تیم ملی فوتبال؛ خشونت و حیات عریان
شاید برای اولین بار در تاریخ کشور است که برخی از شهروندان یک کشور خواستار باخت تیم ملی فوتبالشان هستند. تعداد این افراد آنچنان کم نیست که بتوان آنها را نادیده گرفت و این خواسته را نوعی گمراهی یا انحراف تلقی کرد.
شاید برای اولین بار در تاریخ کشور است که برخی از شهروندان یک کشور خواستار باخت تیم ملی فوتبالشان هستند. تعداد این افراد آنچنان کم نیست که بتوان آنها را نادیده گرفت و این خواسته را نوعی گمراهی یا انحراف تلقی کرد. بررسی آنکه چرا این شهروندان به این درخواست رسیدند، امری در حیطه تخصصی جامعهشناسی است.
اما سویه دیگر ماجرا این است که چرا تیم ملی به این نقطه رسیده است که شهروندان کشورش آرزوی باخت برایش میکنند؟ مگر این همان تیمی نبوده که سالها وقت و میلیاردها تومان از جیب همین مردم مصروف آمادهسازی آن شده و تکتک همین شهروندان با پیروزیهایش شادمان شده و همواره خواهان موفقیت و پیشرفت آن بودهاند؟
اکنون پرسش اصلی این است که تیم ملی در چه موقعیتی واقع شده است؟ به نظر میرسد مختصات این نقطه به گونهای است که هم بردن و هم باختن تیم ملی نمیتواند حس واحدی را در شهروندان ایجاد کند. برخی از بردن تیم ناراحت هستند و برخی خوشحال و متعاقبا باختن تیم برای عدهای خوشایند و برای تعدادی دیگر ناراحتکننده است. به عبارت دیگر، تیم ملی هم در صورت بردن و هم در صورت باختن عملا قربانی عدهای از شهروندان خواهد بود.
شاید مفهوم «حیات عریان» و انسان هوموساکر در اندیشه جورجو آگامبن، متفکر معاصر ایتالیایی، بتواند این موقعیت را توصیف کند.
هوموساکرها در روم باستان برای اشاره به کسانی استفاده میشد که محکوم به مرگ هستند اما کشتن آنها اساسا در قالب امری مقدس مصداق قربانیشدن (تجلیل قربانی) نبوده و از سوی دیگر در صورت کشتهشدن به دست دیگران نیز مشمول مجازات حقوقی و قانونی قاتل نمیشدهاند. به این صورت زندگی هوموساکر به شکلی نامحدود در قلمروی قدرت نامشروط مرگ قرار داشت. این افراد هم درون قانون بودند و هم بیرون قانون؛ هم قانون شامل آنها میشد و هم نمیشد.
آگامبن زندگی را در دو وضعیت بررسی میکند؛ یکی وضعیت حیات معمولی (zoe) که مبین واقعیت ساده حضور حیات در موجودات است و دیگری حیات بایسته که شیوه حیات مناسب برای یک فرد یا گروه بود و آن را bios نامید.
وضعیت «حیات عریان» نیز به نوعی همان حیات معمولی است؛ ولی از نگاه آگامبن، سیاست عملا حیات برهنه را از طریق حذفکردنش در خود ادغام میکند. او از طریق مفاهیمی همچون وضعیت استثنائی (یعنی موقعیتی معماگونه که رابطه امر سیاسی و امر حقوقی در نقطه عدم تعادل قرار دارد) و مکانیسمهای «حذف ادغامی» و «ادغام حذفی»، نظریه خویش را مطرح میکند.
به تعبیر برخی از شارحان آثار آگامبن، نکته تعیینکننده این است که حیات عریان که اساسا در حاشیه سامان و نظم قانونی ساکن است و همپای فرایند بدلشدن عام استثنا به قاعده، هرچه بیشتر بر گستره یا فضای سیاسی منطبق میشود و به همین خاطر نیز دوگانههای حذف و ادغام، بیرون و درون، zoe و bios و در نهایت قانون و امر واقع (صرف)، وارد نوعی منطقه تمییزناپذیری غیرقابلتقلیل میشوند.
هشدار آگامبن این است که هرکسی میتواند در موقعیت «حیات عریان» قرار گیرد. او از طریق طرح مفهوم «هوموساکر» در مقام تجلی ماهیت قانون و سیاست غربی، رمز این سیاست و پیوند مرموز قانون و خشونت را عیان میکند. اتفاقا این از همان جنس خشونتی است که در برابر تیم ملی فوتبال کشورمان قد علم کرده است. متأسفانه این تیم (و بازیکنانش) در حال حاضر هوموساکرهایی هستند که در معرض خشونت بخشی از شهروندان قرار گرفتهاند.
همچنان که گویا تیم ملی فوتبال ما در وضعیت حیات عریان ایستاده است، هیچ «سیاستی» نمیتواند شامل حال آن باشد. سیاست در اینجا هم به معنای متعارف آن و هم به معنای قدیم آن، یعنی تنبیهکردن و تنبیهشدن مدنظر است.
اکنون باید این را جدی گرفت که همگان میتوانند در مختصات «بلاتکلیفی و فراموششدگی حقوق» واقع شوند؛ حالتی که فرد یا گروه، وجود فیزیکی دارند اما «وجود سیاسی» ندارند.
این اتفاق تأسفانگیزی است که تیم ملی فوتبال بهعنوان هوموساکر در یک وضعیت خلأگونه رها شده و اینچنین در معرض خشونت برهنه قرار گرفته است.