|

کرونا و سنجش توان حل مسئله

آیا ایران در مدیریت کلان‌مشکل کرونا موفق عمل کرده است؟

کرونا تمام نشده است. شاید اگر بخواهیم پدیده کرونا را خیلی کوتاه و در یک جمله برای مردم ایران و مردم جهان بازگو کنیم، همین جمله باشد که کرونا تمام نشده است. اما داستان به این سادگی نیست. شرایط بغرنج سیاسی، همراه با رنج‌های این روزهای مردم خوب کشورمان سبب شده بیماری کرونا و حتی همه‌گیری آنفلوانزا به حاشیه رانده شود؛

کرونا و سنجش توان حل مسئله

حسن فتاحی . فریدون علی‌مازندرانی. مصطفی روستایی: کرونا تمام نشده است. شاید اگر بخواهیم پدیده کرونا را خیلی کوتاه و در یک جمله برای مردم ایران و مردم جهان بازگو کنیم، همین جمله باشد که کرونا تمام نشده است. اما داستان به این سادگی نیست. شرایط بغرنج سیاسی، همراه با رنج‌های این روزهای مردم خوب کشورمان سبب شده بیماری کرونا و حتی همه‌گیری آنفلوانزا به حاشیه رانده شود؛ اما داستان کرونا تمام نشده است. درباره کرونا بارها و بارها در روزنامه «شرق» نوشته‌ایم. از فرصت‌ها و هدیه‌هایی که کرونا ایجاد کرد تا اعلام زنگ خطری درباره فساد دارویی در جایی که اگر گوش‌ها تیز بود و تمایل به پیگیری بود، بی‌شک می‌توانستند بفهمند در فلان خیابان تهران که از قضا به یکی از مهم‌ترین بیمارستان‌های دولتی پایتخت، بیمارستان امام خمینی در بلوار کشاورز تهران، منتهی می‌شود، چه خبر است. از کرونا و ارتباطش با توسعه و اینترنت و زیرساخت آموزشی و ده‌ها مورد دیگر نوشتیم. در همین صفحه علم روزنامه «شرق» دیگر دوستان پزشک و پژوهشگران حوزه‌های مرتبط ما، مقاله‌ها و یادداشت‌های درجه‌یکی نوشتند که در برخی موارد هم‌سنگ تحلیل‌ها و نوشته‌های مجله‌های معروف دنیا بود. در این مقاله می‌خواهیم از زاویه‌ای دیگر به داستان کرونا نگاه کنیم. از زاویه‌ای که در بسیاری از موضوعات دیگر وجود دارد، صدق می‌کند و معنا دارد. از زاویه «حل مسئله». اساسا حکمرانی در دوره جدید، سراسر حل مسئله است و اگر خوب به چگونگی حکمرانی کشورها نگاه کنیم، درمی‌یابیم آن دسته از کشورها یا دولت‌ها یا پرسون‌تر بگوییم، دولت-ملت‌ها که توان حل مسئله دارند، توسعه‌یافته‌تر هستند و شاخص‌های فردی و اجتماعی توسعه در آن کشورها بسیار بالاتر از کشورهایی است که از حل مسئله ناتوان‌اند یا بدتر اینکه اساسا مسئله‌ای نمی‌بینند. در دانش‌های زاستاری یا طبیعی همچون ریاضیات و فیزیک، فراروند «حل مسئله» از مهم‌ترین ستون‌های دانش به شمار می‌رود. مهندسی هم همین‌گونه است. ساخت یک پل روی دو سر یک رودخانه یک حل مسئله است و اگرچه در کتاب‌های درسیِ ساخت سازه اصول کلی یکسان است؛ هر اقلیم و هر رودخانه‌ای شرایط ویژه‌ خودش را دارد. برخی بر این باورند که مهندسی یعنی «بهینه‌سازی». به زبان ساده بهینه‌سازی یعنی با صرف کمترین هزینه، زمان و انرژی بیشترین بهره را به‌ دست آورید. به بهترین شکل ممکن نیاز خود را برطرف کنید. اینکه «حکمرانی بهینه» یعنی حکمرانی‌ای که بتواند با صرف حساب‌شده‌ای از انرژی، مشکلات را حل کند، نیاز به مقاله‌ای مجزا دارد که از آن عبور می‌کنیم. اما در این مقاله کوتاه می‌خواهیم روی این موضوع تمرکز کنیم که از دریچه «حل مسئله» ایران و حکمرانی کنونی آن چگونه عمل کردند.

 

کرونا نخستین‌بار در کشور چین آشکار شد. چین دنیا را با این ویروس آلوده ساخت. اینکه پشت پرده چه بود، موضوع یادداشت ما نیست؛ اما کره زمین با یک بحران یا یک مسئله جدی روبه‌رو بود که برای حل آن باید راه‌حلی می‌اندیشید. در مقیاس بین‌المللی نهادهایی شکل گرفته‌اند که کارشان حل مسئله یا به عبارت دیگر مدیریت بحران در کلان‌مقیاس است. سازمان بهداشت جهانی، سازمان پزشکان بدون مرز و چند نهاد دیگر کارشان حل مسئله و مدیریت بحران در شرایط اضطراری بین‌المللی یا شرایط بحرانی یک کشور خاص یا یک منطقه مشخص است. منطق پشت سر آن مشخص است: زمین گرد است و مشکلات از جایی به جای دیگر منتقل می‌شوند. بگذارید از کرونا دور شویم و مثالی ساده بزنیم. درحال‌حاضر در دنیا چندصد نیروگاه هسته‌ای کار می‌کنند. یکی از وظایف آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نظارت بر ایمنی این نیروگاه‌هاست. این‌چنین نیست که کشوری بگوید ایمنی نیروگاه به خودم ربط دارد؛ زیرا اگر حادثه‌ای همچون چرنوبیل یا فوکوشیما رخ دهد، کشورهای دیگر هم درگیر می‌شوند؛ بنابراین نهادهایی ساخته شده‌اند که نه اجازه دهند کشوری بگوید مشکل خودم است و نه کشوری را در حل بحران تنها بگذارند. این موضوع چندان که گفتیم سرراست نیست و همواره محل کشمکش است. حتی در جنگ‌ها هم چنین سازوکاری برای حل مسئله اسیران جنگی وجود دارد. سازمانی وجود دارد که وظیفه‌اش رسیدگی به امور اسرای جنگی است و پایش رعایت حقوق حداقلی اسرا. نویسنده دوم این مقاله در دوره جنگ هشت‌ساله کشورمان با عراق سال‌ها مسئول همکاری با نهادهای بین‌المللی در رابطه با اسیران ایرانی بود. پس تا اینجا آموختیم که حل مسئله کرونا دو وجه کلی دارد؛ یکی اقداماتی است که کشورها انجام می‌دهند و دیگری همکاری‌هایشان با سازوکارهای بین‌المللی است. بیایید به چگونگی ورود کرونا به ایران نگاهی بیندازیم. در واقع نقطه اصلی حل مسئله از همین‌جا آغاز می‌شود. اعلام رسمی آشکارسازی کرونا در ایران به اسفند سال 98 بازمی‌گردد، اما همان زمان بحث‌های پرتنش و پرحاشیه‌ای بود که کرونا از مدتی قبل در کشور بوده و دولت در اعلام آن مصالحی ناپیدا برای مردم لحاظ کرده و از اعلام آن خودداری کرده است. اگر خاطر خوانندگان باشد، آن‌زمان هنوز واتس‌اپ مسدود نشده بود و فایل‌های صوتی بسیاری که با نام پزشکان منتشر می‌شد، دست‌به‌دست می‌چرخید که چنین است و چنان است؛ یعنی در واقع دولت با یک مسئله روبه‌رو بود که نمی‌دانست راه‌حل یا راه‌حل‌های بهینه چیست. پس گام اول ایراد در چگونگی مواجهه با مسئله کرونا بود.

غوغای واکسن

در بند بالا اشاره کردیم که کرونا از راه رسید و کشورها هریک فراخور وضعیت و شرایط‌شان حل مسئله را آغاز کردند. جهان در بهت فرورفته بود و همه در پی راه‌حل بودند. باز گویی با یک حل مسئله روبه‌رو بودیم. یک راه‌حل این بود که دریابیم کلید حل مسئله در دست کیست؟ به زبان ساده‌تر دریابیم با کدام فرمول باید مسئله همه‌گیری کرونا را حل کرد. در کشور ما دو رویکرد رخ داد؛ یکی اینکه به دانش تکیه کنیم و به گفته‌های پزشکان اعتماد کنیم و بدانیم که دانش‌پیشگان خواهند توانست این مسئله را حل کنند. دیگری اینکه به بیراهه برویم. بخش هنگفتی از جامعه ایرانی می‌دانستند که باید به آنچه پزشکان می‌گویند، عمل کنند. ناگفته نماند که پزشکان و پژوهشگران هم خودشان آزمون‌و‌خطاهایی داشتند که دریابند با مواجهه با این بیماری چه باید کنند. اما کیست که نداند دانش همین‌گونه پیش رفته است. پزشکان مانند فیزیک‌دانان، ریاضی‌دانان و مهندسانی بودند که بارها و بارها روی پرسش را می‌خواندند، بارها شرایط مسئله را بررسی می‌کردند، بارها فرمول‌ها را بالا و پایین می‌کردند و بارها محاسبه می‌کردند تا به پاسخ برسند. درمان کرونا هم این‌گونه پیش رفت. نخست داروهایی را استفاده کردند و سپس برخی داروها را از چرخه درمانی حذف کردند. به زبان ساده پزشکان و پژوهشگران فهمیده بودند جواب‌های تقریبی یا حدودی مسئله چیست. اما همه می‌دانستند جواب اصلی «مسئله کرونا» واکسن است. اجازه دهید پیش از بحث درباره واکسن این نکته را یادآور شویم که در همان دوره توفانی کرونا، کسانی بودند که درمان‌های جاهلانه پیشنهاد می‌دادند. برخی پا را فراتر گذاشته و از اساس وجود ویروس کرونا را انکار می‌کردند. این قبیل رفتارها همواره وجود داشته است. وقتی در اروپا طاعون بیداد می‌کرد، برخی مدعی بودند طاعون خیال خام است و کسانی که طاعون گرفته‌اند به عذاب الهی دچار شده‌اند. هم در ایران و هم در بقیه دنیا کسانی بودند که به کرونا از دریچه شبه‌دانشی و ضددانشی نگاه می‌کردند، اما در کل ایران با تمام دشواری‌هایی که مردمانش به جان خریدند، از جمله کشورهایی بود که شهروندانش خردمندانه رفتار کردند. به واکسن بازگردیم. جهان دانش می‌دانست پاسخ مسئله کرونا «واکسن» بود. بسیاری از کشورها تکلیف‌شان با خودشان روشن بود و دست به ریسک نزدند که خودشان واکسن بسازند. آنها می‌د‌انستند یا توان ساختنش را ندارند، یا اینکه در زمانی کوتاه نمی‌توانند بسازند. از سویی می‌دانستند هم جان مردم‌شان در خطر است و هم منافع ملی و اقتصادی کشورشان. موضوع از این قرار است که فهمیدن این نکته که آیا حل چنین مسئله‌ای در توان‌شان است یا نه، خودش هوشمندی می‌طلبد. فرض کنید سر جلسه امتحان هستید و پنج پرسش را به شما داده‌اند. شما می‌دانید هدف اصلی کسب نمره قبولی است. حال پاسخ دو پرسش را نمی‌دانید و سه پرسش را می‌توانید حل کنید؛ بدیهی است که در زمان اندک امتحان وقت صرف‌کردن برای حل آن دو پرسش که بلد نیستید، با این هدف که نشان دهید شما نابغه‌اید و می‌توانید هر پرسشی را حل کنید، نهایت بی‌خردی است. سر جلسه امتحان وقت حل مسئله‌هایی که بلد نیستیم، نیست. بگذارید با مثالی دیگر موضوع را جا بیندازیم. تصور کنید کشوری درگیر جنگ است. برای نمونه جنگ اوکراین و روسیه را در نظر بگیرید. اوکراین سال‌ها پیش و پس از فروپاشی شوروی و ظهور کشورهای نوبه‌پاخاسته، خطایی مرتکب شد و تن به روندی در فناوری‌های نظامی‌اش داد. روزگار گذشت و تنش‌ها بین روسیه پوتینی و اوکراین بالا گرفت و امروز شاهد یورش روسیه به اوکراین هستیم و دفاع اوکراین از خودش. اوکراین می‌دانست که برخی از تجهیزاتش دقیقا مشابه تجهیزات دشمنش روسیه است و ارتش اوکراین، لااقل در روزها و هفته‌های آغاز جنگ از توان و تجربه کمتری برخوردار بود. بنابراین دو راه داشت؛ یا اینکه بگوید خودم شروع به ساخت تحهیزات می‌کنم یا اینکه به خرید تسلیحات روی بیاورد. وسط جنگ خرید تجهیزات هوشمندانه‌تر از ساخت آنها از نقطه صفر صنعتی است. کما‌اینکه اگر شرایط سیاسی زمان جنگ طور دیگری بود و روندی دیگر برقرار بود، ایران می‌توانست موشک‌ بخرد و پاسخ هر یک موشک را با موشک بدهد و اثر خودش را چنان نشان می‌داد که شش ماه پایانی جنگ جور دیگری رقم می‌خورد. به داستان واکسن بازگردیم. فهمیدیم که جهان دریافت پاسخ مسئله کرونا واکسن است. برخی کشورها سیاست سفارش و خرید را پیش گرفتند و برخی کشورها با توجه به زیرساخت‌هایی که از پیش داشتند، رویکرد ساخت و فروش را. اما در ایران داستان واکسن به یک غوغا تبدیل شد؛ غوغایی که سخن‌گفتن درباره‌ آن آسان نیست و ما فقط می‌خواهیم به یک نکته اشاره کنیم. آیا باید در داخل کشور و با نگاهی شفاف و بی‌پرده به توانایی‌ها و محدودیت‌های کشور، چندین نهاد مشغول ساخت واکسن داخلی می‌شدند؟ بیایید فرض کنیم تصمیم درست و حل مسئله برای ایران ساخت واکسن بود؛ آنگاه پرسش بعدی این است که کل توان صنعتی و دانشی کشور یکپارچه نشدند که یک واکسن بسازند و هرچه زودتر آن را به دست مردم برسانند؟ پاسخ این پرسش می‌تواند در رویدادهای بعدی کشور، حالا با هر وضعیت سیاسی، راهگشا باشد. بد نیست این نکته را هم لحاظ کنیم که چرا مردم کشورمان آنچنان که باید به برخی برندهای واکسن روی خوش نشان ندادند. به هرحال هدف ما از طرح این موضوع این بود که نشان دهیم اگرچه پاسخ مسئله کرونا، واکسن بود، اما شرایط مسئله را هم باید در نظر گرفت. فقط روی کاغذ است که می‌گویند از اصطکاک صرف‌نظر کنید و گرانش زمین را حدودی 10 در نظر بگیرید. در مسائل واقعی نه اصطکاک نادیده گرفته می‌شود و نه گرانش زمین یک‌دهم از مقدار واقعی‌اش بالا پایین می‌شود. بگذارید یک نکته دیگر را هم به نحوی بگوییم و رد شویم. فرض کنید که فردی راه‌حل محاسبات یک پرتابگر را به خوبی می‌داند، اما فقط یک تغییر نابخردانه انجام می‌دهد و عدد پی را به جای 3.1415، به سادگی 3 یا حتی 3.15 قرار می‌دهد. نتیجه فاجعه‌بار خواهد بود. با این فرض نادرست پرتابه به جایی جز جایی که انتظار داریم خواهد افتاد. این بحث را همین‌جا تمام می‌کنیم.

کادر  درمانی

بارها در همین صفحه علم روزنامه «شرق» نوشتیم که کادر درمانی ایران در دوره کرونا خوش درخشید. دقت کنید که این جمله به معنای خطای فردی برخی سودجو نیست. کما‌اینکه به آن موضوع هم اشاره کرده بودیم و کسی نخواست توجهی کند. اما به لحاظ آماری کادر درمان عالی بود. کادر درمانی ایران از جان مایه گذاشت. اما از دریچه حل مسئله کار کادر درمان چیست؟ کادر درمانی در بحران کرونا همچون استادی بود که باید شب‌ها کتابی جدید را با تکیه بر دانش قبلی‌اش می‌خواند و صبح درس می‌داد و چگونه مسئله حل‌کردن را به مردم می‌آموخت. از این گذشته باید به مسئولان برگزاری امتحان یا همان دولت می‌گفت که این امتحان چه ملزوماتی دارد، امتحان‌دهندگان یعنی مردم بیمار چه ابزارهای حل مسئله می‌خواهند و خودش هم باید در هر روز امتحان بالای سر امتحان‌دهندگان حاضر می‌شد. به زبان ساده، جامعه بدون کادر درمانی همچون دانشگاه بدون استاد است که به جای هزار، صد هزار دانشجو هم داشته باشد و مدیران اجرائی‌اش هرچقدر هم وعده حل مسئله بدهند، قدمی از قدم برداشته نخواهد شد. پس یک نکته را دریابیم؛ در هر بحرانی از جامعه که پرونده یک مسئله گشوده می‌شود، اگرچه تمام مردم یا پرسونانه بگوییم تمام دولت-ملت درگیر مسئله و روش حل هستند، بخشی از مردم درگیر جدی‌تر، مستقیم‌تر و سخت‌تر هستند. به هنگام جنگ ارتشی‌ها و به هنگام بیماری کادر درمان و به هنگام بحران اقتصادی صنعتگران و کارآفرینان. درواقع هر کشوری یک سرمایه اجتماعی برای حل هر مسئله دارد و باید مدام از خودش بپرسد آیا توانسته است در میانه بحران و پس از بحران، سرمایه اجتماعی را حفظ کند و قدردان آن باشد یا نه؟ چون دیر یا زود مسئله بعدی از راه خواهد رسید.

آیا کرونا یک مسئله بود؟

در تمام بحث‌هایی که در بندهای پیشین اشاره کردیم، یک فرض را لااقل برای خودمان بدیهی گرفتیم؛ اینکه کرونا یک مسئله بود که باید با تکنیک‌‌های حل مسئله به سراغش می‌رفتیم و هنوز هم ادامه دارد. اما در سطح‌ها و لایه‌های گوناگون بودند و هستند افرادی که به کرونا به دیده «مسئله» که نیازمند تکنیک‌های «حل مسئله» است نگاه نمی‌کردند و نمی‌کنند. برخی آن را با توهم توطئه آمیختند، برخی آن را برآمده از گناهان خواندند و برخی ضد واکسن و ضد ماسک شدند. وقتی فرد یا ساختار یا نهادی بحران را به شکل مسئله نبیند، ناچار به تحریف، جعل، انکار و تغییر صورت‌مسئله روی خواهد آورد. به زبان ساده، نخستین گام حل مسئله، پذیرش مسئله است. پس از آن پذیرش مسئولیت در حل آن است و پس از آن سنجیدن شرایط مسئله و یافتن راه‌حل بهینه. روی این مسئله تأکید داریم که در حل مسئله کرونا چندین پارامتر وجود دارد؛ از آسیب اقتصادی که کشور می‌بیند تا جان‌های عزیزی که از دست می‌روند. بنابراین حل مسئله چندوجهی است و پارامتر زمان بسیار مهم است. بسیاری از بحران‌ها یا همان مسئله‌های اجتماعی تابعی از زمان هستند و لحاظ‌نکردن زمان در حل مسئله می‌تواند منجر به پدیده‌ای شود که به زبان ساده به آن «حل‌شدگی نامفید یا نابهینه» می‌گویند. این موضوع در بسیاری از چیزها برقرار است و بیش از این به آن نمی‌پردازیم.

آیا پساکرونا مسئله است؟

حال باید به این پرسش بپردازیم که آیا پساکرونا هم یک مسئله است و نیاز به حل دارد. پاسخ قطعا بله است. مسئله پساکرونا اگرچه مانند خود دوره توفانی کرونا، اضطرار زمانی ندارد، اما مسئله‌ای چندوجهی است. از پژوهش‌های پزشکی که گویی افقی جدید بر روی آن‌ گشوده شده گرفته تا بررسی آسیب‌های اجتماعی و مسائل اجتماعی و روانی آحاد جامعه. اجازه دهید این‌طور به پایان ببریم که کرونا سبب تولید چند مسئله جدید شد که چاره‌ای جز حل‌کردن آن نداریم. اگر به حل مسئله پساکرونا نپردازیم، بدون شک گرفتار تبعات حل‌نکردن آن خواهیم شد. نکته پایانی اینکه هیچ کشوری در دنیا وجود ندارد و هیچ دولتی در زمین ظهور نخواهد کرد که با مسئله روبه‌رو نباشد. فرق کشورها در داشتن و نداشتن مسئله نیست، در چگونگی حل آن است.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها