تغییر یا خرق عادت
همه متعجب شدند از عذرخواهی آقای شریعتمداری در روزنامه کیهان و دلجویی از بازیکنان تیم ملی فوتبال؛ او هفته قبل آنها را به خاطر نخواندن سرود ملی، بیغیرت خوانده بود. پیشبینی تحلیلگران این است که در آینده از این سنخ عذرخواهیها زیاد خواهیم شنید.

همه متعجب شدند از عذرخواهی آقای شریعتمداری در روزنامه کیهان و دلجویی از بازیکنان تیم ملی فوتبال؛ او هفته قبل آنها را به خاطر نخواندن سرود ملی، بیغیرت خوانده بود. پیشبینی تحلیلگران این است که در آینده از این سنخ عذرخواهیها زیاد خواهیم شنید. البته اثرات و پیامدهای آنچه در 70 روز اخیر در خیابانها جریان دارد، در همه ساحتها محسوس خواهد بود و میتوانیم در انتظار تغییرات جدی در فضای گفتمانی رسانههای خودی باشیم.
روند اعتماد به رسانههای وابسته به گروهی خاص در دو دهه گذشته، روندی کاهشی بوده و در پنج سال اخیر هم شیب بسیار تندی یافته است. دراینمیان نقش روزنامه کیهان، ممتاز و بیبدیل بوده است. این روزنامه که در دوران پهلوی دوم توانسته بود حرفهایترین تحریریه آن روزگار را گردهم آورد، در جریان پیروزی انقلاب اسلامی، نقش مهمی ایفا کرد. بعد از انقلاب تا چندین سال، با وجود افتوخیزی که داشت، توانست روال طبیعی و حرفهای خود را تا حدی حفظ کند و اعتماد مخاطبان خود را افتان و خیزان نگه دارد.
تغییرات اوایل دهه 70 در تیم مدیریت و سردبیری، بهتدریج آن را از یک رسانه جمعی به تریبون اثرگذار یک نگرش سیاسی خاص تبدیل کرد. پس مخاطبان عام خود را از دست داد؛ اما توانست جایگاه منحصربهفردی را در ساختار قدرت به دست آورد. نقشآفرینی کیهان بعد از پیروزی اصلاحطلبان در دوم خرداد 1376 بیشتر شد و در قامت منتقد جدی و تندرو دولت خاتمی، ضمن تخریب اصلاحطلبان و انسجامبخشی به جناح راست شکستخورده در انتخابات، توانست کادر خبری مورد نیاز برای خبرگزاریهای جدید و نیز واحد مرکزی خبر رسانه ملی و نشریات اصولگرایان را از محل تحریریه خود تأمین کند؛ به نحوی که در غیاب رسانههای جناح رقیب، یکهتاز میدان رسانه کشور شد. این موفقیتها با حمایت ویژه مسئولان به دست آمد.
خطمشی این روزنامه و مجموعه رسانههای تکثیرشده از آن، خاص خودش بود. داشتن هدف انقلابی، استفاده از هر ابزار و وسیلهای را موجه میکرد. اصول و اخلاق حرفهای روزنامهنگاری، فریبکاری امپریالیسم خبری غرب فرض میشد که برای تحمیق ملتهای تحت ستم وضع شده و رعایت آن ژست روشنفکران غربزده است. بهاینترتیب دستکاری و تحریف هدفمند اطلاعات و اخبار، بزرگنمایی رفیق، کوچکنمایی رقیب، وارونهگویی، آمیختن عامدانه راست و دروغ و هر آنچه رقیب سیاسی را مضمحل و از میدان به در کند، رواج یافت.
شوربختانه نتیجه سه دهه فعالیت پردامنه این گروه رسانهای، انتقال مرجعیت خبری به خارج از کشور، چسبندگی مخاطبان جوان و نوجوان به رسانههای موبایلی و مصرف رسانهای منابع ضدنظام اسلامی و زمینگیرشدن در مقاطع بحرانی در مصاف رسانههای بیرونی بوده است. اکنون آنها بهخوبی واقفاند که مخاطب عام را از دست دادهاند و دلخوش به گروه مخاطبان محدود خودی هستند؛ اما اطمینان کافی هم ندارند که دل این مخاطبان با آنهاست یا تظاهر میکنند و به خاطر نیاز به منفعت، خود را وفادار جلوه میدهند.
ترک آگاهانه و پرهیز عامدانه مردم از مصرف رسانههای دولتی، بلایی است که چنین رویکردی نصیب کشور کرده است. مردم اطلاعات و دانش سیاسی خود را از رسانهها به دست میآورند و این اطلاعات، مبنای شکلگیری باورها، دیدگاهها، نگرشها و در نهایت رفتار سیاسی مردم میشود. مردم وقتی اعتماد خود به رسانه داخلی را از دست میدهند، رفتار آنها میتواند از سوی رسانههای بیرونی کنترل شود که شده است و حاصل آن لابد باید سردرگمی و شیوع فضای بیاعتمادی عمومی، بدبینی و بروز هیجانات ناگزیر و مستمر اجتماعی باشد.
وقتی اعتماد مردم به رسانه از دست برود، جبران آن سخت است و حتی در مواردی امکانپذیر نیست؛ مخصوصا با تحولات فناورانه و شکلهای جدید مصرف رسانهای که زندگی اجتماعی فناورانه انسان امروزی را در بر گرفته است. جامعهای که به رسانههای خود اعتماد دارد و رسانههای آن از اعتبار کافی نزد مخاطبان برخوردارند، دیگر اسیر شایعات نمیشود و در شرایط بحرانی، عملکرد مناسبی از خود نشان میدهد. وقتی فلسفه و هنجارهای حاکم بر فعالیت یک رسانه، نشئتگرفته از پیشفرضهای ایدئولوژیک باشد، اخلاق، گوهر گمشده آن خواهد بود.
برخی فکر میکنند سادهاندیشی است که عذرخواهی و دلجویی کیهان را خلاف رویه مرسوم آن بدانیم؛ اما به نظر من، این یک تغییر رویه ناگزیر است. روش استفادهشده در کیهان و الگوشدن آن در رسانههای خودی، باعث دورشدن مردم از اهداف انقلاب شده است. همچنین تحلیلهای فضایی و مغایر با واقعیتشان، برخی مسئولان امر را در مواجهه با بحرانها دچار خطاهای محاسباتی راهبردی کرده است.
اما راه برونرفت از وضعیت فعلی چیست؟ اگرچه چاره کار دشوار به نظر نمیرسد، ولی اراده بزرگی میطلبد. من نمیدانم دولتمردان تحت تأثیر این رسانهها هستند یا این رسانهها همین خطمشیها را از دولتمردان میگیرند. هرچه باشد، این رویکرد مخرب، نسبتی با واقعیت صحنه نداشته و اصلاح آن برای آینده تعیینکننده است. چاره کار این است که رسانههای موصوف، با سرعت بیشتری تغییر ریل دهند و وارد مسیر حرفهای شوند. گردانندگان به بخشهای تبلیغات و اتاق فکر بروند و فرمان رسانهها به روزنامهنگاران حرفهای سپرده شود تا بتوانند با رعایت اصول حرفهای و اتخاذ روش تعدد گفتمانی و تکثر و با جلب اعتماد عمومی، دل مخاطبان را باز به دست آورند.