|

بررسی فرازونشیب‌های دوبله ایران درگفت‌وگو با خسرو خسروشاهی

دوبله دیگر جان ندارد

دیدن فیلم‌های کیارستمی برایم رنج و عذاب بود

گلایه‌ها و دغدغه‌هایی که بازگوکردنشان طی سال‌های اخیر ابعاد بیشتری گرفته و ازدست‌دادن‌هایی که باعث شده تا هرازچند گاهی نگاهمان بیشتر متوجه هنرمندان عرصه دوبله شود. مدتی قبل، منوچهر اسماعیلی یکی دیگر از ستون‌های عرصه دوبله و بدون شک هنرمندی بی‌تکرار را از دست داد و خالی‌شدن این حرفه از بزرگانش بیش از پیش خودنمایی می‌کند. بهانه گفت‌وگو با خسرو خسروشاهی چند روز پس از درگذشت رفیق سال‌های دورش منوچهر اسماعیلی انجام شد و این بار از زاویه نگاه او به کاستی‌های دوبله در ایران و چرایی سرانجام نه چندان موفق آن در کشورمان پرداختیم.

 دوبله دیگر جان ندارد

‌ گلایه‌ها و دغدغه‌هایی که بازگوکردنشان طی سال‌های اخیر ابعاد بیشتری گرفته و ازدست‌دادن‌هایی که باعث شده تا هرازچند گاهی نگاهمان بیشتر متوجه هنرمندان عرصه دوبله شود. مدتی قبل، منوچهر اسماعیلی یکی دیگر از ستون‌های عرصه دوبله و بدون شک هنرمندی بی‌تکرار را از دست داد و خالی‌شدن این حرفه از بزرگانش بیش از پیش خودنمایی می‌کند. بهانه گفت‌وگو با خسرو خسروشاهی چند روز پس از درگذشت رفیق سال‌های دورش منوچهر اسماعیلی انجام شد و این بار از زاویه نگاه او به کاستی‌های دوبله در ایران و چرایی سرانجام نه چندان موفق آن در کشورمان پرداختیم.


چند ماهی است که دوباره دوبله سر زبان‌ها افتاده، ازدست‌دادن بزرگانی در این عرصه و البته گلایه‌های بزرگان این حرفه از بی‌توجهی و نادیده‌گرفتنشان باعث شده تا هرازچند گاهی، نام دوبله و بزرگانش پررنگ‌تر شود. وضعیت حال حاضر دوبله را برایمان تصویر می‌کنید؟

شرایط الان تقریبا از کنترل خارج است. زمانی بود که انجمن ما احاطه کامل به کار اعضا و البته افراد دیگری که در این حرفه کار می‌کردند، داشت. طبیعی است که گوینده‌های زیرزمینی هم مثل حال حاضر فعالیت می‌کردند، با این تفاوت که جایگاهی نداشتند. اما از زمانی که وی‌اودی‌هایی که زیاده‌خواه هم هستند، مقبولیت بیشتری پیدا کردند، کار گویندگان زیرزمینی هم رونق گرفت و انجمن ما را تقریبا نادیده گرفتند. صدای یک فیلم را بین خودشان تقسیم کردند و یک وی‌اودی سریالی را دوبله کرد و آن را در اختیار جای دیگری هم قرار داد. به این معنی که گوینده پولی می‌گیرد و صدایش از سه وی‌اودی مختلف روی فیلم پخش می‌شود! این وضعیت آشوبی را در محیط دوبله ایجاد کرده و صاحبان برخی وی‌اودی‌ها، دیگر تمایلی برای همکاری با گویندگان حرفه‌ای ندارند و اکثر کارها را، هرچند نازل، به دست گویندگانی می‌سپارند که به اصطلاح به هیچ جا بند نیستند. هرچند که چندنفری از آنها جمع شدند و انجمنی درست کردند و ظاهرا الان برخلاف گذشته، عده‌ای می‌توانند دور هم جمع شوند و طبق آیین‌نامه‌ای در وزارت کار، انجمن‌های مختلفی راه‌اندازی کنند. آن‌قدر که اجازه می‌دهند مثلا هشت تا انجمن گویندگان داشته باشیم. طبیعی است که این اتفاق باعث بی‌کاری بسیاری از گویندگان شده است. البته برخی از همکارانم طی سال‌های اخیر، در شرایطی تحت قرارداد استودیویی کار می‌کنند. متأسفم که عرصه دوبله تقریبا از گویندگانی که باید نقش‌های اصلی را بگویند خالی شد. البته هستند بچه‌هایی که تقریبا جدیدالورودند و سابقه 20، 30 ساله ندارند، ولی با افرادی که بیرون ماندند و دستشان به جایی نرسیده فیلم دوبله می‌کنند. افرادی هم سرخود به این حرفه می‌آیند و مثل این است که هر فردی که یک اتاق و ضبط صوت داشته باشد، مشکلش حل می‌شود و می‌تواند فیلم دوبله کند. البته پر از عیب و ایراد و با مشکلات فراوان. عده‌ای که به این صورت کار می‌کنند، اولین کاری که انجام دادند سوءاستفاده از زیرنویس فیلم‌هایی بود که عده‌ای از این راه زندگی می‌کنند. آنها به کلی مترجمی را خط زدند و حتی پیش یک مترجم بسیار محترم و سابقه‌دار اعتراف کردند، که دیگر ما به امثال شما نیاز نداریم. کارمندی داریم که یک‌شبه این زیرنویس‌ها را پیاده و تایپ می‌کند. به همین شکل می‌بینید که مترجمان هم تقریبا از این محیط کار دور شدند. یکی از عوامل بسیار مؤثر در سهولت و درک کار در دوبله، بازنویسی هر بخش بود. افرادی بودند دیالوگ‌هایی که مدیر دوبلاژ‌ها تنظیم می‌کرد را تفکیک می‌کردند و رل‌ها را جداگانه می‌نوشتند. تقریبا بعد از کرونا، گویندگان مجبور شدند تک به تک فیلم را دوبله کنند. به این ترتیب یک ترجمه در اختیار مدیر دوبلاژ است و درنهایت یک کپی از ترجمه وجود دارد و گوینده با همین ترجمه نقش خودش را می‌خواند و دیگر از آن تفکیک رل‌ها، که فردی دیالوگ را پیاده می‌کرد، خبری نیست و از این جهت پول مترجم حذف می‌شود و سودی هم نصیب وی‌اودی می‌شود. بسیاری از زیرنویس‌هایی که در فیلم‌های خارجی می‌بینید، از نظر تایم‌بندی و دیالوگ درست نیست. حتی اگر تندخوان هم باشید، بسیاری از این زیرنویس‌ها، خصوصا آنهایی که پردیالوگ هست را از دست می‌دهید. برخی اوقات هم جملات عجیب و غریبی در این ترجمه‌ها به کار می‌رود.

 بی‌تردید شما از صداهای طلایی نسل قدیم و الان هستید، وقتی از نسل شما حرف می‌زنیم علاوه بر استعداد، توان و صداهای بی‌تکرار، نوع تربیت شما در این حرفه هم نکته قابل تأملی است. چطور شما را در این حرفه تربیت کردند؟

ادب حرفه‌ای را از ابتدا به ما آموختند. وقتی کارآموز بودم و از احمد رسول‌زاده یاد می‌گرفتم، با اینکه صندلی در اتاق بود، اجازه نشستن نداشتیم. معمولا در طول یک هفته، فیلمی را دوبله می‌کردیم. از ساعت 9 صبح تا یک بعدازظهر مشغول دوبله یک فیلم بودیم. یک تا سه بعدازظهر تعطیل بود. سه ممکن بود ما را به استودیویی با فیلم دیگری دعوت کنند. 7 تا 11 شب هم باز فیلم دیگری دوبله می‌شد. اینکه فیلمی یک‌روزه دوبله شود، بعدها توسط دوستان ما که در ایتالیا به‌صورت فشرده کار می‌کردند، شروع شد. البته کار ساده‌ای نبود. چراکه گذاشتن و برداشتن فیلم در آپارات 35 میلی‌متری زمان‌بر بود، اما با همه اینها دوستان ما فیلم‌ها را یک‌روزه دوبله می‌کردند. فیلم‌هایی که اکثرا کاراته بود و به سمت ایران سرازیر شد. مثل حال حاضر که فیلم‌های کره‌ای بیشتر دیده می‌شود، آن زمان هم فیلم‌های تایوانی و چینی طرفدار داشت و یک‌روزه دوبله می‌شدند. آن زمان فردی که در دوبله استعداد و صدا نداشت، جوابش نمی‌کردند. فردی که مدتی برای کارآموزی می‌آمد را با یک جمله یا دیالوگ تست می‌کردند و وقتی که این روند تداوم نداشت، آن شخص خودش ادامه نمی‌داد و می‌رفت.

خود کار طرف را جواب می‌کرد. این را هم در نظر بگیرید که فیلم زیادی هم دوبله نمی‌شد و از طرفی دوبله فیلم‌ها زمان‌بر بود. دوبله فیلم «جن‌گیر» 13 روز طول کشید. این‌طور نبود که مثل امروز هر گوینده بدون حضور مدیر دوبلاژ به تنهایی در یک اتاق نقشش را بگوید. گوینده باید فیلم را می‌دید، نقش‌های کوتاه را معمولا دعوت نمی‌کردیم چراکه اتاق شلوغ می‌شد. ولی نقش‌های اول و دوم و گاهی سوم، دعوت می‌شدند و آنها با کمال میل یک روز وقت می‌گذاشتند، در استودیو فیلم را برای آنها نمایش می‌دادیم و نگاه می‌کردند. من تا آخرین همکاری که با منوچهر اسماعیلی داشتم، هنوز این ردوبدل کردن فیلم بین ما مرسوم بود و درباره نقش و زمان کار صحبت می‌کردیم و فیلم را متعلق به خودمان می‌دانستیم.

  قبل از اینکه حرفه دوبله را آغاز کنید، رابطه شما و سینما چطور بود؟

ترید نکنید افرادی که در حرفه دوبله کار می‌کنند، عاشق سینما، تئاتر و کتاب بودند. در اتاق انتظار معمولا همیشه کتابی همراه داشتیم و همیشه هم بحثی درباره فیلم و سینما بین‌مان رد‌و‌بدل می‌شد. همه ما با عشق به سینما وارد این حرفه شدیم. هیچ فردی گذری به این عرصه وارد نشد. ضوابط سختی هم بود و مدیران دوبلاژ به ما سخت می‌گرفتند؛ ولی تربیت می‌شدیم که یاد بگیریم حرف زیادی نزنیم و حرف آخر را هم مدیر دوبلاژ می‌زد. زیاده‌خواه نبودیم. صبر می‌کردیم نوبت‌مان شود و وقتی نوبت‌مان می‌شد، به‌سختی باید به مراتب بالاتر می‌رسیدیم. وقتی وارد حرفه دوبله شدم، پیش از من جلال مقامی و کاووس دوستدار و فریبرز دوستدار در این کار بودند. افرادی بودند که رل می‌گفتند و ما از آنها یاد گرفتیم. تلاش کردیم و سالم ماندیم. روزی که باید فیلم دوبله می‌کردیم، شب قبلش حتما زودتر می‌خوابیدیم. این روزها زیاد این جمله تکرار می‌شود که چرا دوبله به این روز افتاده؟ به این دلیل که از سال‌هایی به بعد، دیگر سینمایی نبود که فیلمی نشان بدهد. ویدئو به خانه‌ها آمد و همه چیز را تغییر داد و فیلم را می‌توان بارها دید. در‌صورتی‌که دیدن فیلم در سینما آداب دیگری داشت.

  چرا کشورهای دیگر مبتلا به چنین چیزی نشدند؟

به‌این‌دلیل که سنت فیلم نمایش‌دادن همچنان پابرجاست. آخرین فیلم‌ها در سینماها به نمایش گذاشته می‌شود. مثلا کشور آلمان تعداد کمی فیلم تولید می‌کند؛ اما در کشور ما سال‌هاست مخاطب را مجبور به دیدن فیلم‌های فارسی می‌کنیم. سنت دیدن فیلم خارجی در سینماها از بین رفت و در نتیجه سلیقه مردم هم با همین شرایط تغییر کرد. دیگر جایی برای مخاطب باقی نمانده که دوبله‌های مختلف را با هم مقایسه کنند. آن‌قدر همه چیز کوچک شد که دوبله هم به همان نسبت تغییر کرد. نقش رسانه‌ها را هم نباید دست‌کم گرفت. در تمام این سال‌ها حضور دوبله در جراید هم کم‌رنگ شده است. زمانی وزارت ارشاد نقش مؤثری در دوبله داشت. مثلا در فیلمی اگر صدا ناسینک می‌شد، فیلم را برمی‌گرداند و صریحا بیان می‌کردند که امور فنی فیلم خوب نیست. الان هر فردی که یک استودیوی آشپرخانه‌ای در خانه‌اش داشته باشد، می‌تواند فیلم دوبله کند و اجازه انتشار فیلم هم وجود دارد. در این شرایط حتی افرادی وجود دارند که حاضرند پولی هم بدهند که مثلا جای تام کروز صحبت کنند. فقط به‌این‌دلیل که بگویند فیلم دوبله می‌کنیم، ضربه‌های بزرگی به این حرفه وارد کردند.

  در تمام این سال‌ها پیشنهادی هم بابت بازی در سینما داشتید؟

خیر، من همیشه دوبلور بودم. زمانی که وارد این حرفه شدم، حدودا دو سال فقط کنار اتاق می‌ایستادم و بعد از این مدت جمله‌ای جای یک شخصیت جذامی در فیلم «بن هور» گفتم. به‌مرور میزان حضورم در دوبله بیشتر شد. بسیار سخت در این حرفه بالا آمدم. من از کم‌کارترین گوینده‌های این کشورم. حتی الان هم که دیگر آزارمان به مورچه هم نمی‌رسد، رلی که 50 سال سعی کردم آن را نگه دارم تا به آن توهین نشود و صدایش تغییر نکند، خیلی راحت استودیو‌های دیگر، رل من را عوض کردند و افراد دیگری آن را می‌گویند. به نظرم افراد تصمیم‌گیرنده در این وی‌اودی‌ها، چیزی از دوبله نمی‌دانند. اگر ذره‌ای از کار سینما اطلاع داشتند، می‌دانستند که صدای شخصیت آل پاچینو طی 50 سال با صدای من دوبله شده، طبعا نمی‌توان آن را تغییر داد. الان یک کارگر صدابردار می‌تواند برای یک وی‌اودی تصمیم بگیرد،؛ چرا‌که در آن مجموعه آدم دلسوزی وجود ندارد تا به دنبال کار خوب برود. آخرین فیلم‌هایی که دوبله کردم و بعد از آن مدیر دوبلاژی را بوسیدم و کنار گذاشتم، «جوکر» و «ایریش‌من» بود. دوبله «جوکر» سه روز طول کشید و «ایریش‌من» شش روز. برای دوستان ‌باورناپذیر بود تایمی که برای دوبله این دو فیلم خواستم. قطعا برای استودیو صرف نمی‌کند؛ چرا‌که در این شش روز، باید شش فیلم دوبله کند. در شش روزی که دوبله فیلم زمان برد، زنده‌یاد جلیلوند فقط یک روز را نیامد، باقی روزها همراه ما بود و همگی با هم فیلم را دوبله می‌کردیم. فیلم «جوکر» را دوبله کردند؛ اما تمام خنده‌ها و گریه‌های هنرپیشه را از خودش استفاده کردند و گوینده رل جوکر شد یک آدمک لولو سر خرمن. جمله را می‌گوید و خنده را از خود فیلم می‌گیرند. دوبله تا این حد نزول پیدا کرده و ذائقه مردم تقریبا عوض شده. خبر دارم که یک فیلم هم‌زمان در سه استودیو دوبله شده. یک استودیو با 31 نفر فیلم را دوبله کرده، یکی با 12 نفر و دیگری با هشت نفر! فیلم‌هایی بوده که هشت بار هم‌زمان در استودیو‌های مختلف دوبله شده و هرکدام از وی‌اودی‌ها که زودتر آن را روی خروجی گذاشت، برنده است و متأسفانه چنین مسابقه‌ای هم وجود دارد.

  در دوره‌ای فیلمفارسی هم دوبله کردید، این سینما را دوست داشتید؟

قبل از انقلاب فعالیت آن‌چنانی در سینمای فارسی نداشتم. گوینده‌ای بودم که تمام فیلم‌های فرزان دلجو را حرف زدم؛ اما در کنارش بهترین فیلم‌های دنیا را هم دوبله می‌کردم. فیلمفارسی را دوست نداشتم؛ چرا‌که به نظرم مزاحم اخلاقیات و وقت جوان‌ها بود و هیچ‌یک از این فیلم‌ها خط و ربط درستی نداشت؛ بنابراین حاضر نشدم فیلمفارسی دوبله کنم. در‌صورتی‌که مبلغی که بابت دوبله فیلمفارسی پرداخت می‌شد، چند برابر فیلم‌های خارجی بود و نقد پرداخت می‌شد و برای گرفتن مبلغ دوبله فیلم‌های خارجی گاهی باید یک ماه صبر می‌کردیم.

  فکر می‌کنم از کارگردان‌های ایرانی با مسعود کیمیایی رابطه بهتری دارید.

بله، با مسعود کیمیایی رفاقت قدیمی دارم. یک روز به استودیو مولن روژ رفتم و قرار بود فیلمی را دوبله کنیم. در همین حین به من خبر دادند دوستم چند حلقه فیلم آورده و گفته نقشی در این فیلم هست که خسروشاهی آن را بگوید. هرچه با خودم فکر کردم، دیدم دوست فیلم‌ساز ندارم. بالاخره متوجه شدم فیلم کوتاهی است که مسعود کیمیایی ساخته و فرامرز قریبیان و احمدرضا احمدی در آن بازی کرده بودند و من در آن فیلم جای احمدرضا احمدی حرف زدم.

این فیلم نمونه کار کیمیایی بود برای شروع یک فیلم بلند و بعد از این فیلم کوتاه «بیگانه بیا» را ساخت. سال‌ها بعد از آن مسعود کیمیایی را ندیدم. اما رفاقتمان بیشتر شد و از فیلم «تیغ و ابریشم» به بعد تمام فیلم‌هایی که ساخت و صدابرداری سر صحنه نبود، من کار کردم؛ «دندان مار»، «گروهبان» از شاخص‌ترین آنهاست. بعد از انقلاب فعالیتم در دوبله فیلم‌های فارسی بیشتر شد و با ناصر تقوایی و داریوش مهرجویی و علی حاتمی کار کردم. آنها دوست داشتند با من کار کنند. دوره جالب و پرکاری برای من بود تا زمانی که اعلام شد دوبله به سینمای ایران آسیب می‌زند و بازیگران باید به جای خودشان حرف بزنند. طبیعی است که بسیاری از بازیگران در ادای درست دیالوگ‌ها مشکل دارند و به عنوان یک بیننده با مشکلات بسیاری در زمان دیدن فیلم‌های فارسی یا سریال مواجه هستید. بسیار متداول است که گاهی متوجه دیالوگ‌های بازیگر نقش اصلی فیلم هم نمی‌شوید و کلماتش را نامفهوم می‌گوید و همین ضعف گاهی زحمت تمام عوامل سازنده را ضایع می‌کند. چندین بار مسعود کیمیایی از من خواهش کرد به عنوان مدیر صدای فیلم کنارش باشم. حتی در فیلم «سرب» تا پای کار هم رفتیم و یکی دو تا تلفن باعث شد تا من انصراف بدهم و نپذیرم که مدیر صدا باشم. مسعود کیمیایی آن‌قدر در این کار مصمم بود که حتی حق کات‌کردن به من داد چراکه او همیشه نگاه درستی به دوبله داشته و به این موضوع آگاه است که نحوه درست ادای کلمات در یک اثر تصویری تا چه اندازه اهمیت دارد. متأسفم که این اتفاق هرگز عملی نشد. حتی تا آخرین فیلم مسعود کیمیایی «خائن‌کشی» هم این موضوع مطرح شد و قرارداد هم امضا کردم، ولی شرایطی پیش آمد که عملی نشد. این ایده می‌توانست راهگشای بسیاری از مشکلاتی باشد که گاهی صدابردار در صحنه متوجه آنها نیست. اگر به سؤال پیشین شما برگردم باید بگویم من در سینمای پس از انقلاب خاطرات خوبی دارم. چراکه در فیلم‌ها از فرم و شکل فیلم‌های پیش از انقلاب خبری نبود. برخلاف گذشته داستان‌های بی‌سروته در فیلم‌ها روایت نمی‌شد و بعد از انقلاب تقریبا با همه فیلم‌ساز‌ها کار کردم. از جمله عباس کیارستمی که با هم «شیرین» را کار کردیم. قبل از این فیلم آشنایی با هم داشتیم و بارها به او گفته بودم که فیلم‌هایش را دوست ندارم و معمولا خودش هم عنوان می‌کرد که خسروشاهی فیلم‌های من را دوست ندارد. انصافا فیلم 10 را دوست داشتم. اما دیدن باقی فیلم‌های کیارستمی برایم رنج و عذاب بود و من با رنج‌کشیدن میانه‌ای ندارم. حتی زمانی که فیلم «مشق شب» اکران شد، وسط فیلم از سالن سینما بیرون آمدم و طبقه بالای سینما مشغول سیگارکشیدن شدم و منتظر شدم تا همراهم فیلم را ببیند.

 پیش از انقلاب هم فعالیت چندانی در واحد دوبله تلویزیون نداشتید. چرا؟

قبل از انقلاب وقتی به کار در تلویزیون دعوت شدم، به دلیل مشکلاتی که با مدیریت آنجا داشتم وارد دوبله فیلم با تلویزیون نشدم. فکر می‌کنم یکی دو فیلم در تلویزیون دوبله کردم. اما بعد از انقلاب بهترین فیلم‌های تلویزیون را دوبله کردم، چراکه هیچ محدودیتی در کارم احساس نمی‌کردم. تلویزیون هیچ‌گاه برای من مرزی مشخص نکرد که گوینده کم بگذارم و یا به من سالن ندهد. من «پدرخوانده» را با تمام مشکلاتی که تلویزیون داشت در آنجا دوبله کردم. اما از هر گوینده‌ای که دوست داشتم برای دوبله فیلم‌هایم استفاده کردم. زمان دوبله فیلم «در جست‌وجوی ریچارد» هر چه کتاب درباره ریچارد سوم در ایران چاپ شده بود را خریدم. چراکه به ترجمه‌ای که برای من شده بود اطمینان نداشتم. بیش از 20 روز طول کشید کتاب را با فیلم تطبیق دادم. زحمتی که برای دوبله این فیلم کشیدم در مقابل مبلغ ناچیزی که برای این کار دریافت می‌کردم برابری نمی‌کرد، اما بحث آبرویم در میان بود. با منوچهر انور سلام و علیک داشتم. او آثار شکسپیر را روی صحنه بازی کرده و با خودم فکر می‌کردم شاید یک شب منوچهر انور این فیلم را دید، اگر کارم مشکلی داشته باشد از من خرده نمی‌گیرد که اگر بلد نیستی، چرا چنین کاری انجام دادی؟ تلویزیون هرگز به من فشار نیاورد که گوینده کم و زیاد کنم. حتی مشورت می‌کردند و می‌پرسیدند دوست داری با کدام مترجم کار کنی و پاسخ من این بود که تا وقتی حسین شایگان هست، هیچ فردی نباید به فیلم من دست بزند. وقتی پای سانسور «پدرخوانده2» در تلویزیون به میان آمد، من باز کار خودم را انجام دادم و آن‌طور که دلم خواست دوبله کردم. چون می‌دانستم این فیلم با این تعداد گوینده، دیگر تا آخر دنیا امکان دوبله‌کردن ندارد. نسل‌ها می‌آیند و می‌روند، اما در دوبله یک فیلم هرگز منوچهر اسماعیلی و حسین عرفانی و منوچهر والی‌زاده را نمی‌توان کنار هم دید. به نظرم رفتن منوچهر اسماعیلی مثل این است که جان دوبله رفته باشد. دوبله دیگر جان نداد. تنها یک ستون در دوبله باقی مانده بود و متأسفانه از دستش دادیم.

  سینمای حال حاضر ایران را پیگیری می‌کنید؟

سینمای ایران را خیلی دوست ندارم. ساخته‌های اصغر فرهادی با سلیقه من هماهنگ نیست. به نظرم تکلیف فیلم باید مشخص شود. تا به امروز تعداد زیادی فیلم دوبله کردم، اما هرگز به فیلمی برنخوردم که انتهای فیلم را این‌چنین باز گذاشته و آن را به مردم واگذار کرده باشند. مدتی قبل سریال «زخم کاری» را نگاه کردم. یک داستان پرکشش با بازی‌ها و فیلم‌برداری خوب دیدم. هرچند به قول معروف مشخص بود به کار آب بستند و گاهی چیزهایی در سریال زیادی است مثل عشق دو نوجوان به هم که می‌شد کمتر به آن پرداخت. زمانی که امکان تهیه محصولات شبکه نمایش خانگی به صورت فیزیکی بود، قطعا خریداری می‌کردم، ولی الان که همه چیز کوپنی شده و من هم از تکنولوژی دورم، به همین ترتیب از جریان روز فیلم و سریال‌های ایرانی هم دور می‌افتم. با این همه به توصیه یکی از دوستانم که برای سرگرمی، دیدن «زخم کاری» را پیشنهاد داد، متوجه شدم چقدر داستان پرکششی دارد و اگر هر شب هم پخش می‌شد، باز هم همین مقدار بیننده داشت. کما اینکه باخبرم بیننده‌های قسمت آخر سریال هم رکورددار است.