|

درس‌هایی از بحران اوکراین

تهاجم روسیه در اوکراین اجازه می‌دهد الگوی جدیدی از درگیری، بین جنگ سرد و عملیات ضد شورش ظاهر شود. اگرچه هنوز بسیار زود است که از این درگیری‌ها که احتمال دارد سال‌ها طول بکشد، نتیجه‌گیری کرد، با این حال این جنگ درس‌های مختلفی برای بازیگران آن دارد.

تهاجم روسیه در اوکراین اجازه می‌دهد الگوی جدیدی از درگیری، بین جنگ سرد و عملیات ضد شورش ظاهر شود. اگرچه هنوز بسیار زود است که از این درگیری‌ها که احتمال دارد سال‌ها طول بکشد، نتیجه‌گیری کرد، با این حال این جنگ درس‌های مختلفی برای بازیگران آن دارد. جنگ بار دیگر به یک جنگ با استفاده از تانک، بمب‌افکن و ناوچه تبدیل شده است. روسیه و اوکراین دستخوش خسارات نظامی، انسانی و مادی قابل توجهی شده‌اند که با گذشت زمان مجبور به بازسازی و نوسازی آنها خواهند بود. جنگ کوتاه با نتیجه سریع که مسکو خواهان آن بود با وجود شلیک بیش از 1300 موشک بالستیک روی مراکز حساس، به امید فروپاشی سیستم اوکراین، هنوز امکان‌پذیر نشده است. این همان استراتژی است که ناتو در سال 1999 به صربستان حمله کرده بود. برای غلبه و پیروزی در مناطق مهم و استراتژیک وجود نیروی انبوه ضروری است.

مسکو در سال‌ها و ماه‌های قبل از جنگ در عملیات ارتباطی خود موفق شد و بخشی از طبقه سیاسی کشورهای غربی را نیز درگیر کرد. در زمان تهاجم، مرحله‌ای از حملات عظیم سایبری در اوکراین، اتصال بین تصمیم‌گیرنده و ارتش هدف قرار گرفت و در مرحله رویارویی نظامی، این دو اردوگاه در زمینه نبوغ رسانه‌ای به‌ رقابت پرداختند تا به‌عنوان برنده ظاهر شوند و اصرار بر پیروزی‌های خود داشتند. سربازان روسی از ابتدای حمله، شهرها را محاصره کرده و تلاش دارند شهرهایی که نقش مهم استراتژیک و یا سیاسی داشته باشند، به تصرف خود درآورند. اهداف مورد نظر، به‌طور خستگی‌ناپذیر مورد حمله قرار گرفته است. پس از گذشت چند روز بمباران و موشک‌پراکنی، ارتش روسیه از «بمب‌های صاف» بدون سیستم راهنمایی استفاده کرد که برخی از آنها از دهه 50 ذخیره شده و مورد استفاده قرار گرفته است.

رسانه‌های غربی در حمایت از اوکراین مدعی‌اند نقش محوری جمعیت غیرنظامی‌ که توسط مسکو دست‌کم گرفته شده و روحیه مقاومت اوکراینی‌ها عامل اصلی موفقیت آنها در درگیری‌هاست. مردم عادی برای حفظ استقلال خود، اسلحه به دست گرفتند و در مقابل یکی از قدرتمندترین ارتش‌های جهان ایستادگی می‌کنند. برخلاف ارتش سرخ، نظامیان روسیه برای سازماندهی نیروهای خود با کمبود نیرو مواجه هستند. تسلیحات با فناوری پیشرفته غلبه بر منطقه را ممکن نمی‌کند، در حالی که توانایی عبور از آب‌راه‌ها یا نفوذ به استحکامات نادیده گرفته شده و در مجموع افسانه ارتش روسیه، افسانه‌ای در حال فروپاشی است. کشورهای غربی نتیجه‌گیری می‌کنند حفاظت از اروپا و آمادگی برای جنگیدن و پیروزی در جنگ‌های زمینی از اهداف اصلی حامیان اوکراین است چراکه نیاز به ایجاد ارتشی وجود دارد که بتواند در کنار متحدان بجنگد و روسیه را در نبرد شکست دهد. بی‌شک بحران‌‌های بزرگ بین‌‌المللی از جمله تهاجم روسیه به اوکراین، منابعی را که می‌‌تواند برای مقابله با مشکلات بزرگی که بقای بشریت به ‌حل آنها بستگی دارد، به‌میزان چشمگیری کاهش داده و حتی از بین می‌‌برد. اقداماتی که قرار بود اروپا برای تحقق اهداف برنامه 2030 سازمان ملل صورت دهد، عملا تضعیف شده است. چشم‌اندازهایی در برابر اروپا در حال ظهور است که تصور می‌شد کاملا منسوخ شده یا در حال شکست هستند. جنگ اثرات بسیار جدی دارد مانند تشدید تنش‌ها، آوارگی میلیون‌ها زن و کودک و سالخوردگانی که مجبور می‌شوند خانه‌های خود را ترک کنند و به جای دیگر پناه ببرند. دشواری در همکاری بین‌المللی در زمینه آب و هوا و زیست‌محیطی، عدم تعادل در قیمت برخی از مواد غذایی پیامدهای بی‌ثبات‌کننده کل جهان است. از جمله دیگر درس‌های جنگ در اوکراین اینکه با آغاز جنگ در اوکراین همکاری روسیه با چین توسعه یافته و مسکو به بزرگ‌ترین تأمین‌کننده نفت چین تبدیل شده. پکن واردات نفت روسیه را از زمان آغاز جنگ با افزایش 55 درصدی خرید خود در یک سال، به‌ میزان قابل توجهی بالا برده است. اما به تنهایی نمی‌تواند ضررهای بازارهای اروپا و آمریکا که مسکو را به‌دلیل حمله به اوکراین تحریم می‌کند، جبران کند. افزایش بی‌‌سابقه خرید نفت از روسیه به‌ ویژه در ماه گذشته شتاب گرفت و روسیه را پیش از عربستان به بزرگ‌ترین تأمین‌کننده نفت چین تبدیل کرد. غرب از اواخر فوریه تحریم‌های بی‌‌سابقه‌‌ای را علیه روسیه در تلافی تهاجم روسیه به اوکراین وضع کرده است. غرب نتیجه‌گیری می‌کند پکن به تنهایی نمی‌تواند اقتصاد روسیه را نجات دهد. چین می‌تواند بدون نقض قوانین تحریم‌ها اندکی کمک کند و هر کاری که می‌تواند انجام خواهد داد اما چین نمی‌تواند زیان‌های وارده را جبران کند. صادرات روسیه به چین برای جبران زیان‌های بازارهای اروپا و آمریکا کافی نیست. روسیه چاره‌ای ندارد جز اینکه برای فرار از انزوای کامل اقتصادی تنها به قدرت چین تکیه کند.