|

علیه درافتادن با جبر فناوری

‌مردم از دست کسی که اینترنت را به این وضع آزاردهنده و کلافه‌کننده انداخته، دلخورند و ‌حق هم دارند. مگر می‌شود زندگی روزمره مردم را این‌چنین دچار دلهره و اضطراب کرد؟ رفیقی می‌گفت وقتی فایلی را نمی‌توانم برای مشتری بفرستم یا وی‌پی‌ان‌ از کار می‌افتد، می‌خواهم سرم را به دیوار بکوبم.

‌مردم از دست کسی که اینترنت را به این وضع آزاردهنده و کلافه‌کننده انداخته، دلخورند و ‌حق هم دارند. مگر می‌شود زندگی روزمره مردم را این‌چنین دچار دلهره و اضطراب کرد؟ رفیقی می‌گفت وقتی فایلی را نمی‌توانم برای مشتری بفرستم یا وی‌پی‌ان‌ از کار می‌افتد، می‌خواهم سرم را به دیوار بکوبم. نارضایتی از اینترنت به وفادارترین هواداران دولت‌ هم رسیده و مشکل اینجاست که کسی نیازی نمی‌بیند برای مردم توضیح دهد که چرا وضعیت چنین شده و قرار است چه اتفاقی بیفتد.

دوستی تحلیل می‌کرد تصمیم به محدودسازی اینترنت از سر آگاهی است و ادامه خواهد داشت و مردم هم یواش‌یواش عادت می‌کنند. علت آن هم این است که بعد از مرگ مهسا و اعتراضات گسترده و ناگهانی، متوجه شدند شبکه‌های اجتماعی، نقش اصلی را در شعله‌ورشدن آتش ناآرامی‌ها دارند‌ و مردم را عصبانی می‌کنند و عده‌ای را به کف خیابان می‌کشانند؛ ازاین‌رو تصمیم قطعی، محدودیت شبکه‌های اجتماعی است‌. متولیان امر فکر می‌کنند نارضایتی مردم از محدودیت اینترنت مقطعی است و بعد از مدتی برایشان عادی می‌شود، اما امنیت کشور و پیشگیری از‌ اغتشاش ارجحیت دارد.

در‌این‌باره شش نکته شایان طرح است؛ نکته اول، آیا هزینه فایده محدودسازی اینترنت به درستی سنجیده شده است؟ نارضایتی بزرگی که همین محدودیت‌ها در مردم پدید آورده، کسب‌و‌کارهای مردم را دچار مشکل کرده، جوانان را به مرز استیصال رسانده و نیروهای وفادار و پشتیبان را مسئله‌دار کرده، هزینه‌های کمی نیست. قطع نت برای جوانان و نوجوانان حکم شکنجه دارد ولی به تدریج مجبور به قبول شرایط هستند، اما درد اقتصاد و عدم بازدهی و کُندشدن کسب‌و‌کارها شدت می‌گیرد‌.

نکته دوم، گسترش استفاده از فیلترشکن در جامعه، تبعات بدی همچون عادی‌شدن قانون‌شکنی و بی‌توجهی به مقررات اجتماعی در پی دارد. استفاده از وی‌پی‌ان‌ها، امنیت شبکه را دچار مخاطره کرده و حتی کارهای اداری و بانکی روزمره میلیون‌ها شهروند، به خاطر اختلال‌های ناشی از امنیت شبکه، در معرض خطر قرار گرفته است. معیشت بسیاری از شهروندان عادی، وابستگی جدی به عملکرد ساده و سالم اینترنت دارد. آیا اثرات و تبعات ناگوار این نارضایتی‌های فزاینده در تصمیم‌گیری‌ها تأثیر داشته است؟

نکته سوم، چرا مسئولان روراست با مردم صحبت نمی‌کنند؟ چرا واقعیت امر را برای آگاهی عمومی بیان نمی‌کنند؟ ما نظام مردمی هستیم و همه مسئولان، خود را برخاسته و تعیین‌شده از طرف مردم می‌دانند، پس چرا تعارف می‌کنند؟ کدام مسئول محترمی حاضر شده شعار ندهد و برای اقناع مردم پا پیش بگذارد و صادقانه توضیح دهد؟

نکته چهارم، در دو دهه گذشته، عده‌ای افراد فرصت‌طلب، با استفاده از رانت و بدون طی روال عادی آکادمیک، صاحب مدارک و عناوین پُرطمطراق شدند. این یقه‌سفیدان ارزشی‌نما، با نظریه‌پردازی‌های فضایی و توهمی و نظرسازی از مردم، برخی مسئولان ‌سلیم‌النفس را دچار خطا در تصمیم‌گیری می‌کنند. آنها گناه بزرگشان این است که همه کم‌کاری‌ها و کژکارکردهای سیستمی را نادیده گرفته‌اند و خطر اینترنت را به عنوان خطر اول و جدی‌ترین تهدید‌، بزرگ کرده‌اند. آنها با ساده‌انگاری نادرست، راه‌حل رفع تهدید را در ایجاد یک «شبه‌اینترنت» و نشاندن آن به جای «اینترنت جهانی» دانسته‌اند و تجربه کشور چین را بدون توجه به شرایط و فضای عمومی، ساختار اقتصادی و جمعیتی دو کشور و زیرساخت‌ها و پیش‌نیازها تجویز کرده‌اند. من فکر می‌کنم بزرگ‌کردن تهدید اینترنت و عمده‌کردن آن، خطر بزرگ‌تر و نزدیک‌تری را برای کشور از طریق توسعه نارضایتی عمومی و افزایش پُرخطر شکاف میان مردم و دولت پدید آورده است.

نکته پنجم اینکه اصل نارضایتی‌ها جای دیگری است و همه ما آن مطالبات ‌را می‌دانیم. وعده‌هایی دادیم که عملی نشده ‌است. ‌نتوانسته‌ایم معیشت ساده مردم نجیب‌مان را درست تأمین و برایشان زندگی توأم با عزت و شرافت فراهم کنیم. منشأ ناراحتی و عصبانیت جوانان هم از اینهاست. بدیهی است مردم بدون اینترنت هم می‌توانند نارضایتی خود را بروز دهند. ‌

نکته آخر اینکه تکنولوژی اینترنت، نیروی اصلی جهت‌دهنده به تکامل و پیشرفت ماست. واقعیت جبر فناوری هم قابل چشم‌پوشی، کتمان و توجیه نیست. در دنیای جدید، تکنولوژی اینترنت در عین حال که یکی از ابزارهای حکمرانی است، دایره گسترده‌ای از بهره‌برداران دارد. من معتقدم در کشور ما بهره‌برداران غیردولتی این تکنولوژی توانسته‌اند بر وضعیت مسئله‌اندود فرهنگ-تکنولوژی (تکنوکالچر)، فائق آیند؛ یعنی اینکه پس از تلاطم اولیه به شناخت لازم از اینترنت رسیده‌اند و با فرهنگ استفاده از آن خو کرده‌اند؛ اما دولت، نسبت به جامعه، دچار ‌تأخر فرهنگی است و اینترنت را مخل اهداف و کارکردهای دیگر خود می‌پندارد.

در واقع، فرهنگ استفاده از اینترنت به مثابه ابزار حکمرانی در حوزه‌های نرم را ندارد. این امر خود ناشی از شکست سیاست‌گذاری‌های فرهنگی مقوله تکنوکالچر است. البته باید در نظر داشت در سمت مردم شکستی در زمینه این مقوله وجود ندارد. اینجاست که باید به متولیان امر گفت درافتادن با جبر فناوری نه‌تنها نتیجه مطلوبی نخواهد داشت، بلکه باعث فاصله‌گرفتن بیشتر مردم به‌ویژه نسل جوان و نوباوه خواهد شد؛ پس راه درست، اصلاح رویکرد است: «آینه چون نقش تو بنمود راست/ خود شکن آینه‌شکستن خطاست».

*پژوهشگر حوزه علوم ارتباطات و رسانه