ارزیابی هنری کیسینجر از روسیه و جنگ اوکراین
وارد عصر جدیدی شدهایم
جهان پس از 26 فوریه 2022 و حمله روسیه به اوکراین وارد دوران جدیدی شده است. دورانی که کمتر کسی میتواند مختصات و ویژگیهای آن و تغییرات در مناسبات قدرتها را ترسیم کند. اما هنری کیسینجر دیپلمات سرشناس آمریکایی که در آستانه صدسالگی قرار دارد از معدود تحلیلگرانی است که میتواند چشماندازی نسبتا روشن از دنیای پس از جنگ اوکراین پیشروی ما قرار دهد. این دیپلمات و استراتژیست باتجربه دوران جنگ سرد که سابقه حضور در کسوت وزیر خارجه در دولت ریچارد نیکسون و مشاور امنیت ملی در دولت جرالد فورد را دارد، به تازگی در گفتوگویی با فایننشالتایمز به بررسی وضعیت روسیه، جنگ اوکراین و موقعیت چین پرداخته است.
جهان پس از 26 فوریه 2022 و حمله روسیه به اوکراین وارد دوران جدیدی شده است. دورانی که کمتر کسی میتواند مختصات و ویژگیهای آن و تغییرات در مناسبات قدرتها را ترسیم کند. اما هنری کیسینجر دیپلمات سرشناس آمریکایی که در آستانه صدسالگی قرار دارد از معدود تحلیلگرانی است که میتواند چشماندازی نسبتا روشن از دنیای پس از جنگ اوکراین پیشروی ما قرار دهد. این دیپلمات و استراتژیست باتجربه دوران جنگ سرد که سابقه حضور در کسوت وزیر خارجه در دولت ریچارد نیکسون و مشاور امنیت ملی در دولت جرالد فورد را دارد، به تازگی در گفتوگویی با فایننشالتایمز به بررسی وضعیت روسیه، جنگ اوکراین و موقعیت چین پرداخته است.
اوایل امسال پنجاهمین سالگرد سفر ریچارد نیکسون، رئیسجمهور سابق ایالات متحده به چین و بیانیه شانگهای را گرامی داشتیم. بدون تردید شما ایدهپرداز و تنظیمکننده توافق چین و آمریکا برای احیای روابط دوجانبه بودید. این توافق یک تغییر بزرگ در جنگ سرد محسوب میشد و شما با این ابتکار، چین را از روسیه جدا کردید. اما جهان امروز انگار در مسیری کاملا متفاوت با آن دوران در حرکت است. روسیه و چین به روابط بسیار نزدیک بازگشتهاند و به نظر میرسد ایالات متحده در دوران جنگ سرد جدید با چین قرار دارد.
زمانی که ما به دنبال گشایش در رابطه واشنگتن و پکن بودیم، روسیه دشمن اصلی آمریکا محسوب میشد اما روابط ما با چین هم در بدترین وضعیت قرار داشت. دیدگاه ما که منجر به برقراری رابطه با چین شد این بود که وقتی دو دشمن دارید، رفتار کاملا یکسان و مشابه با آنها عاقلانه نیست.
آنچه باعث شد تا واشنگتن و پکن به هم نزدیک شوند، تنشهایی بود که بین روسیه و چین ایجاد شد. لئونید برژنف، رئیسجمهور وقت اتحاد جماهیر شوروی نمیتوانست تصور کند که چین و ایالات متحده میتوانند با هم متحد شوند. اما مائو رهبر چین باوجود همه خصومت ایدئولوژیک خود با واشنگتن، آماده آغاز گفتوگو بود. درواقع، اتحاد امروز چین و روسیه براساس منافع رهبران این کشورها شکل گرفته و به نظر من این یک رابطه ذاتا دائمی نیست.
این تصور غالب وجود دارد که ایجاد فاصله بیشتر بین روسیه و چین منافع ژئوپلیتیک آمریکا را بیشتر تأمین خواهد کرد. آیا این تصور اشتباه است؟
وضعیت ژئوپلیتیک در سطح جهان، پس از پایان جنگ اوکراین دستخوش تغییرات قابلتوجهی خواهد شد و طبیعی نیست که چین و روسیه در تمام مشکلات و چالشهای قابل پیشبینی منافع یکسانی داشته باشند. فکر نمیکنم بتوانیم اختلافنظرهای احتمالی میان چین و روسیه ایجاد کنیم اما فکر میکنم شرایط جهان پس از این جنگ، این کار را میکند. پس از جنگ اوکراین، روسیه باید حداقل روابط خود با اروپا و همچنین نگرش کلی خود را نسبت به ناتو ارزیابی کند. فکر میکنم عاقلانه نیست که در برابر دو رقیب به گونهای موضع خصمانه بگیریم که آنها را بیش از امروز به هم نزدیک کند. این اصل را باید در روابط خود با اروپا و در بحثهای داخلی هم مورد توجه قرار دهیم. فکر میکنم تاریخ فرصتهایی را فراهم میکند که در آن میتوانیم رویکردهایی متفاوت را اعمال کنیم. این بدان معنا نیست که هریک از این رقبا، دوستان صمیمی غرب خواهند شد بلکه فقط به این معناست که در مورد مسائل خاصی که پیش میآیند، امکان اتخاذ رویکرد متفاوت را باز میگذاریم. بنابراین در دورهای که پیشرو داریم، نباید روسیه و چین را بهعنوان دو عنصر جداییناپذیر کنار هم قرار دهیم.
دولت بایدن چالش بزرگ ژئوپلیتیکی خود را دفاع از دموکراسیها در برابر حکومتهای استبدادی میداند. شما این رویکرد دولت بایدن را اشتباه نمیدانید؟
ما باید از تفاوتهای ایدئولوژی و تفسیری که از آن وجود دارد، آگاه باشیم. ما باید از این آگاهی استفاده کنیم تا آن را در تحلیل خودمان از اهمیت موضوعات در زمان بروز آنها به کار ببریم، نه اینکه آن را به موضوع اصلی رویارویی تبدیل کنیم، مگر اینکه قصد داشته باشیم تا تغییر رژیم را هدف اصلی سیاست خود قرار دهیم. فکر میکنم با توجه به توسعه فناوری و مخرببودن سلاحهایی که اکنون وجود دارد، اتخاذ سیاست تغییر رژیم ممکن است با خصومت دیگران به ما تحمیل شود اما ما باید از تولید آن با نگرشهای خود، خودداری کنیم.
شما احتمالا بیش از هر فرد زنده دیگری تجربه مدیریت رویارویی دو ابرقدرت مجهز به سلاح هستهای را دارید. ادبیات تند و خشن هستهای امروزی که از سوی ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه و اطرافیانش میشنویم، شما را از نظر تهدیدی که امروز با آن روبهرو هستیم، به چه نتیجهای میرساند؟
ما اکنون با فناوریهایی مواجه هستیم که در آن سرعت مبادلات و ظرافت اختراعات، میتواند سطحی از فاجعه ایجاد کند که پیش از این حتی قابل تصور نبود و جنبه عجیب وضعیت کنونی این است که تسلیحات نظامی و هستهای از هر دو طرف در حال افزایش است و هر سال بر پیچیدگی آنها افزوده میشود.
اما تقریبا هیچ بحث و هشداری در سطح بینالمللی در مورد اینکه چه فاجعهای در انتظارمان خواهد بود اگر واقعا از این سلاحها استفاده شود، وجود ندارد. درخواست من به طور کلی این است که باید درک کنیم که ما اکنون در عصری کاملا جدید و متفاوت زندگی میکنیم. با گسترش فناوری در سراسر جهان، به طور ذاتی، دیپلماسی و جنگ به محتوای متفاوتی نیاز دارند و این یک چالش جدی خواهد بود.
شما بیش از 20 بار با پوتین ملاقات کردهاید. دکترین هستهای نظامی روسیه این است که اگر احساس کنند رژیم این کشور در معرض تهدید وجودی است، از سلاح هستهای استفاده خواهد کرد. به نظر شما در این شرایط پوتین خط قرمزی دارد؟
من پوتین را بهعنوان دانشجوی روابط بینالملل، سالی یکبار برای یک دوره شاید 15ساله در ارتباط با بحثهای راهبردی صرفا آکادمیک ملاقات کردهام. فکر میکردم که اعتقادات اساسی او ریشه در نوعی ایمان عرفانی در تاریخ روسیه دارد و او از این نظر آزردهخاطر بود که بیشتر از شکاف بزرگی که میان اروپا و شرق وجود داشت، نشئت میگرفت. پوتین همان زمان هم نظرش این بود که روسیه به دلیل تلاش ناتو برای جذب کشورهای شرق اروپا مورد تهدیدی جدی قرار دارد اما من انجام حملهای برای تصرف یک کشور شناختهشده و بزرگ را پیشبینی نمیکردم.
فکر میکنم او در تحلیل وضعیتی که در سطح بینالمللی با آن روبهرو بود، دچار اشتباه محاسباتی شد و همچنین آشکارا تواناییهای روسیه برای انجام چنین عملیات گستردهای را فراتر از واقعیت موجود در نظر گرفت.
بااینحال وقتی زمان حلوفصل موضوع اوکراین فرابرسد، همه باید این واقعیت را در نظر بگیرند که ما به روابط قبلی بازنمیگردیم و با روسیه متفاوتی روبهرو خواهیم بود؛ روسیهای که نه حاصل اقدامات غرب بلکه حاصل اشتباهات محاسباتی پوتین در حمله به اوکراین است و از تبعات آن نمیتواند اجتناب کند.
آیا فکر میکنید پوتین اطلاعات درست و دقیقی به دست میآورد؟ و اگر اینطور نیست، ما باید برای چه اشتباهات محاسباتی دیگری آماده شویم؟
در تمام این بحرانها، باید تلاش کرد تا فهمید که خط قرمز درونی برای طرف مقابل چیست. سؤال بدیهی این است که تشدید تنش تا چه زمانی ادامه خواهد داشت و چقدر زمینه برای افزایش تنش وجود دارد؟ و آیا به نهایت توانایی خود رسیده است؟ پوتین باید تصمیم بگیرد که تشدید و ادامه جنگ در چه نقطهای جامعه روسیه را به اندازهای تحت فشار قرار میدهد که شایستگی آن را برای اجرای سیاست بینالمللی به عنوان یک قدرت بزرگ محدود میکند. قضاوتی در مورد زمانی که پوتین به چنین نقطهای برسد، ندارم. وقتی به آن نقطه برسد، آیا او اقدام به استفاده از سلاحهایی خواهد کرد که در 70 سال اخیر هرگز استفاده نشدهاند؟ اگر از این خط قرمز عبور کند، شاهد رویدادی فوقالعاده مهم خواهیم بود. زیرا ما تجربه زندگی در جهانی را داریم که طی 70 سال اخیر از سلاح هستهای در آن استفاده نشده و بههیچوجه آمادگی پذیرش چنین چیزی را ندارد.
شما بارها با شی جینپینگ، رئیسجمهور چین و اسلاف او ملاقات کردهاید. شما چین را به خوبی میشناسید. چین چه درسهایی از این موضوع میگیرد؟
من گمان میکنم که هر رهبر چین اکنون به این فکر میکند که چگونه از واردشدن به موقعیتی که پوتین در آن قرار گرفته، اجتناب کند و همچنین اینکه چگونه در موقعیتی قرار گیرند که در هر بحرانی که ممکن است رخ دهد، بخش عمدهای از جهان علیه آنها متحد نشود.