|

علی دایی؛ شجاع یا قربانی؟

در روزهای اخیر به اندازه کافی درباره مبهم‌بودن شرایط فوتبال ایران به‌ویژه در عرصه ملی صحبت شده است. در شرایطی که قریب به چهار ماه دیگر قرار است بازی‌های جام جهانی برگزار شود و ایران رقبای سرسختی پیش‌رو دارد، اوضاع نیمکت سرمربیگری چندان سروسامانی ندارد

علی دایی؛ شجاع یا قربانی؟
سجاد فیروزی دبیر گروه ورزش روزنامه شرق

در روزهای اخیر به اندازه کافی درباره مبهم‌بودن شرایط فوتبال ایران به‌ویژه در عرصه ملی صحبت شده است. در شرایطی که قریب به چهار ماه دیگر قرار است بازی‌های جام جهانی برگزار شود و ایران رقبای سرسختی پیش‌رو دارد، اوضاع نیمکت سرمربیگری چندان سروسامانی ندارد. در چند روز گذشته از دودستگی بازیکنان تیم ملی در حمایت یا حمایت‌نکردن از دراگان اسکوچیچ به اندازه کافی مطلب نوشته شده است. چند ستاره مهم تیم از‌جمله مهدی طارمی و علیرضا جهانبخش به‌وضوح نارضایتی‌شان را از حضور اسکوچیچ اعلام کرده و در سوی مقابل چند ستاره دیگر مثل سردار آزمون و علیرضا بیرانوند خواسته‌اند تا تیم ملی همچنان با این سرمربی به کار ادامه دهد و تغییرات به بعد از جام جهانی کشیده شود. فدراسیون فوتبال و به طور ویژه کمیته فنی هم حق را به گروه نخست داده و اعلام کرده که این مرد کروات صلاحیت لازم برای نشستن روی نیمکت تیم ملی در جام جهانی را ندارد. از‌این‌رو، سه روزی می‌شود که بحث برکناری یا ادامه حضور دراگان در تیم ملی مطرح شده است. فدراسیون هم به قرار معلوم چندان بدش نمی‌آید با این مربی کروات قطع همکاری کند؛ ولی چندان دست و بالش برای اعمال تغییرات چه از لحاظ قانونی و چه از لحاظ مالی باز نیست. با این حال در چنین فضایی، گمانه‌زنی درباره سرمربی بعدی تیم ملی ایران اجتناب‌ناپذیر است. در روزهای اخیر از چندین گزینه داخلی و خارجی به‌عنوان جانشین احتمالی دراگان در تیم ملی یاد شده است؛ هرچند دولت فعلی اصرار دارد که کار به دستان یک مربی ایرانی، در صورت تغییر سرمربی، سپرده شود. اینجاست که بحث حضور گزینه‌هایی مانند علی دایی، امیر قلعه‌نویی، جواد نکونام و حتی یحیی گل‌محمدی مطرح شده است. فارغ از درستی یا نادرستی تغییر در این مقطع زمانی به نظر می‌رسد بیشتر نظرات روی حضور علی دایی در تیم ملی مثبت است. اسطوره‌ای که با وجود کنار گذاشته‌شدن از فضای فوتبال در سال‌های اخیر، آن قدر کاریزما دارد تا دودستگی در تیم ملی را دوباره تبدیل به اتحاد کند. در‌این‌بین موضوع دوطرفه است و به عوامل متعددی بستگی دارد. اول اینکه آیا فدراسیون فوتبال می‌خواهد دراگان را برکنار کند یا نه؟ دوم اینکه آیا واقعا قرار است زمام امور به دستان یک مربی ایرانی سپرده شود یا خیر؟ موضوع دیگر اینکه آیا شایعات مربوط به ممنوع‌الکاربودن علی دایی در فوتبال ایران، مانعی برای حضور او در تیم ملی نیست؟ مورد آخر هم اینکه آیا علی دایی واقعا تمایلی برای نشستن روی نیمکت تیم ملی دارد؟ مجموع این پرسش‌ها و پاسخ‌های احتمالی‌اش می‌تواند تا حدودی شرایط را برای حضور احتمالی علی دایی در تیم ملی ایران مشخص کند. این مورد البته چندان هم ساده نیست؛ چون به اندازه کافی ابهام درباره شرایط کنونی تیم ملی وجود دارد. به هر روی نشستن روی نیمکت تیم ملی آن‌هم در تورنمنت بسیار مهمی مانند جام جهانی به اندازه کافی وسوسه‌کننده است و فارغ از شرایط خوب و بد، بسیاری را راغب می‌کند تا به این دعوت پاسخ مثبت دهند؛ اما حالا مورد اصلی تصمیم علی دایی است. آیا او واقعا باید در چنین شرایطی هدایت تیم ملی را برعهده بگیرد؟

 

علی دایی باید سرمربی تیم ملی شود

همان‌طور که در بالا عنوان شد کاریزمای علی دایی به قدر کافی گیرایی دارد. بسیاری از بازیکنان نسل کنونی فوتبال ایران از علی دایی به‌عنوان الگوی فوتبالی‌شان یاد می‌کنند. تعدادی از آنها از‌جمله همین مهدی طارمی که این روزها بین‌المللی‌ترین چهره فوتبال ایران است، کشف علی دایی است. با بررسی همین مورد، علی دایی بیش از سایر گزینه‌های احتمالی توانایی ایجاد همبستگی در تیم ملی را دارد.

از سوی دیگر، انتخاب علی دایی می‌تواند برگ برنده‌ای برای فدراسیون پرحرف‌و‌حدیث این روزهای فوتبال هم باشد. فدراسیونی که رئیس ندارد و با سرپرست اداره می‌شود و در ماه‌های اخیر هم نتوانسته رضایت عمومی را حاصل کند. به‌این‌ترتیب، نشاندن علی دایی روی نیمکت تیم ملی یک تیر با دو نشان برای فدراسیون فوتبال ایران است. از یک طرف آنها دراگان را که چندان اجماعی برای ماندنش در تیم ملی نیست، از کار برکنار کرده و از طرف دیگر، نامی را به‌عنوان سرمربی مطرح کرده‌اند که حداقل از لحاظ اعتبار کسی نمی‌تواند خرده‌ای به انتخابش بگیرد.

به غیر از این موارد باید به ارتباطات خوب علی دایی چه در بین دولتمردان کنونی و پیشین و چه با کشورهای دیگر هم اشاره کرد. حضور او می‌تواند کارهای تیم ملی را تسهیل کند. از طرفی، علی دایی به واسطه بیزینسی که راه انداخته از لحاظ مالی هم در صورت نیاز می‌تواند به تیم ملی ایران آن‌هم در فاصله اندک باقی‌مانده به جام جهانی کمک کند. تیمی که هنوز چشم‌انتظار کمک‌های دولتی است، می‌تواند با حضور علی دایی دغدغه کمتری از این نظر داشته باشد.

دایی فاکتورهای دیگری هم دارد که به شناخت او از فضای تیم ملی برمی‌گردد. او در رده دوم بازیکنانی ایستاده که بیشترین تعداد بازی‌های ملی را در کارنامه دارد و پیش‌از‌این هم سابقه نشستن روی نیمکت این تیم را در کارنامه داشته است. این دو موضوع به اندازه کافی علی دایی را تبدیل به گزینه‌ای جذاب می‌کند. مجموع این اتفاقات به‌علاوه چندین نکته ریز دیگر، علی دایی را در این مقطع تبدیل به گزینه‌ای مناسب می‌کند که می‌تواند حکم برد – برد را برای طرفین داشته باشد.

علی دایی نباید سرمربی تیم ملی ایران شود

همان‌قدر که دلیل برای حضور علی دایی روی نیمکت تیم ملی ایران وجود دارد، برای نیامدن او هم موجود است. اول اینکه علی دایی در سال‌های اخیر با بی‌مهری‌های متعددی روبه‌رو شده است. حتی خود او هم هنوز نمی‌داند ممنوع‌الکار است یا خیر. او در دوره قبل و پیش از آنکه دراگان اسکوچیچ روی نیمکت بنشیند، گزینه اصلی هدایت تیم ملی بود. خودش تأیید کرده که مذاکراتی با فدراسیون داشته؛ ولی ناگهان مسئولان وقت فدراسیون غیب‌شان زده و فرد دیگری را به‌عنوان سرمربی معرفی کرده‌اند. دایی از حراست وزارت ورزش وقت ایران به‌عنوان سدی بر سر راه حضور او در تیم ملی یاد کرد. این موضوع شایعه ممنوع‌الکاری‌اش را که بعد از برکناری از سایپا رقم خورد، هم قوت بخشید. دایی بعد از قطع همکاری‌اش با سایپا در کنفرانسی خبری، اظهارات جنجالی علیه مدیرعامل وقت سایپا، مصطفی مدبر، داشت و اشاره‌ای به هویت واقعی او کرد. بعد از آن، علی دایی دیگر تیمی در فوتبال ایران نداشته است. عنوان شده که از «بالا» دستور آمده که علی دایی در فضای فوتبال ایران فعالیت نکند. دایی می‌گوید از آن زمان تا به الان چند پیشنهاد داشته؛ ولی آنها را نپذیرفته تا ببیند ممنوع‌الکار است یا خیر. بدون‌تردید، همین مورد می‌تواند اولین تأثیر را روی گزینه‌بودن علی دایی بگذارد. اسم او در شرایطی مطرح شده که هنوز شایعات ممنوع‌الکاری‌اش به گوش می‌رسد.

از طرف دیگر، علی دایی مدت‌هاست از فضای فوتبال ایران فاصله گرفته است. او مشغول مدیریت بیزینس خود است و می‌گوید آرامشی را که این روزها دارد، می‌پسندد. می‌گوید از بیرون‌ماندن در فضای فوتبال ناراحت که نیست هیچ بلکه به امورات دیگری می‌پردازد که از آنها لذت می‌برد. درست است که دایی به‌واسطه تجربه‌اش شاید نیازی به تمرکز صددرصدی بر فضای فوتبال ایران نداشته باشد ولی به‌هر‌روی با فاصله‌ای که گرفته، قاعدتا فرصت بررسی بازیکنان لیگ را که مستحق حضور در جام جهانی هستند، از دست داده یا اینکه زمان بسیار کمی دارد.

اما مورد دیگر به بحث حضور اولیه او در تیم ملی به‌عنوان سرمربی برمی‌گردد. او آن قدری که به‌عنوان بازیکن توانسته برای خودش و فوتبال ایران افتخار کسب کند، در قامت سرمربی، خاصه سرمربیگری تیم ملی ایران توفیقی نداشته است. اوج این کار را می‌توان به نتایجی که او در مسیر انتخابی جام جهانی در زمان نشستن روی نیمکت تیم ملی به دست آورد، جست‌وجو کرد. سال ۸۶ و تنها یک سال پس از خداحافظی او از بازی با تیم‌های ملی، دایی به‌عنوان سرمربی تیم ملی انتخاب شد. او در مسیر انتخابی جام جهانی ۲۰۱۰ نتایج درخوری را کسب نکرد. تیم ملی در مرحله گروهی پایانی با کره جنوبی، عربستان، کره شمالی و امارات هم‌گروه بود که ایران با هدایت علی دایی از پنج مسابقه تنها به شش امتیاز دست یافت. نهایتا هم شکست مقابل عربستان در ورزشگاه آزادی ‌در حضور پرشور هواداران و محمود احمدی‌نژاد، نفر اول دولت وقت، باعث برکناری‌اش از تیم ملی شد. دایی از آن زمان تا همین الان درگیر همان اتفاق است و اعتقاد دارد که برکناری‌اش از تیم ملی حاصل یک اتفاق سیاسی و با دستور احمدی‌نژاد رقم خورده است. البته او چندین بار اشاره کرده که شاید اگر زمان به عقب برگردد، در آن برهه زمانی هدایت تیم ملی را به دست نخواهد گرفت. شاید تجربه تلخی که او از آن دوره دارد، در این مقطع حساس تمرکز لازم را از این مربی برای نشستن روی نیمکت تیم ملی بگیرد و استرس تکرار آن اتفاقات و نتایج، مانع از این شود که دایی را تبدیل به گزینه‌ای مناسب کند.

دایی؛ شجاع یا قربانی؟

حال با بررسی همین موارد می‌توان به‌صورت کلی نتیجه‌گیری کرد که اگر مباحث مربوط به ممنوع‌الفعالیتی‌اش برطرف شده باشد و فدراسیون واقعا قصدی برای برکناری دراگان داشته باشد، همه‌چیز به خود علی دایی برمی‌گردد. درواقع حرف اول و آخر برای نشستن روی نیمکت تیم ملی را باید خودش بزند. دایی می‌تواند این ریسک را بکند و کار نیمه‌تمامی را که در تیم ملی به‌عنوان سرمربی داشته، کامل کند. شاید او انگیزه‌ای برای جبران داشته باشد و بخواهد توانایی‌هایش را در جام جهانی به‌عنوان مربی به رخ بکشد. اینجا او باید شجاعت لازم برای ریسک‌کردن را داشته باشد.

با این حال، این ریسک روی دیگری هم دارد. او یک بار تجربه نشستن روی نیمکت تیم ملی به‌عنوان سرمربی را داشته و نتایج درخوری به دست نیاورده است. اگر او برای دومین بار این پست را قبول کند، با توجه به گروه بسیار سخت ایران در جام جهانی، ممکن است خودش را قربانی کند. ایران در جام جهانی بازی‌های حساسی با انگلیس، آمریکا و ولز خواهد داشت. واضح است که از لحاظ فوتبالی و ساختاری، فوتبال ایران از رقبا عقب‌تر است. دایی هم‌ زمان لازم برای برپایی اردو برای تیم ملی و هم آنالیز دقیق‌تر رقبا را نخواهد داشت. به‌این‌ترتیب نتیجه‌نگرفتن او در جام پیش‌رو، احتمالش بیش از موفقیت است. با نگاه به همین مورد ممکن است او در سریع‌ترین حالت ممکن قربانی شود و دیگر هرگز فرصت نشستن روی نیمکت این تیم را که از مدت‌ها قبل انتظارش را داشته، به دست نیاورد. دایی باید تصمیم نهایی را بگیرد؛ او یا باید شجاعت ریسک‌کردن را به جان بخرد یا اینکه با سبک سنگین‌ کردن شرایط، از کنار پیشنهاد سرمربیگری تیم ملی ایران در این برهه به نسبت حساس عبور کند.