ریشههای متروپل
تردیدی نیست که فاجعه متروپل آبادان حاصل سهلانگاری بیحد و غیرقابل اغماض گروهی سودجو بوده است که از قدرتی بیحد و نظارتنشده برخوردار هستند. تا اینجا همه با هم توافق دارند اما از اینجا به بعد برخوردها متفاوتاند. برخی اراده و نیت افراد را تعیینکنندهترین فاکتور در تحولات اجتماعی به حساب میآورند، در این صورت مجازات سهلانگاران و خطاکاران آخرین و مهمترین کاری است که جامعه بهصورت نمادین برای پالایش جامعه باید انجام دهد اما رویکرد دیگر این است که این افراد و این ذهنیتها هم معلول بسیاری از مسائل دیگر هستند.
تردیدی نیست که فاجعه متروپل آبادان حاصل سهلانگاری بیحد و غیرقابل اغماض گروهی سودجو بوده است که از قدرتی بیحد و نظارتنشده برخوردار هستند. تا اینجا همه با هم توافق دارند اما از اینجا به بعد برخوردها متفاوتاند. برخی اراده و نیت افراد را تعیینکنندهترین فاکتور در تحولات اجتماعی به حساب میآورند، در این صورت مجازات سهلانگاران و خطاکاران آخرین و مهمترین کاری است که جامعه بهصورت نمادین برای پالایش جامعه باید انجام دهد اما رویکرد دیگر این است که این افراد و این ذهنیتها هم معلول بسیاری از مسائل دیگر هستند. نگارنده بدون آنکه منکر مسئولیت افراد در اعمالشان شود بیشتر رویکرد دوم را به حقیقت نزدیکتر میداند و این نوشته اندیشهای است در این ریشهها:
- به نظر میرسد مهمترین عامل، واپسماندگی ارزشهای اخلاقی نسبت به مدرنیته و پیشرفتهای آن باشد. معیارهای اخلاقی ساده و یکسویه کهن نمیتوانند کنترلکنندههای خوبی برای رفتار افراد باشند، زمانی که نتیجه اعمال را باید با چند واسطه در آیندهای دور و با احتمالات مختلف در نظر گرفت. وقتی که افراد عذاب وجدان، گناه و تقصیر را نه به ذات کار و تخصصی که دارند بلکه به هر چیزی غیر از هسته اصلی کیفیت کارشان ارجاع میدهند، هرروز باید در انتظار یک متروپل تازه بود؛ چراکه کنترل درونی میلیونها انسان از طریق روزآمدکردن معیارهای اخلاقیشان بسیار مؤثرتر از هزاران پلیس و مراقب است. آنچه برای من بهعنوان یک پزشک ملموس است اینکه یک ویزیت دقیق بسیار مهمتر از یک ویزیت رایگان است. گاه رایگانبودن یا ارزانبودن ویزیت بهانهای مردمپسند برای رفع مسئولیتهای پزشک محسوب میشود. جامعه برعکس تبلیغ میکند. در کار غیرپزشکی هم پاسداشت دوستی و همفکری و صله ارحام آن ارزش اخلاقی کهنی است که هنوز تبدیل به اخلاقیات مدرنتر جستوجوی بهترین متخصص نشده است.
- عامل دیگر اعتماد عمیق به دانش است. وقتی باور به دانش عمیق باشد، وقتی کسی به این اطمینان رسیده باشد که راهی جز دانش برای اداره امور در جهانی که جزئیات آن وابسته به تسمه نقالههای مدرن پیچدرپیچ و بسیار دقیق است وجود ندارد، جان همشهریان و بستگان خود و کار و زندگی خود را با انحراف از اصول علمی اینگونه در خطر نمیافکند. در دنیایی که راههای گوناگون برای رسیدن به حقیقت سوای عقل به حیات و رسمیت خود ادامه میدهند، باور به عقل و دانش در اذهان نهادینه نخواهد شد. در چنین شرایطی قدرت معجزهآسای دانش است که در بسیاری از موارد حتی زمانی که توسط ناباوران به دانش مورد استفاده (یا بهتر بگوبیم سوءاستفاده) قرار میگیرد، فجایعی رخ نمیدهد؛ بنابراین بروز فاجعه نشانهای است از ابعاد باورنکردنی تخطی از اصول علمی. راستی چگونه میتوان دسترسی کسانی که برای دانش شریک قائلاند را به دستاوردهای دانش محدود کرد؟ این خود یک معضل اخلاقی است که پاسخ صریح و روشنی ندارد.
- عامل مهم دیگر نحوه نظارت بر افعال و اعمال ماست که به شیوهای ماقبل تاریخ در کشور ما انجام میشود. آنچه برای من ملموس است، نحوه نظارت کیفی بر کار پزشکی است که در اساس وجود خارجی ندارد. باورکردنی نیست اما واقعیت دارد که تنها وقتی یک بیمار از پزشکی شکایت میکند، از پزشک پرسوجو میکنند. سوای این سیستم شکایت که از قاعده چشم در برابر چشم متعلق به چندهزار سال پیش (قانون حمورابی) پیروی میکند، هیچ مکانیسم نظارت بر کیفیت از طرف دولت و سازمانهای پرداختکننده وجود ندارد. در کار غیرپزشکی هم قواعد و مقررات بسیارند اما شاهدیم فقط زمانی همهچیز در نورافکن عرصه عمومی قرار میگیرد که فاجعهای ملی رخ داده باشد. پس از آن و با فرودآمدن خشم ملی بر چشمی به جای چشم مرده، همهچیز از دیدرس و اعمال نفوذ عرصه عمومی مخفی و به آرامشی گورستانی فرومیرود.