در نکوداشت 2 دهه فعالیتهای انجمن علوم سیاسی ایران (5)
انجمن علوم سیاسی و جامعه مدنی
شاید بتوان همه تشکلهای سیاسی-اجتماعی ایران معاصر را به سه دسته کلی تقسیم کرد؛ هیئتها، انجمنها و احزاب. هیئتها تشکلهای سنتی مردمنهاد و نماد سنت و محلیگرایی بودهاند. سنت در قالب اسلام شیعی، غیرسیاسی و متمرکز بر مناسک و آیینها و در ارتباط یا تبعیت از متولیان مذهب است که گاه به تبع گرایشهای برخی از آنان کارکرد سیاسی نیز مییافتهاند.
محسن مدیرشانهچی*: شاید بتوان همه تشکلهای سیاسی-اجتماعی ایران معاصر را به سه دسته کلی تقسیم کرد؛ هیئتها، انجمنها و احزاب. هیئتها تشکلهای سنتی مردمنهاد و نماد سنت و محلیگرایی بودهاند. سنت در قالب اسلام شیعی، غیرسیاسی و متمرکز بر مناسک و آیینها و در ارتباط یا تبعیت از متولیان مذهب است که گاه به تبع گرایشهای برخی از آنان کارکرد سیاسی نیز مییافتهاند. هیئتها غالبا به جغرافیای محله و نهایتا شهر محدود میشدهاند و شبکهای و سراسریشدن آنها تنها در مقاطع اتخاذ سمتوسوی سیاسی و مشخصا حکومتی صورت گرفته است. در بیشترین موارد، اتکا به صنوف مختلف و محدودبودن به بازار و به تعبیری خردهبورژوازی، ویژگی اصلی هیئتها بوده است. اگر هیئتها عمدتا طبقه متوسط سنتی را نمایندگی میکردهاند، احزاب متقابلا در اغلب موارد نماینده طبقه متوسط مدرن بودهاند. این البته توصیف احزابی است که به طور طبیعی شکل گرفته و احزاب فرمایشی یا دولتساخته طبعا در بسیاری از موارد، مستثنا بر قاعده و ساخته و پرداخته اقشار فرادست جامعه و صاحبان قدرت بوده است. احزاب شخصی نیز به همین روال حول محور صاحبان قدرت، مکنت و شهرت شکل گرفتهاند؛ با این حال اکثریت اعضا و هواداران آن باز از میان طبقه متوسط مدرن برخاستهاند. پیوستن طبقات فرودست به احزاب، استثنائی بر قاعده و محدود به معدود احزابی در تاریخ معاصر بوده است. اختلاط مرز احزاب و هیئتها، تحول یا تظاهر برخی هیئتها در غالب احزاب و متقابلا هیئتی عملکردن بعضی احزاب در جامعه سنتی ایران، از ویژگیهای شاخص جامعهای غیرشفاف و متلون است. اجبارهای نوسانی غلبه گاهبهگاه سنت به مدرنیسم و مدرنیسم به سنت، در تشدید این جابهجاییها مؤثر بوده است. به هر روی، نه هیئتها پتانسیل و هدف تحقق جامعه مدنی و نمایندگی اقشار و طبقات و نسلهای مختلف را داشته و نه احزاب بر اثر مجموعه مؤلفهها و عوامل گوناگون که بسیار از آن سخن رفته است، توانستهاند کارکردهایی مشابه جوامع توسعهیافته ابراز کنند و جامعه مدنی پایدار و ماندگار را تحقق بخشند. در این میان انجمنها را شاید بتوان موفقترین نهاد در ایران معاصر دانست؛ از نخستین انجمنهای صنفی و سیاسی در واپسین دهههای عصر قاجار که گستره وسیعی از اقشار و طبقات جامعه ایرانی از سنتی تا مدرن را در بر میگرفت و در تکوین انقلاب مشروطه در مقام بزرگترین تحول سیاسی سدههای اخیر ایران نقشی تعیینکننده یافت، تا دیگر انجمنهای صنفی، سیاسی، فرهنگی، ادبی و علمی پس از آن که هم قدرت جذب گسترهای وسیع از مردم را داشته و هم از توان تحرک در قالبهای جغرافیایی محلی، ملی و فراملی برخوردار بوده است. گرچه انجمنها –دستکم در ایران- پیش از احزاب سیاسی شکل گرفت و احزاب عمدتا از تحول و تکامل انجمنها تشکیل شد، با این حال انجمنها را باید نهادهایی دانست که باز دستکم در ایران، رویکرد و کارکردی مدرنتر از احزاب داشتهاند. احزاب سیاسی در ایران با مختصاتی که پیشتر به آنها اشاره شد، عمدتا در چارچوب محدودیتها و سنتهایی مانند شخصگرایی، اتکا به افراد و چهرههای نامدار، اتکای اندک به بایستههای علمی حتی در ساحت دانش سیاست، بیبرنامگی، عملکرد واکنشی و انتظار برای پاسخ به تحولات به جای تحولآفرینی و کنش مبتکرانه و سرانجام توجه به کیستی دولتمردان به جای چیستی سیستم، شکل گرفته و عمل کردهاند. متقابلا انجمنها در بسیاری از موارد، مختصات بیشتری از دنیای مدرن و متناسب با مسیر توسعه را به نمایش گذاشتهاند. جمعگرایی و توجه به کلیتی به نام جامعه مستقل و فراتر از مجموعه افراد، اقبال به علم و تخصص، برخورداری از برنامه مشخص در چارچوب حوزه کار سیاسی یا غیرسیاسی خود، ارادهگرایی و کنشورزی و اتکا به ابتکار عمل همه اعضا در وضعیتی کموبیش برابر و نهایتا توجه به چیستی سیستم و حاکمان به جای کیستی آنان، از مختصات رویکرد و کارکرد مدرن و توسعهآفرین انجمنها بوده است. طبعا در این میان انجمنهای علمی بهویژه در عرصه علوم انسانی وجوه بیشتری از این مسیر را نشان دادهاند. انجمنها چنانکه اشاره شد، در مقایسه با دیگر تشکلها گستره بسیار وسیعتری را در بر میگیرند. این گستره میتواند به ساحت سیاست و همه حوزهها و ساحتهای دیگر معطوف شود. در حوزه سیاست، انجمنها هم به سیاست نظری و وجه علمی این مقوله و هم به سیاست عملی یا سیاستورزی و کنش سیاسی پرداختهاند. در این حوزه، تنها عرصهای که انجمنها را شامل نمیشود، کسب قدرت سیاسی یا مشارکت در آن است که طبعا کارویژه احزاب سیاسی است. تجربه تاریخی در ایران نشان داده انجمنها که پیش از احزاب شکل گرفتند، در شکلگیری جنبشهای سیاسی-اجتماعی مانند مشروطه نقشی تعیینکننده داشتند و پس از پیروزی این جنبشها احزاب سیاسی از تحول و تکامل این انجمنها یا به طرق دیگر به وجود آمدند. در این میان احزاب نشئتیافته از انجمنها پایاتر و پویاتر از دیگر احزابی ظاهر شدند که اغلب شخصگرا یا فردمحور، فصلی یا موسمی یا دولتی یا حکومتی بودهاند. انجمنها حتی نخستین آنها در طلیعه نهضت مشروطهخواهی و عدالتطلبی ایرانیان -در ساحت سیاسی- غالبا هر دو وجه سیاست، هم سیاست نظری و در واقع دانش و آموزش سیاسی به اعضایی از طبقات و اقشار گوناگون و هم سیاستورزی در عرصه جامعهپذیری سیاسی را در حد امکان خود و جامعه پیش بردند. این روند تا امروز به اشکال گوناگون با همه فرازوفرود خود ادامه یافت. انجمنها را بر اساس این باید طلایهدار و تکاملبخش روند تحقق جامعه مدنی در کشور خواند. این نقش آنگاه شکل جدیتر و مؤثرتری مییابد که این انجمنها با اتکا بر دانش و پژوهش، ارتباط میان نخبگان و محافل علمی و آکادمیک را با تودهها و مسائل سیاسی و اجتماعی مرتبط با زندگی و نیازهای آنان در جامعه و جهان کنونی مطمح نظر قرار دهند. انجمن علوم سیاسی ایران به اقتضای دیسیپلین علمی خود و بیشترین ارتباط با وجوه و جوانب حیات سیاسی و اجتماعی مردم بیتردید میتواند نقشی بیبدیل و سازنده در فرایند توسعه سیاسی کشور و تحقق جامعه مدنی ایفا کند؛ نقشی که تاکنون نیز از آن غفلت نورزیده و بهگونهای مثمرثمر در مسیر عمل به آن گام نهاده است.
* نویسنده و پژوهشگر سیاست و تاریخ معاصر-عضو هیئت مؤسس انجمن علوم سیاسی ایران