|

با نگاهی به آثار مانی مهرزاد

در امتداد ریسمان تاریخ

آنتونیو نگری، در کتاب هنر و مالتیتود؛ نه نامه درباره هنر، در نامه چهارم به مانفردو می‌نویسد: «از فوکو تا دلوز، به ما آموختند که معنای زندگی را با دنبال‌کردن ریسمان تاریخ، و معنای هنر را با شروع از دستمایه‌های کار، از نو بسازیم برای در آنجا بودن –‌جایی که آنچه می‌کنیم وزن دارد‌– نه‌تنها مسئولیت‌مان است، بلکه به اندازه توان‌مان ظرفیت سرمایه‌گذاری امید اخلاقی از طریق ذهنیت‌مان است.

در امتداد ریسمان تاریخ

حسین گنجی

آنتونیو نگری، در کتاب هنر و مالتیتود؛ نه نامه درباره هنر، در نامه چهارم به مانفردو می‌نویسد: «از فوکو تا دلوز، به ما آموختند که معنای زندگی را با دنبال‌کردن ریسمان تاریخ، و معنای هنر را با شروع از دستمایه‌های کار، از نو بسازیم برای در آنجا بودن –‌جایی که آنچه می‌کنیم وزن دارد‌– نه‌تنها مسئولیت‌مان است، بلکه به اندازه توان‌مان ظرفیت سرمایه‌گذاری امید اخلاقی از طریق ذهنیت‌مان است. و امید اخلاقی یک آوای منتشر، یک بوالهوسی روح نیست. یک سلاح است، کنشی خشن و آرزویی بی‌پرواست که به هستی چنگ می‌زند». او به وظیفه‌ای اشاره می‌کند که گویی هنرمند را در صف اول هر تغییرخواهی و هر رؤیاپردازی قرار می‌دهد. جایی که در ادامه ریسمان تاریخ است، ولی مربوط به گذشته نیست و از امروز حرف می‌زند؛ یعنی حرف تازه‌ای است که سوار بر اسب بی‌زین و یراق تاریخ پیش از خود، سوار شده و بی‌آنکه در گذشته خود را حل کند، در حال خلق و صورت‌بندی آینده، به پیش می‌تازد. جایی که به قول او هنر، وزن دارد و مخاطب هنر از آن ریسمانی برای ادامه و زنده‌ماندن و امید به دست می‌آورد.

این قاعده‌ای است که هنر امروز ما از آن کمتر برخوردار بوده و در بسیاری از جهات خود را به آن پایبند ندانسته یا ضرورت آن را درک نکرده است؛ یعنی در پی وزن یا به عبارت دیگر معنا نیست یا اگر هم هست، کمتر به آن می‌رسد، در پی آرزو و کشف جهان تازه نیست و اگر هم هست کمتر به آن سمت حرکت کرده است. از گذشته‌اش جز شیفتگی و توقف چیزی نخواسته و به دستمایه‌های امروز و جهان امروز کمتر توجه کرده است که در هر بازه‌ای که این دقت صورت گرفته، ماحصل هنرمندان با آثار درخشانی را به عرصه کشانده است. مانند پرویز تناولی و حسین زنده‌رودی و محسن وزیری‌مقدم که هرکدام این آموزه‌ها و بهتر بگویم به این معادن و سرچشمه‌ها رجوع کرده‌اند، به قدر وسع در آثار خود بروز داده و مورد توجه قرار گرفته‌اند.

در میان هنرمندان جوان دو‌ دهه گذشته با توجه به این رویکرد و شیوه پرداخت و ساخت اثر هنری، کمتر کسانی را داریم که به این بن‌مایه‌ها مراجعه و برداشت کرده باشند. مانی مهرزاد از میان این اندک ادامه‌دهندگان ریسمان تاریخی هنر و استعاره‌های اسطوره‌ای است. مهرزاد توانسته پیوندی میان نمادهای شرقی در آثار خود برقرار سازد و در‌عین‌حال به فاکتورهای شکل‌دهنده اثر هنری با مؤلفه‌های آنتونی گری خود را وفادار و برخوردار کند. جایی که تجربه‌های زیستی و معاصر هنرمند با قرارگرفتن در ادامه تاریخ خود و شناخت از جامعه وسیع‌تری مثل شرق خود را نمایان کرده‌اند. به اسب‌ها و بیرق‌ها و رقص و سماع آن میان حروف به شکل آدم‌ها و سادگی و مینی‌مالیست موجود در هایکوهای تصویری او نگاه کنید. او در مصاحبه‌ای درباره نمایشگاه باغ بی‌اکنون خود به ایده این مجموعه چنین اشاره می‌کند که: «این آثار بیشتر از اینکه با ‌ایده‌پردازی شکل بگیرند، به صورت خودجوش و با تأثیر‌پذیری از مناظر جاده‌های بین‌شهری در شب، بیابان‌های اطراف کرمان و زاهدان، آسمان زیبای شهر کرمان که چهار سال در آن زندگی کرده‌ام و هنر شرق دور و به‌ویژه هایکو‌های ژاپنی به وجود آمده‌اند». در همین گزاره او به آنچه در جهان امروز و محیط پیرامون هنرمند رخ می‌دهد، اشاره کرده است؛ اما آنچه او نگفته است و می‌توان از آثار او برداشت کرد، ایستادن او بر هنری کهن و پیشینی و وزن‌دادن به آن است. کاری که او متأثر از هنر شرق دور و البته هنر کلاسیک ایرانی به‌خوبی آن را فراگرفته و به درون آثارش راه داده است. هنرمند در آثارش نزاعی را به زیبایی تصویر می‌کند که میان نگاه آیینی و پیشینی و نمادهای امروز در جریان است و گویی آثار او بدل به صحنه نبرد میان زمان‌ها و زبان‌های مختلف است. جایی که بیرق‌ها، نمودها و نمادها، شعر و کلمه و تصویر، جانداران و اشیای بی‌جان، انسان‌ها و حیوان‌ها، گذشته و‌ حال به نبردی سرخوشانه و رقص‌گونه با یکدیگر مشغول هستند. آثار او تمام مؤلفه‌های در‌هم‌تنیده انسان شرقی را که در زمان‌ها و مکان‌های مختلف گیر افتاده، دارد. گویی از خوشنویسی تا نقاشی، از مینیاتور تا تصویرسازی، از رئالیسم تا سوررئالیسم بر او اثر گذاشته و به نقاشی او راهی یافته‌اند. مهرزاد از این منظر در آثار خود به تعبیری که نگری می‌گوید، تصویرگر خواب و رؤیاهای بی‌پروایی است که در متن و کلمه گفتن از آنها امکان‌پذیر نیست. در ضمن گفتن از شرایط امروز و ناامیدی‌ای که جهان مدرن را در مخاطره قرار داده، با یک امید و زیبایی نیز در آثارش دیده می‌شود که تو را به این هستی چنگ‌انداخته نگه دارد. در آثار او سواری برای آزادی و سواری برای گشتن چراغ، هر دو در حال نبرد پایان‌ناپذیر با یکدیگر هستند. گویی زندگی ما در آن میان به قاب رفته است؛ مانند ادامه ریسمان تاریخ.