|

افسانه عدالت در کنکور

عدالت در دسترسی به فرصت‌های تحصیلی، یکی از وظایف دولت‌هاست. نظام آموزشی موظف است شرایطی را فراهم کند که افراد فارغ‌التحصیل از دبیرستان در صورت تمایل بتوانند در یک رقابت برابر وارد دانشگاه شوند و در رشته مورد نظرشان تحصیل کنند.

افسانه عدالت در کنکور

عدالت در دسترسی به فرصت‌های تحصیلی، یکی از وظایف دولت‌هاست. نظام آموزشی موظف است شرایطی را فراهم کند که افراد فارغ‌التحصیل از دبیرستان در صورت تمایل بتوانند در یک رقابت برابر وارد دانشگاه شوند و در رشته مورد نظرشان تحصیل کنند. سازوکاری که برای دسترسی عادلانه به تحصیلات عالیه تعبیه شده کنکور سراسری است که سال‌هاست داوطلبان ورود به دانشگاه‌ها در آن شرکت می‌کنند و این‌طور به نظر می‌رسد که این آزمون بی‌طرفانه برگزار می‌شود و نتیجه آن براساس سواد و دانش شخص نسبت به هم‌ترازانش تعیین می‌شود؛ اما این تنها وجه آشکار قضیه است و عموما وجوهی دیگر از قضیه که موجب می‌شود افراد در کنکور برابر نباشند پنهان می‌ماند. با توجه به این وجه پنهان و عوامل تأثیرگذار بر موفقیت در کنکور است که می‌توان دریافت بی‌طرفانه و عادلانه‌بودن کنکور افسانه‌ای است که هیچ قرابتی با واقعیت ندارد. واقعیت آن است که کسانی در کنکور موفق می‌شوند و جایگاه‌های کمیاب و ارزشمند دانشگاه‌ها را تصرف می‌کنند که توانسته باشند به اندازه کافی برای این آزمون ورزیده و آماده شوند. کلاس‌های آمادگی کنکور، دبیرستان‌های درجه یک، دبیران کارکشته و کتاب‌های کنکور تنها بخشی از آمادگی برای کنکور هستند. بهره‌مندی از آرامش و فراغت، نداشتن دغدغه مالی و حمایت خانوادگی بخش دیگری از پیش‌نیازهای شرکت در این مسابقه بزرگ ملی هستند که همگان به یک نسبت از آن برخوردار نیستند. در جامعه طبقاتی ایران، دسترسی به امکانات آموزشی بر حسب طبقه اجتماعی افراد ممکن می‌شود. آنهایی که بتوانند در مدارس گران‌قیمت تحصیل کنند و هزینه‌های آموزشگاه‌های معتبر و موفق کنکور را بپردازند، عملا شانس بیشتری برای قبولی در دانشگاه خواهند داشت.

 

روند کالایی‌شدن آموزش که آموزش با کیفیت بهتر و مؤثرتر را به عنوان یک امتیاز در اختیار کسانی قرار می‌دهد که قادر به پرداختن بهای آن باشند، مسابقه ورود به دانشگاه‌ها را در بر گرفته و به این ترتیب طبقات زحمتکش جامعه که در تأمین نیازهای اولیه‌شان درمانده‌اند، قادر به فراهم‌کردن پیش‌نیازهای شرکت در کنکور برای فرزندانشان نیستند و داوطلبان طبقه فرودست در رقابتی نابرابر و ناعادلانه رؤیاها و آینده‌شان بر باد می‌رود.

نابرابری در کنکور تنها به تبعیض طبقاتی محدود نمی‌شود و تبعیض جنسیتی جلوه دیگری از نابرابری‌های اجتماعی پیرامون کنکور است. در کنکور سراسری تبعیض جنسیتی به‌طور نظام‌مند اعمال می‌شود و دختران از ورود به برخی رشته‌ها منع می‌شوند. علاوه بر آن در رشته‌های پرطرفدار که دختران در آن توفیق بیشتری داشته‌اند، سهمیه‌بندی جنسیتی اعمال شده تا دختران با وجود شایستگی و نمره بالاتر جایشان را به پسران بدهند. این تبعیض به نفع مردان، صورتی متکی به باور برتری مردانه در کسب فرصت‌ها و موقعیت‌ها و امتیازهای اجتماعی است. برای توجیه چنین تبعیضی، تحصیلات دختران را بی‌اعتبار و غیرضروری جلوه می‌دهند و نیاز به نیروی کار مذکر را دلیل آن عنوان می‌کنند. در واقع به جای فراهم‌کردن بازار کار برای زنان و حذف تبعیض‌های جنسیتی در حوزه اشتغال، تبعیض در کنکور و تحصیلات عالیه علیه زنان اعمال می‌شود. علاوه بر این زنان با صور دیگری از تبعیض جنسیتی مواجه هستند. فشارهای اجتماعی و کلیشه‌های جنسیتی درباره قابلیت‌ها و توانایی‌های زنان و نقش‌های جنسیتی، ممکن است دختران را از رقابت برای برخی رشته‌ها منصرف کند و به رشته‌هایی سوق دهد که جامعه مردسالار آن را برای زنان مناسب‌تر می‌داند.

به همین ترتیب تبعیض در کنکور بر حسب جغرافیا هم قابل ردیابی است. چنان که افراد ساکن مناطق محروم و کمتر برخوردار نه کیفیت مدارسشان در حد شهرهای توسعه‌یافته است و نه به امکانات آموزشی برای آمادگی کنکور دسترسی دارند. اگرچه سهمیه‌ای برای داوطلبان مناطق محروم تعیین شده است اما چنین سهمیه محدودی، محرومیت‌های عمیق و مزمن دانش‌آموزان ساکن این مناطق را جبران نمی‌کند. حال باید در نظر داشت که تبعیض مضاعف و چندلایه علیه کسانی است که در تلاقی این تبعیض‌های طبقاتی، جنسیتی و جغرافیایی ایستاده‌اند و سهم‌شان از آموزش با هرکدام از این تبعیض‌ها کاهش می‌یابد. زنان فقیر مناطق محروم بازندگان اصلی رقابت کنکور هستند و کمترین سهم را از رشته‌های مهم دانشگاهی خواهند برد.

با وجود چنین نابرابری‌هایی آنچه درباره تأثیرگذاری نبوغ و پشتکار در کنکور بیان می‌شود، موهومی است برای پنهان‌کردن و توجیه این نابرابری‌ها تا خود شخص و اطرافیانش او را سرزنش کنند که چرا از نبوغ و پشتکار کافی برخوردار نبوده است تا از برگزیدگان پیشتاز کنکور با همه امتیازات طبقاتی، اجتماعی و جنسیتی‌شان باز نماند.

در ایران تحصیلات دانشگاهی همچنان نقش مهمی در کسب موقعیت‌های شغلی و منزلت اجتماعی دارد. اینکه شخص در کدام رشته دانشگاهی تحصیل کند در دسترسی او به امتیازات و موقعیت‌های اجتماعی مؤثر است. افراد تحصیل‌کرده احتمالا گزینه‌های بهتری در اشتغال پیش‌رویشان خواهد بود و منزلت اجتماعی افراد به وضعیت تحصیلی‌شان پیوند می‌خورد. هرچه رشته و درجه دانشگاهی افراد بالاتر باشد، از منزلت اجتماعی بیشتری برخوردار خواهند بود. در جامعه‌ای با نظام قشربندی باز، تحصیلات دانشگاهی می‌تواند مسیر تحرک صعودی را هموار کند و افراد را قادر می‌کند طبقه اجتماعی‌شان را تغییر دهند. زنان با تحصیلات دانشگاهی می‌توانند تا حدودی بر محدودیت‌های مبتنی بر جنسیت فائق شوند و وضعیت بهتری برای آینده‌شان رقم بزنند. کنکور به‌عنوان دروازه‌ای برای رسیدن به مزایای فوق عمل می‌کند؛ بنابراین رقابتی نفس‌گیر بر سر رشته‌های با منزلت و ثروت بیشتر را شکل می‌دهد. ناعادلانه‌بودن کنکور در واقع تمام کارکردهای تحصیلات عالیه را برای کاستن از محرومیت‌های اجتماعی خنثی می‌کند و موجب می‌شود که تحصیلات دانشگاهی و به‌ویژه تحصیل در رشته‌های واجد امتیاز، در انحصار طبقه مسلط و فرادست باقی بماند و دیگران نتوانند از آن بهره‌مند شوند. در واقع ناعادلانه‌بودن کنکور، چرخه نابرابری اجتماعی را تداوم می‌دهد و بر مشکلات جامعه می‌افزاید. در سال‌های اخیر سیاست‌گذاری درباره کنکور بیشتر متوجه شکل آن بوده است و عوامل تأثیرگذار بر آن عمدتا نادیده گرفته شده‌اند؛ درحالی‌که لازم است زمینه و شرایطی فراهم شود که در وهله اول انواع تبعیض‌های موجود در ورود به دانشگاه کنار گذاشته شود و افراد بتوانند بر حسب علاقه و توانایی‌هایشان در رشته مورد نظرشان تحصیل کنند.