|

اخلاص کافی نیست

جمعی از دوستان دوران تحصیل، گاهی دور هم جمع می‌شویم و گپ می‌زنیم. همه بالای بیست و چند سال، سابقه کار اداری داریم و در دوره‌ها و دولت‌های مختلف کار کرده‌ایم.

جمعی از دوستان دوران تحصیل، گاهی دور هم جمع می‌شویم و گپ می‌زنیم. همه بالای بیست و چند سال، سابقه کار اداری داریم و در دوره‌ها و دولت‌های مختلف کار کرده‌ایم. نکته جالبی که در آخرین دورهمی مطرح شد، این بود که در همین مدت حدود یک سالی که از فعالیت دولت جدید می‌گذرد، در بدنه اجرائی مدیران جوانی روی کار آمده‌اند که اخلاص و تقوا در رفتار و منش آنها دیده می‌شود، اما فقر دانش دارند و با وجود اعتمادبه‌نفس بالا، کارآمدی چندانی ندارند. البته این اعتمادبه‌نفس کاذب است و آنها دچار عدم اعتمادبه‌نفس در مواجهه با کارشناسان و متخصصان هستند. البته این نقص، بیش از آنکه به متعهدانی که مسئولیت‌های میانی را می‌پذیرند بازگردد، به مدیران بالاسری آنها ارجاع دارد که تحمل شنیدن نظر کارشناسی و خلاف تخیلات اجرائی و نظری خود را ندارند. کسی تقواسنج و اخلاص‌سنج ندارد و همه اینها در رفتار ظاهری این اشخاص دیده می‌شود. شاید واقعی باشد، می‌تواند تظاهر هم باشد؛ خدا می‌داند. چهره و لباس و تعامل اجتماعی آنها، منطبق با استانداردهای مطلوب مسئولان است. هنوز هم در نظام اداری، باید مراقبت کرد؛ چراکه نحوه پوشش و روابط شخصی و نوع نگرش و رویکرد، بیشتر از دانش و توانایی فکری و عملی، برای پیشرفت یا پسرفت، اهمیت دارد. انتظار می‌رفت با گذشت سال‌ها و رخ‌نمودن واقعیت‌ها، این مسائل کم‌رنگ شود، اما چنین نشده؛ دلیل آن هم در ساختار معیوبی است که سیستم اداری و اجرائی کشور دارد و الگوها و مقیاس‌ها، معطوف به تقوانمایی و ظاهرسازی است.

اگر بخشی از کم‌توفیقی دولت رئیسی، مربوط به تحولات بین‌المللی و عوامل خارج از اختیارشان باشد، لابد بخشی هم مربوط به نوع نگاهی است که در انتخاب و چینش مدیران وجود دارد. در برخی موارد این‌گونه احساس می‌شود که داشتن تعهد و وفاداری، اهمیت بیشتری از کاربلدی دارد. کاربلدی را می‌توان با نتیجه عمل سنجید و به آن پی برد، اما فهم میزان تعهد و تقوا، سخت و ناشدنی است و کافی است کسی اراده کند، خود را چنان نشان دهد که درونش نیست. در 40 سال گذشته، همواره نسبت تعهد و تخصص محل بحث بوده و اشغال صندلی‌های مدیریتی، غالبا با نشان‌دادن اولی، حاصل می‌شده و متخصصان و آدم‌های کارآمد و قوی، اگر تظاهر به استانداردها نمی‌کردند، در گوشه‌ای منزوی می‌شدند. معلوم نیست چه خسارت عظیمی از کنارنهادن افراد کاربلد به بهانه وفادارنبودن، به کشورمان وارد شده، اما وضعیت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، واقعیت امر را عیان کرده است. از همان صبح پیروزی انقلاب، مثل همه انقلاب‌های ایدئولوژیک، بحث تخصص یا تعهد باب شده بود و هنوز هم که 40 سال گذشته، در بیلبوردهای شهری، راجع به آن بحث می‌شود. سال اول پیروزی که مناظره‌ها میان طیف‌های فکری مختلف انقلاب، با شدت و حرارت جریان داشت، میان مهندس مهدی بازرگان، رهبر نهضت آزادی ایران و شهید بهشتی، رهبر حزب جمهوری اسلامی، این بحث درگرفت. هنوز مارکسیست‌ها، دشمن مشترک هردویشان بودند و شعار علیه بازرگان و لیبرالیسم هم نمی‌دادند. سؤال این بود که تخصص بالاتر است یا تعهد و تقوا؟ شهید بهشتی می‌گفت که در نظام اسلامی، مسئولان باید متعهد باشند و مهندس بازرگان، بر این عقیده بود که داشتن تخصص برای مسئولان، اهمیت بیشتری دارد.

بحث که داغ شد، بازرگان رو کرد به آیت‌الله بهشتی و پرسید: «آقای دکتر، فرض کنیم که قصد دارید با اتوبوس از یک شهرى به تهران بیایید. راننده‌ای داریم که جاده را مثل کف دست می‌شناسد، اما اهل معصیت است و راننده دیگری که تازه‌کار، ولی بسیار متقی و اهل تدین است. شما خانواده خودتان را با کدام راننده راهی می‌کنید؟!». خدا رحمت کند شهید بهشتی را که انسان آزاده‌ای بود، مکثی طولانی کرد و سپس به علامت تأیید حرف مهندس بازرگان، تبسمی نمود و گفت: «آقا من دیگه صحبتی ندارم!». سخن نغز هم‌حزبی بازرگان، شهید مصطفی چمران هم که این روزها در تابلوهای شهری تهران، انعکاس یافته، حق مطلب را خوب ادا می‌کند: «می‌گویند تقوا از تخصص لازم‌‌‌تر است، آن را می‌‎پذیرم؛ اما می‌‎‌گویم آن کس که تخصص ندارد و کاری را می‌پذیرد، بی‌تقواست». واقعا در این بدنه مدیریتی که رتق و فتق امور کشور به دست آنان است، چند نفر می‌توان یافت که با درک عدم کارآمدی به جهت فقر دانش و تخصص، میز خود را واگذارد و کنار برود. من که ببینم هم باور نمی‌کنم، آن‌قدر که عجیب و دور از ذهن است. واقعیت این است که توسعه بی‌قواره دانشگاه آزاد در چند دهه گذشته و نیز رویش قارچ‌گونه ده‌ها دانشگاه کم‌اعتبار در گستره ملی، بی‌انگیزگی بخشی از استادان دانشگاه‌های معتبر و البته انباشته‌شدن دانشگاه‌ها از سهمیه‌های رنگارنگ و نیز فعالیت بی‌محابای ماشین مافیای کنکور و در نهایت بی‌انگیزگی مفرط دانشجویان و تقلایشان برای صرفا اخذ مدرک، باعث به‌حاشیه‌رفتن تخصص و دانش و گرایش به ظاهرسازی شده. فرار مغزها و جذب نخبگانمان به کشورهای دیگر، این شرایط را بغرنج‌تر کرده است. اگر به رفع مشکلات و معضلات ایران، علاقه و امید داریم، راهش آن است که متخصصان را نرنجانیم و نرانیم. تعهدسنج نداریم، اما تخصص‌سنج داریم. بهوش باشیم که فقدان کارآمدی، می‌تواند همه آرمان‌ها را بر باد دهد. لطفا مسئولان اگر نگران نفوذ دشمن هستند، شک نکنند که دشمن با نقاب تعهد و اخلاص، نفوذ می‌کند. دولت رئیسی، اگر میل به موفقیت دارد، ساز و کار چینش مدیران و نظام ارتقای اداری و کم‌توجهی به تخصص و کارآمدی را اصلاح کند. نجابت و صبر مردم هم حدی دارد.