|

نیهیلیسم و امر اجتماعی

بولنت دیکن در کتاب «نیهیلیسم» شرح نظام‌مندی از چهار شکل اصلی نیهیلیسم یعنی واقعیت‌گریزی، نیهیلیسم رادیکال، نیهیلیسم منفعل و نیهیلیسم کامل ارائه داده و به صورت مشخص تمرکز کرده روی سنتز منفصل میان نیهیلیسم منفعل (نفی خواست) و نیهیلیسم رادیکال (خواست نفی)، میان لذت‌جویی/سردرگمی که صفت بارز فرهنگ پساسیاسی معاصر است و فرم‌های نوظهور نومیدی و خشونت به عنوان واکنشی به آن. این کتاب که مدتی پیش با ترجمه فرهاد اکبرزاده در نشر نو منتشر شد، تلاشی است برای بررسی نیهیلیسم در بستر نظریه اجتماعی.


نیهیلیسم و امر اجتماعی

شرق: بولنت دیکن در کتاب «نیهیلیسم» شرح نظام‌مندی از چهار شکل اصلی نیهیلیسم یعنی واقعیت‌گریزی، نیهیلیسم رادیکال، نیهیلیسم منفعل و نیهیلیسم کامل ارائه داده و به صورت مشخص تمرکز کرده روی سنتز منفصل میان نیهیلیسم منفعل (نفی خواست) و نیهیلیسم رادیکال (خواست نفی)، میان لذت‌جویی/سردرگمی که صفت بارز فرهنگ پساسیاسی معاصر است و فرم‌های نوظهور نومیدی و خشونت به عنوان واکنشی به آن. این کتاب که مدتی پیش با ترجمه فرهاد اکبرزاده در نشر نو منتشر شد، تلاشی است برای بررسی نیهیلیسم در بستر نظریه اجتماعی. نویسنده در پیشگفتار کتاب می‌گوید منشأ مهم‌ترین مشکلات زندگی معاصر در نیهیلیسم و منطق ناسازواره آن است که هم‌زمان هم مخرب اجتماع است و هم تکوین‌کننده‌اش.

دیکن در اثرش در سه سطح با نیهیلیسم سروکار دارد. نخست به تبارشناسی و پیامدهای نیهیلیسم می‌پردازد که بعد از آن یک ضمیمه تشریحی مبتنی بر تحلیل فیلم قرار دارد. بعد روی امر «اجتماعی» تمرکز می‌کند که نیهیلیسم را به سرمایه‌داری و پساسیاست و تروریسم ربط می‌دهد. ضمیمه تشریحی دیگر استدلال‌های نظری کتاب را از طریق تحلیل داستان‌های میشل ولبک باز می‌کند و در نهایت، امکانات فائق‌آمدن بر نیهیلیسم با تأکید بر مفاهیمی چون رخداد و آگونیسم و آنتاگونیسم بررسی می‌شوند.

هدف این کتاب پرداختن به اهمیت سیاسی و اجتماعی نیهیلیسم است آن هم با ترسیم رابطه نیهیلیسم با جامعه معاصر. این کتاب دلالت‌های هستی‌شناختی و معرفت‌شناختی و انتقادی این رابطه نزدیک را به واسطه درگیری با شیوه‌هایی توضیح می‌دهد که در آنها نیهیلیسم به عنوان عامل شکل‌گیری و نابودی اجتماع عمل می‌کند. نویسنده می‌گوید که امروز نیهیلیسم (و عواطف مرتبط با آن مثل کلبی‌مسلکی، ترور، سبعیت و کینه) به نقش عمده خود در رابطه با امر اجتماعی ادامه می‌دهند، اغلب با نفی نظم تعیین‌شده آن و بدین سان با عمل‌کردن به عنوان شرط ایجابی امکان‌پذیری آن. با این حال نظریه اجتماعی اغلب چنین عواطف نیهیلیستی را همچون نابهنجاری‌ها و موقعیت‌های استثنایی زندگی اجتماعی می‌بیند. عواطف منفعل یا ویرانگر فی‌نفسه تنها تصویری از امر اجتماعی را، طوری که انگار منحل شده، مفصل‌بندی می‌کنند. اما شرحی که در این کتاب درباره نیهیلیسم آمده خلاف این فهم است چون نشان می‌دهد نیهیلیسم مبین نوعی منطق ناسازواره است که هم‌زمان مخرب و سازنده امر اجتماعی است. نویسنده در قالب مثال‌هایی توضیح داده که: «حومه‌های پاریس را در نظر بگیرید که در آن فعالان اجتماعی محله‌های خود را به نشانه‌ اعتراض به آتش می‌کشند، یا بمب‌گذاران انتخاری که خود را قربانی می‌کنند تا اهداف‌شان را نابود کنند، یا سیاست امنیتی را در نظر بگیرید که خواهان قربانی‌کردن دموکراسی (حقوق شهروندی) تحت لوای نجات دموکراسی است. در تمام این موارد واقعی نیهیلیسم انگیزه اصلی است؛ در واقع، در جامعه معاصر محوشدن تعمدی (خودویرانگری) ظاهرا به تکنولوژی به سامان‌دهنده خویشتن، بدل شده است. برای بحث دراین‌باره، من از استراتژی دوقلویی استفاده می‌کنم: رویکردی مفهومی که متون مختلفی را در مورد نیهیلیسم گرد هم می‌آورد، در حالی که مثال‌ها و ضمیمه‌های تشریحی ادعاهای نظری را باز می‌کنند و تشخیص‌های انتزاعی و کلی‌تر را دراماتیزه می‌کنند».

دیکن می‌گوید فهمش از نیهیلیسم منتج از اسپینوزا و نیچه است که آثارشان در پادنیهیلیستی منسجم هم‌گرایی دارند. نویسنده در بخشی از مقدمه کتاب نوشته: «از آنجا که فائق‌آمدن بر نیهیلیسم موضوع پیچیده‌ای است، تلاش‌های پادنیهیلیستی همواره خطر برپایی بت‌های جدید و توهم‌های جدید را در خود دارند. با این‌حال، این به این معنا نیست که جهانی کاملا عاری از توهم بهترین جهان ممکن است. همان‌طورکه نیچه تأکید می‌کند توهم‌ها برای زندگی ضروری‌اند. فقط نباید توهم‌ها را، همان‌طور که نیهیلیسم چنین می‌کند، همچون حقیقت دید. از این نظر، ارزش‌ها توهمات ضروری یا داستان‌هایی‌اند برای زیستن و تفسیر زندگی. توهم چالشی در برابر واقعیت حقیقی است. با این همه، جهان بدون توهم می‌تواند جهان حاد واقع باشد که عاری از هرگونه بعد مجازی است. بعد، روی این تشابه میان توهم و ارزش و امر مجازی با توجه به رابطه دانش و حقیقت تأکید می‌کنیم و دراین‌باره بحث می‌کنیم که نقد نیهیلیسم همان‌قدر بر ضد تحقیر دانش است که مخالف فروکاست حقیقت به دانش».