|

ماژور مسعود خان کیهان

آنها پنج نفر بودند و تنها یکی از آن پنج نفر تا آخر عمر به عهدنامۀ شب کودتا و پیمان عدم خیانت کودتاگران وفادار ماند و هرگز سکوت خود را نشکست تا اسرار کودتا را فاش کند، و او کسی نبود جز مسعود خان کیهان، رقیب نظامی رضاخان که در دولت مستعجل سید ضیاء وزیر جنگ شد و همین امر میانۀ آن دو را شکراب کرد.

شیما بهره‌مند دبیر گروه فرهنگ‌

شیما بهره‌مند: آنها پنج نفر بودند و تنها یکی از آن پنج نفر تا آخر عمر به عهدنامۀ شب کودتا و پیمان عدم خیانت کودتاگران وفادار ماند و هرگز سکوت خود را نشکست تا اسرار کودتا را فاش کند، و او کسی نبود جز مسعود خان کیهان، رقیب نظامی رضاخان که در دولت مستعجل سید ضیاء وزیر جنگ شد و همین امر میانۀ آن دو را شکراب کرد. پنج نفر هم‌پیمان شدند و قرآن مُهر کردند تا پای کودتا بایستند. آن پنج نفر به‌روایت سید ضیاء‌الدین طباطبایی، رضا خان میرپنجه (پهلوی)، سرهنگ احمد آقاخان (امیراحمدی)، ماژور مسعود خان (کیهان)، سروان کاظم خان (سیاح) و خود سید ضیاء بودند و همان قول و قرار، کودتا را به سرانجام رسانده بود. سید ضیاء به یاد می‌آورد اولین کسی که از این عهد استفاده کرد و جان سالم به در برد، رضا خان سردار سپه، فرماندۀ دیویزیون بود و آن وقتی بود که همان روزهای اول کودتا میان پنج نفر اختلاف افتاد و رضا خان همه را به پایبندی به عهدنامۀ شب کودتا فراخواند و از مهلکه گریخته بود. طرفه آنکه رضا خان بعدها خود از هرگونه تحریف وقایع کودتا دریغ نکرد و بعد از قدرت‌گرفتن، در اعلامیه سالگرد کودتا خود را نفر اول کودتا خواند. اما سید ضیاء روایت دیگری دارد؛ او خود را مرد اول کودتا می‌داند و می‌گوید: «رضا خان روحش هم از کودتا خبر نداشت. فکر نمی‌کرد می‌خواهد قدرت را به دست بگیرد». سید ضیاء حتی از این فراتر می‌رود و از ترس رضا خان از شاه و وحشت نافرمانی سخن می‌گوید: «در روزهای آخر که من مرتبا با او ملاقات می‌کردم، سعی اصلی‌ام این بود که وحشت او را از نافرمانی و عصیان علیه شاه از بین ببرم». با این اوصاف، رضا خان سردار سپه نه‌تنها قصد کودتا نداشته و رقیبی برای سید ضیاء نبوده است بلکه در آن روزگار با چهره دیگری در رقابت بوده که در کودتا نقش مهمی داشته اما در روایات مرسوم از کودتای سوم اسفند 1299 چندان نامی از او در میان نیست. ماژور مسعود خان کیهان، از آن دست چهره‌های پشت پردۀ تاریخ است که در مقطعی سرنوشت‌ساز نقشی مهم و پررنگ داشته اما چندی بعد به دست همفکرانش حذف شده و ناگزیر به کناره‌گیری از قدرت می‌شود. دست بر قضا ماژور مسعود خان تنها کسی است که تا سال 1345 که در تهران درگذشت، بر سر قول و قرار شب کودتا ماند و به‌رغم توصیه‌های مکرر سید ضیاء، حاضر به مصاحبه درباره کودتا نشد. مسعود کیهان، فرزند عبدالمطلب مستشارالوزاره، مستشار توپخانه، در سال 1272 در تهران به دنیا آمد. او تحصیلات ابتدایی را در خانه پدری فراگرفت و بعد به مدرسه علمیه مهدیقلی خان مخبرالسلطنه رفت و بعد از آن هم در یازده‌سالگی به‌قصد ادامه تحصیل راهی فرانسه شد، در دانشکده نظامی سن‌سیر آموزش دید و با درجه افسری یک سال در ارتش فرانسه خدمت کرد و در سال‌های نخست جنگ جهانی اول به ایران بازگشت. او ابتدا در فوج سرباز شیراز به فرماندهی پیاده‌نظام گمارده شد و بعد از مدت کوتاهی به درخواست مهدیقلی خان مخبرالسلطنه، حاکم شیراز با درجه ماژوری به هنگ سوم ژاندارمری فارس منتقل شد و به ریاست نظمیه رسید. هنگ سوم بر اساس نیاز انگلیس برای تأمین منطقه و حفظ منافع این کشور تشکیل شده بود، جنگ جهانی اول و ناامنی موجود از یک طرف، و فعالیت شدید آلمان در جنوب ایران از طرف دیگر بر اهمیت این هنگ می‌افزود. اما در هنگ سوم گروهی نزدیک به حزب دموکرات فارس با هدف دفاع از استقلال کشور در برابر نفوذ روزافزون انگلیس شکل گرفت که کمیته حافظین استقلال نام داشت و مسعود خان کیهان از مؤسسان این گروه بود. با شدت‌گرفتن فعالیت‌های این کمیته در شیراز، ژاندارمری که بیشتر به آلمانی‌ها گرایش داشت، تحت فشار انگلیس قرار گرفت و به افسران هنگ دستور دادند تا از هرگونه فعالیت سیاسی و حزبی پرهیز کنند که موثر نیفتاد و با ترور غلامعلی نواب، نایب کنسول انگلیس در شیراز به دست دموکرات‌های فارس ماجرا بالا گرفت، مخبرالسلطنه از حکومت فارس برکنار شد و افسران فعال ژاندارمری و اعضای کمیته حافظین از جمله مسعود خان کیهان نیز به تهران احضار شدند. در قضیه تهدید پایتخت توسط روس‌ها و بحثِ مهاجرت دولت، مسعود خان کیهان همراه عده‌ای دیگر از افسرانِ متمایل به آلمان به دسته نظامی کنت کانتیز، وابسته نظامی آلمان رفت که با ژاندارمری همکاری می‌کرد. مسعود خان و دیگر افسران این دسته تا پایان جنگ جهانی اول ماجراهای بسیاری را از سر گذراندند و حتی بعد از شکست‌های دولت ملی از قوای روس سر از عثمانی در آوردند و سرانجام با پایان جنگ جهانی اول در سال 1297 به ایران بازگشتند. این بازگشت زمینه‌ای برای کودتای سوم اسفند 1299 شد که ماژور مسعود خان کیهان از بازیگران ناشناخته یا کم‌شناخته‌شدۀ آن بود. مسعود کیهان به‌محض ورود به ایران به ژاندارمری فراخوانده شد و چندی بعد با ابطال قرارداد 1919، وزارت جنگ و وزارت هندوستان بریتانیا به طرح کودتا روی آوردند و مقدمات آن را فراهم کردند. در تهران کمیته‌ای با عنوان کمیته آهن شکل گرفت تا این هدف را محقق کند، ریاست این کمیته با سید ضیاءالدین طباطبایی بود و از آنجا که جلسات کمیته در خانه او واقع در محله زرگنده برگزار می‌شد، این کمیته به کمیته زرگنده هم شهرت پیدا کرد. مسعود خان کیهان یکی از اعضای موثر این کمیته بود و البته آشنایی او با سید ضیاء به سال‌های دور برمی‌گشت که سید ضیاء برای دوره آموزشی دوساله به فرانسه رفته بود. از همین جا بود که پای ماژور مسعود خان کیهان به کودتا باز شد و ابتدا در کنار و بعدها در مقابل رضا خان سردار سپه قرار گرفت. در مورد کمیته آهن اطلاعات چندانی در دست نیست، اما تردیدی وجود ندارد که این کمیته با سیاست‌های سفارت انگلیس هماهنگ بوده است تا حدی که کمیته آهن را «مرکز سیاست انگلیس» خوانده‌اند. ماژور مسعود خان همراه کاپیتان کاظم‌خان سیاح که از معتمدینِ کلنل هنری اسمایس بودند، به عنوان عوامل مستقیم کودتا در ژاندارمری گماشته شدند، اما نیروی دیگری نیز در کار بود که طراحان کودتا باید کنترل آن را به دست می‌گرفتند و آن، قزاق‌خانه بود که فرماندهی آن به رضا خان میرپنج سپرده شد و مسعود خان مسئول هماهنگی ژاندارمری با رضا خان قزاق شد. او با حضور در ژاندارمری و ارتباط با قزاق‌خانه و با سید ضیاءالدین طباطبایی هماهنگی لازم بین شاخه نظامی و غیرنظامی کودتا را ایجاد می‌کرد. «در 25 دلو 1299 نیروهای قزاق تحت امر رضا خان به سوی تهران حرکت کردند. نیرویی مرکب از صد نفر ژاندارم نیز به فرماندهی ماژور مسعود خان به صورت مخفیانه به تهران رفت تا سید ضیاءالدین رهبر غیرنظامی کودتا را برای آمدن به شاه‌آباد همراهی کند. اول حوت وی با سید ضیاء‌ به شاه‌آباد بازگشت و ستاد پنج نفره کودتا تشکیل شد. اعضای ستاد، متشکل از سید ضیاء، مسعود خان کیهان، کاظم‌خان سیاح، رضا خان و امیراحمدی، پیمان اتحاد و خیانت‌نکردن به یکدیگر بستند و آنان با ادعای نجات وطن از چنگ اجانب به بررسی طرح کودتا پرداختند. پس از امضای این پیمان، رضا خان همراه با سیاح به کرج رفتند. نیروهای قزاق به فرماندهی رضا خان و ژاندارم‌ها به فرماندهی مسعود خان کیهان در مهرآباد به هم ملحق شدند و به سوی تهران حرکت کردند. در سوم حوت بی‌هیچ مقاومتی تهران را در اختیار گرفتند». به این ترتیب، کودتای سوم اسفند بدون دردسر محقق شد و فردای آن روز سید ضیاءالدین به نخست‌وزیری رسید و چند روز بعد یعنی در دهم اسفند کابینۀ خود را معرفی کرد و مسعود خان کیهان به وزارت جنگ منصوب شد و از همین جا بود که اختلافات آشکار شد: «با وجود همکاری نزدیک بین ژاندارمری قزاق‌خانه در مسئله کودتای سوم حوت، اختلاف میان این دو نیروی نظامی که ریشه در گذشته داشت، همچنان به قوت خود باقی بود و با قدرت‌گرفتن رضا خان و کسب عنوان سردار سپه و فرماندهی کل قوا این اختلاف شدت گرفت. رضا خان سردار سپه تحت هیچ شرطی حاضر نبود تحت امر مسعود خان کیهان وزیر جنگ که افسری از افسران ژاندارمری بود قرار گیرد». سپهبد امیراحمدی در خاطرات خود این اختلافات را چنین نقل می‌کند: «سردار سپه گفت این ماژور مسعود خان که با سید ضیاءالدین آمده وزیر جنگ است و من رئیس دیویزیون قزاق؛ در حالی که او ماژور ژاندارمری است و من سردار سپه، و این رئیس و مرئوسی درست درنمی‌آید و باید من وزیر جنگ باشم». نافرمانی‌ها و اهانت‌های رضا خان سردار سپه به ماژور مسعود خان به حدی رسید که سرانجام وزیر جنگ در هفتم فروردین 1300 استعفا داد، سید ضیاء استعفایش را نپذیرفت اما برای رفع این اختلاف هم کاری از دستش برنیامد، تا اینکه رضا خان موفق شد او را برکنار کند. این بار استعفای ماژور مسعود خان بدون معطلی پذیرفته شد و سردار سپه به وزارت جنگ رسید و مسعود خان به سمتِ وزیر مشاور منصوب شد که مدتی بعد از آن سمت نیز استعفا داد و یک ماه بعد دولتِ سید ضیاء سقوط کرد. این آخرِ کارِ ماژور مسعود خان کیهان در سیاست بود. بعد از آن او مدتی در اروپا گذراند و بعد از بازگشت به ایران به حرفه معلمی روی آورد و به تدریس زبان فرانسه در مدرسه دارالفنون پرداخت و مدتی هم در دانشگاه تهران جغرافیا تدریس کرد. او با دوری از مشاغل نظامی، از تصفیه‌حساب‌های رضا خان در امان ماند و تا آخر عمر به پیمان شب کودتا پشت نکرد و سرانجام در سال 1345 در تهران درگذشت در حالی که اسرار کودتا را با خود به خاک برد.

* در این یادداشت از کتاب‌های «سید ضیاء، عامل کودتا» (گفته‌ها و ناگفته‌های تاریخ معاصر ایران از زبان سید ضیاءالدین طباطبایی، دکتر صدرالدین الهی، انتشارات فردوس) و «فرقه کمونیست ایران و سید ضیاءالدین طباطبایی»

(به کوشش محمدحسین خسروپناه، انتشارات شیرازه) استفاده شده است.