتر آیینهوند
ستارهای که خاموش نمیشود
دکتر صادق آیینهوند از همدورهایهای ما در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران در دهه 50 بود؛ دههای که فضای دانشجویی، بسیار پرالتهاب و در عین حال پرنشاط و دوستداشتنی بود. در اینسو و آنسو، هستههای مطالعاتی و گفتوگوهای اندیشهورزانه جریان داشت.
![روزنامه شرق](/images/Logo-newspaper.jpg)
دکتر صادق آیینهوند از همدورهایهای ما در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران در دهه 50 بود؛ دههای که فضای دانشجویی، بسیار پرالتهاب و در عین حال پرنشاط و دوستداشتنی بود. در اینسو و آنسو، هستههای مطالعاتی و گفتوگوهای اندیشهورزانه جریان داشت. مصر در آن سالها مرکز تحولات پرشتاب جهان عرب بود و برخی مبارزان ایرانی در آنجا دوره «آموزشهای چریکی» میگذراندند. نمایشگاه کتاب قاهره با شعار مبارزه با اسرائیل و با محوریت «ناسیونالیسم عربی» هواداران فراوانی داشت. جز این از ایران هم گروههای دیگری در آن نمایشگاه حضور داشتند. به دلیل علاقهمندی مردم مصر به اهلبیت، مؤسسات دینی ایران آثار شیعی را در آنجا به شکل وسیع عرضه میکردند. من که خود دو دهه بعد سری به این نمایشگاه زدم، دریافتم هنوز تبوتاب آن روزگار، این موج را زنده نگه داشته و کتابهای نویسندگان جدید و قدیم و شیعیمذهب هم در آن به چشم میخورد. شاید حضور مستقیم و بیپرده نیروهای امنیتی و حتی نفربر در برابر ورودی نمایشگاه قاهره در آن سال یادآور آن گذشته خطیر و باشکوه بود که برای فاصلهگذاری با آن چارهای جز استفاده مستقیم از نیروی پلیس نداشتند. آقای شاهمرادی، معلم خوب هندسه دبیرستان علوی که در رشته حدیث و تاریخ اسلام نیز دستی داشت، با فرزندان علامه امینی پژوهشهای مشترکی را پی میگرفت و از شرکتکنندگان در آن نمایشگاه بود. وی تعداد زیادی کتاب همراه خود از آنجا آورد؛ ازجمله به دلیل دغدغههای معلمی، کتابهایی مانند «علم برای کودکان و نوجوانان»، آثاری درباره هیئت، نجوم، طبیعت، جغرافیا و... به زبان عربی، سوغات آورد. این کتابها، بیشتر ترجمه از متون غربی و با نقاشی و طراحی زیبا و چاپی رنگی عرضه میشدند که در آن سالها در ایران تنها «کتابهای بنفشه» (بخش کودک انتشارات امیرکبیر) و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، چنان آراسته کارهایی ارائه میدادند، اما آنها هم کمتر در زمینه کتابهای علمی بود. ناشران ویژه کتابهای کودکان و نوجوانان غیردولتی و مذهبی کمکم در حال شکلگیری بودند. آقای صادق صندوقی، نقاش مشهور آثار آنها در آن روزگار بود که بیشتر داستانهای قرآنی و تاریخ اسلام را نقاشی میکردند. در چنین اوضاعی ترجمه آثار علمی کودکان میتوانست قدم بلندی در کار کتاب کودک باشد. اما چه کسی این موضوع را میفهمید و میتوانست ترجمه این کار را به سرانجام برساند؟ در آن سالها در رشته تاریخ و ادبیات عرب هم دوستان پرتلاشی بودند که بعضی از آنان در کارشان نامآورند. اما در بین همه آنها تنها آقای صادق آیینهوند به این کار روی آورد. با ایشان به منزل آقای شاهمرادی در خیابان ایران رفتیم، جلسه خوبی بود و در پایان آقای آیینهوند چندین اثر را انتخاب کرد، امانت گرفت و به فارسی برگرداند و البته بعضی اصطلاحات فنی را نقطهگذاری کرد که تکمیل کند. اما مشکل اساسی، نیاز به حجم بالای سرمایهگذاری برای چاپ این آثار بود که در بین ناشران مذهبی جز مؤسسه دارالتبلیغ اسلامی قم از عهده آن برنمیآمد. اما به دلایلی امکان همکاری با آن فراهم نشد. تحولات اجتماعی، چنان پرشتاب بود که این کار عملا از یاد رفت و من و آقای ارگانی، آقای نیکخواه، جناب ثبوت و برخی دیگر که در این کارها بودیم، از این قافله دور شدیم و به مسائل دیگری پیوستیم. آقای آیینهوند هم این کار را کموبیش کنار گذاشت چون ناشر مناسبی هم برای آن به آسانی پیدا نمیشد و به سوی پژوهشهای اجتماعی-دینی و سپس به سمت تاریخ اسلام و ادبیات شیعی رفت و آن را محور فعالیت خود قرار داد. نخستین اثر ایشان در تاریخ اسلام درسهایی بود که در سال ۵۹ در مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگی علامه طباطبایی در محل باشگاه معلمان فعلی ارائه کرد و پس از پیادهشدن از نوار و ویرایش در دسترس قرار گرفت. در آمادهسازی این کتاب خانم مینا خواجهنوری با ایشان همکاری داشتند. برای من همیشه این سؤال باقی ماند که چرا بسیاری از بزرگان هنر و ادبیات از حوزه کودک آغاز کردند؛ هرچند در آن نماندند؟! در جلساتی که با حضور آقای محمدباقر حجتی و برخی استادان دیگر، من و البته بیشتر در منزل خودشان (دکتر آیینهوند) برگزار میشد، از آن جلسه و این کار به شیرینی یاد میکردند؛ بهویژه که بچهها بزرگتر شده بودند و آقای آیینهوند میگفت اگر این ترجمهها را پیگیری میکردیم، امروزه برای خودش بازاری داشت و بچههای ما هم آن را ورق میزدند و بعدها میخواندند.